پیشینه اعلام جغرافیایی قراباغ و شوشی در منابع تاریخی

پیشینه اعلام جغرافیایی قراباغ و شوشی در منابع تاریخی

قراباغ منطقه ای در قفقاز است که پس از جنگهای دوره اول روس و ایران به موجب عهدنامه گلستان از ایران جدا شد. تا سال 1923 مرکز این منطقه شهر شوشی بود. پس از انقلاب اکتبر، روسها با هدف کاهش و سپس قطع ارتباط فرهنگی مردم منطقه آسیای مرکزی و قفقاز با ایران با برنامه ریزی منظم سعی در حذف یا تغییر آثار ایرانی و فارسی در مناطق فوق نمودند. در این مقاله با رجوع به منابع تاریخی چگونگی بکارگیری و سپس تغییر کلمات قراباغ و شوشی مورد بررسی قرار گرفته است.

پیشینه اعلام جغرافیایی قراباغ و شوشی در منابع تاریخی

 

                                             دکتر حسین احمدی *

 

چکیده:

قراباغ منطقه ای در قفقاز است که پس از جنگهای دوره اول روس و ایران به موجب عهدنامه گلستان از ایران جدا شد. تا سال 1923 مرکز این منطقه شهر شوشی بود. پس از انقلاب اکتبر، روسها با هدف کاهش و سپس قطع ارتباط فرهنگی مردم منطقه آسیای مرکزی و قفقاز با ایران با برنامه ریزی منظم سعی در حذف یا تغییر آثار ایرانی و فارسی در مناطق فوق نمودند. در این مقاله با  رجوع به منابع تاریخی چگونگی بکارگیری و سپس تغییر کلمات قراباغ و شوشی مورد بررسی قرار گرفته است.

 

کلیدواژه : شوشی. قراباغ. ایران. روسیه .

 

 

 

 

 

مقدمه:

قراباغ با مساحت 4388 کیلومتر مربع در فاصله دو رودکُر و ارس واقع شده است. در زبان روسی این منطقه را ناگورنوکاراباخ  یعنی قراباغ کوهستانی، در جمهوری آذربایجان قاراباغ، و ارامنه آرتساخ گویند.

تا قبل از سال 1923 مرکز منطقه قراباغ، شهر شوشی بود که در جمهوری آذربایجان شوشا گفته می­شود. از زمان ایجاد این شهر در سال 1757 تا به سال 1813 – که عهدنامه گلستان شکل گرفت – این شهر در قلمرو ایران بود اما پس از عهدنامه ترکمانچای با وجود ایجاد محدودیتهای بسیار به وسیله روسیه این شهر همچنان با هویت ایرانی زندگی کرد. ولی در دوره استالین با هدف کاهش نفوذ فرهنگی ایران ضمن تغییر الفبای فارسی تمام آثار مکتوب به فارسی جمع آوری و نابود شد. در این راستا حداکثر کوشش برای تغییر جای نامهای تاریخی – که  به لحاظ شکلی و ماهیتی با ایران پیوستگی داشت نیز در دستور کار قرار گرفت. در این مقاله ضمن بررسی منابع فارسی و ترکی درباره قراباغ و شوشی از چگونگی تغییر آن در دوره شوروی سخن گفته خواهد شد .

 

شوشی در منابع فارسی

تا دوره سلطنت نادرشاه نامی از این منطقه تپه مانند – که متروکه و لم یزرع و فاقد اهمیت بود – در منابع فارسی مشاهده نمی شود، فقط روستای کوچکی به نام شوشی در شمال شرقی این منطقه قرار داشت[1].که این مکان مزرعه و چراگاه حیوانات مردم روستای شوشی بود (میرزا جمال جوانشیر قراباغی، 1384، ص 94).

در اواخر سلطنت نادرشاه ،بهبود علی بیگ برادر پناه علی بیگ جوانشیر به دستور نادر اعدام شد. پناه علی بیگ که مورد سوءظن نادرشاه واقع شده بود از اردوی نادرشاه در خراسان فرار کرده و به قفقاز آمد و مدتها در جار و بلکان داغستان – جایی که مسکن لزگیها بود – مخفی شد .

بعد از قتل نادر در سال 1747/1160 ق پناه خان با جمع آوری ایلات جوانشیر، اتوز – ایکی و چند قبیله دیگر – که زمستانها را در کنار راست رودکرد و در زیرزمین­ها و چادرها زندگی می­کردندو تابستانها به قراباغ می آمدند – شروع به ساختن قلعه بیات نمود اما چون قلعه بیات از استحکامی برخوردار نبود با ساختن قلعه شاه بولاغی (ترنکوت) همه ایلات را به آنجا منتقل کرد.

با اختلاف میان ملیکهای خمسه و پیوستن ملیک شاه نظر به پناه خان ، به پیشنهاد وی سنگ بنای قلعه شوشی در سال 1756/1170 ق به زمین زده شد  و ایلات بیابانگرد  روستائیان اطراف در این قلعه ساکن شدند (میرزا جمال جوانشیر قراباغی، 1384، ص24 -20)  از این تاریخ تا سال 1923 این شهر پایتخت قراباغ بود. در منابع اصلی فارسی از این قلعه و شهر به نام شیشه و شوشی یاد شده است:

محمدهاشم آصف در کتاب ارزشمند رستم الحکما که حوادث سلطنت زندیه را تا به سال 1207 ق را نوشته در چهار صفحه عنوان ((شوشی)) را ذکر کرده است (محمد هاشم آصف ، 1348، ص 455 و 351 و 334 و 456) .

محمد فتح الدین محمدتقی ساروی مورخ درباری آقا محمدخان قاجار در کتاب تاریخ محمدی (احسن التواریخ) که حوادث آخر سلسله سلطنت زندیه و اولین پادشاه قاجار را به تحریر کشیده در دوازده صفحه از کتاب اصطلاح ((شوشی)) را آورده است (ساروی، 1371، ص 193 تا 218) عبدالرزاق بیگ مفتون دنبلی مورخ دوره فتحعلی شاه قاجار در کتاب نفیس مآثرالسلطانیه در شش صفحه (عبدالرزاق دنبلی، 1383، ص 215 -107-106-32-31-30) میرزا محمدصادق وقایع نگار مروزی در شرح جنگهای روس و ایران در ده صفحه همانند دو منبع قبلی این مکان را ((شوشی)) ذکر کرده اند. (وقایع نگار مروزی، 1369، ص 109تا 279) .

عباسعلی قدسی در گلستان ارم که ابتدا توسط عبدالکریم علی زاده در باکو و در چند سال اخیر دو بار در ایران چاپ شد در 53 صفحه از اصطلاح شوشی استفاده برده است (عباسعلی قدسی، 1382 ، ص 155 تا 274؛ باکیخانوف، 1383،ص 32 تا 236) کریم آقا فاتح که تاریخ خانات شکی را در سال 1244 ق/1829م با الفبای فارسی و به زبان ترکی تالیف کرده کراراً از اصطلاح شوشی استفاده کرده است (فاتح، 1384، ص 135 تا151).

بهمن میرزا فرزند چهارم عباس میرزا نایب السلطنه که از ترس حاج میرزآقاسی صدراعظم محمدشاه قاجار به سفارت روسیه پناهنده شد و پس از چهار سال حضور در تفلیس به شوشی رفت و تا آخر عمر در آنجا ماند – که قبور فرزندان ، نوادگان و بستگان وی در شوشی هنوز پابرجاست (حسین احمدی ، 1387، ص 249-247)  در کتاب ارزشمند شکرنامه شاهنشاهی در تمامی صفحات از کلمه ((شوشی))  استفاده نموده است (بهمن میرزا، 1384 ، ص 43 تا 148).

محمد تقی سپهر معروف به لسان الملک در کتاب ناسخ التواریخ دهها بار قلعه فوق را ((شوشی)) نوشته است (سپهر، 1377، ص 19تا 371) و نادر میرزا درکتاب تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز از اصطلاح  ((شوشی))  (نادر میرزا، 1373، ص 248) و علیقلی میرزا اعتضاد السلطنه در اکسیر التواریخ از عناوین شیشه و شوشی استفاده کرده اند. (اعتضادالسلطنه، 1370 ، ص 154 )

محمدحسن خان اعتمادالسلطنه درتاریخ منتظم ناصری می نویسد که بعد از محاصره قلعه شوشی به دستور آقامحمدخان ملازمان شاه نامه ای به ابراهیم خلیل خان جوانشیر حاکم شوشی نوشتند :

زمنجنیق فلک سنگ فتنه می بارد                                  تو ابلهانه گریزی به ابگینه حصار

ابراهیم خلیل خان در جواب نوشت:

 گرنگه دار من آن است که من می دانم                              شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد

اعتماد السلطنه در دوازده صفحه قلعه را شیشه یا شوشی ذکر می کند (اعتمادالسلطنه 1367، ص 1421تا 1572) و در صدرالتواریخ کراراً از شوشی (اعتمادالسلطنه، 1357 ، ص 34-30-29-14) محمد جعفر خور موجی در حقایق الاخبار ناصری نیز از عنوان شوشی استفاده کرده است (خورموجی، بی تا، ص9)

حاج سیاح در مسافرتش به نقاط مختلف دنیا از قفقاز نیز بازدید و  از این شهر با عنوان شیشه یاد نموده  است (حاج سیاح، 1363، ص 382-370) فرهاد میرزا معتمدالدوله پسر پانزدهم عباس میرزا و عموی ناصرالدین شاه قاجار که مردی فاضل، مذهبی و وطن دوست بود در هفتم شعبان 1292/ هشتم سپتامبر 1875 از طریق رشت، آستارا، لنکران، سالیان ، باکو ، شماخی ، شکی و گنجه به این شهر رفته و ضمن توقف از شهر بازدید نموده است می گوید لفظ صحیح شیشه، شوشی است که پایتخــــت قراباغ می باشد (فرهاد میرزا معتمدالدوله، 1366، ص 49) .

حسینقلی افتخاری بیات مؤلف تاریخ ماکو نیز عنوان شوشی را آورده است (بیات، 1381، ص 23) در اسناد فارسی موجود در سازمان اسناد ملی ایران عنوان شیشه (قاضیها، 1383، ص 651 تا 145 و141) و در اسناد وزارت خارجه گاهی شیشه (1324ق، ک8، پ2 ، س 18) ولی اغلب شوشی آمده است( اسناد مکمل، کارتن 38، سند 294؛ س 1317 ق، ک 10، پ16 ، ش 7؛ س 1324 ق ، ک 7، پ 3، س 12).

 

قراباغ نامه ها و شوشی

مهمترین منابع اصلی که در قرن نوزدهم درباره قراباغ نوشته شده اند را می توان به دو دسته تقسیم کرد.

الف : منابعی که به فارسی مطلب نوشته اند:

  1. میرزا جمال جوانشیر قراباغی وزیر ابراهیم خلیل خان جوانشیر حاکم قراباغ در کتابش با عنوان تاریخ قراباغ که در سال1847/1263 ق تالیف نموده در همه جای کتاب از اصطلاح ((شوشی)) استفاده کرده است (میرزا جمال جوانشیر قراباغی، 1384، 75 تا 133).
  2. رضا قلی بیگ فرزند میرزا جمال جوانشیر در کتاب حکومت پناه خان و ابراهیم خان در ولایت قراباغ همانند پدرش از کلمه ((شوشی)) استفاده نموده است (رضا قلی بیگ، 1384،45تا98)
  3. میرزا یوسف قراباغی که ناظر جنگهای دوره دوم روس و ایران به ویژه جنگهای عباس میرزا در اطراف شوشی بوده است نیز در کتاب ارزشمند ((تاریخ صافی)) تألیف به سال 1855 ازاین شهر و قلعه با عنوان ((شوشی)) نام برده است (میرزا یوسف قراباغی، 1387، ص 151 تا 309).
  4. گوهر آغا دختر ابراهیم خلیل خان جوانشیر که تا آخر عمر دراین شهر زندگی کرده در وقف نامه خود که در سال 1849/1265 ق تالیف کرده است از این شهر با عنوان ((شوشی)) نام برده است (گوهر آغا، 1384، ص 127 و 120و 119 ) .

به جز میرزا یوسف قراباغی هر سه نفر دیگر از مؤلفین فوق کتب ترک زبان بودند.

ب : دسته دوم ترک زبانانی که با الفبای فارسی ولی به زبان ترکی مطلب نوشته اند همه آنها از اصطلاح شوشی برای این شهر استفاده کرده اند:

  1. میرزای آدی گوزل بیگ از صاحب منصبان روسی که در جنگهای روس و ایران حضور داشته در کتاب قراباغ نامه که به سال 1845/1261 نوشته است (حسین احمدی، 1384 ،ص 48 تا 60؛ آدی گوزل بیگ، نسخه چاپ نشده ).
  2. میرمهدی خزائی در کتاب ((کتاب تاریخ قراباغ)). (میرمهدی خزایی، نسخه چاپ نشده)
  3. میرزا رحیم فنا در تاریخ جدید قراباغ که بخشی از آن به فارسی می­باشد. (میرزا رحیم فنا، نسخه چاپ نشده ).
  4. بهارلی در کتاب ((احوالات قراباغ)) (بهارلی، نسخه چاپ نشده).

تنها منبع اصلی باقیمانده درباره قراباغ کتاب احمد بیگ جوانشیر تحت عنوان ((اوضاع سیاسی خان نشین قراباغ در سالهای 1805-1747)) می باشد که در سال 1883 به زبان روسی نوشته شده است که در این کتاب هم از عنوان شوشی استفاده شده است.

در مسجد جامع شوشی که به سال 1757/1170ساخته شده کتیبه هایی از گوهر آغا در خصوص وقف املاک و موقوفات برای این مسجد باقیمانده که از اصطلاحی غیر از ((شوشی)) برای این دیار استفاده نشده است (حسین احمدی، 1387 ، ص 238).

پسوندهای اسامی افراد ترک زبان مستقر دراین شهر در قرن بیستم نیز حکایت از درست بودن نام شوشی دارد مثل خان شوشینسکی خواننده ترک زبان اهل شوشی که در سال 1976 فوت کرد یا  فریدون شوشینسکی از اقوام خان شوشینسکی که کتابی درباره ی وی کتابت کرده  است . یا سید شوشینسکی خواننده معروف اهل شوشی.

 

قراباغ در منابع فارسی

خواجه رشید الدین فضل اله همدانی (718-645 ق) وزیر غازان خان و اُلجایتو در کتاب جامع التواریخ که به سال 710 ق تألیف آن پایان یافته و به سعی و اهتمام عبدالکریم علی زاده در سال 1957 در باکو مرکز آذربایجان شوروی تصحیح شده چند بار از اصطلاح ((قراباغ آران)) استفاده کرده است (خواجه رشید الدین فضل اله همدانی، 1957، ص 334 و 301و 177) .

در کتاب نزهه القلوب نوشته حمداله مستوفی تالیف سال 741 ق که درباره جغرافیای تاریخی و از منابع بسیار مهم عصر مغول و ایلخانی می باشد در کتابش از اصطلاح ((قراباغ آران)) که حدود آن  از جنوب کُر تا کنار رود ارس می باشد صحبت کرده است (حمداله مستوفی، 1913،ص 182و 181و 56) .

محمدعلی شبانکاره­ای شاعر و مورخ دوره سلطنت سلطان ابوسعید ایلخانی در کتاب مجمع الانساب که در سال 743 ق کتابت آن پایان یافته، دوبار از اصطلاح ((قراباغ آران )) و یک بار از ((قراباغ)) استفاده کرده است (محمدعلی شبانکاره­ای، 1363، ص 294و 290).

فصیح احمد بنی جلال الدین محمد خوافی(845-777ق) که در دوره اواخر تیموریان مشاغل عمده ای داشت در کنار مجمل فصیحی که به شاهرخ تیموری اهدا نموده نام این سرزمین در چهارده صفحه به شکل ((قراباغ اراّن)) و سه بار به صورت ((قراباغ)) نوشته است (فصیح خوافی، 1339، ص 69 تا 372).

شهاب الدین عبدالله بن لطف الله بن عبدالرشید خوافی معروف به حافظ ابرو در کتاب ذیل جامع التواریخ رشیدی نوشته در نیمه اول قرن هشتم قمری بیش از پنجاه بار در کتابش از(( قراباغ آران)) صحبت کرده است (حافظ ابرو، 1317، ص 20تا 251).

سید ظهیرالدین مرعشی مؤلف تاریخ گیلان و دیلمستان از عنوان ((قراباغ)) (سید ظهیرالدین مرعشی، 1364، ص 335) علی بن شمس الدین بن حاجی حسین لاهیجی در کتاب تاریخ خانی حوادث سالهای 880 تا 920 ق را به تفصیل آورده است از اصطلاح ((قراباغ)) (لاهیجی ، 1352، ص 187)  حسن بیگ روملو در کتاب ذی قیمت احسن التواریخ که حوادث ایام تأسیس سلسله صفویه را به تحریر کشیده در ده صفحه (حسن بیگ روملو1377، ص77 تا 667). امیر محمود خواند میر در کتاب تاریخ شاه اسماعیل و شاه تهماسب صفوی در دو صفحه  ( خواند میر، 1371، ص 46-35) قاضی احمد غفاری قزوینی در تاریخ جهان آرا در سیزده صفحه (غفاری، 1343، ص 193 تا 300)

اسکندر بیگ منشی مورخ درباری شاه عباس اول صفوی در کتاب عالم آرای عباسی در مجلد اول در چهل و یک صفحه (اسکندر بیگ منشی، ج اول، 1377 ص 38 تا 519) در مجلد دوم در چهل و دو صفحه (منشی ، ج دوم، 1377، ص 600 تا 1052) و در مجلد سوم در شانزده صفحه نام منطقه را ((قراباغ)) نوشته است (منشی، ج سوم، ص 1564تا 1819). در نقاوة الاثار فی ذکر الاخیار که حوادث دوره سلطنت شاه عباس اول  در برگرفته در بیست صفحه با عنوان ((قراباغ آران)) آمده است (نطنزی، 1350، ص 84 تا 605)

محمد معصوم خواجگی اصفهانی در خلاصه السیر که حوادث روزگار شاه صفی صفوی را در بر می­گیرد در بیست و دو صفحه از کتابش کلمه ((قراباغ)) را ذکر کرده است (خواجگی اصفهانی، 1368، ص 69 تا 324) مؤلف تاریخ عباسی که وقایع دربار شاه عباس دوم را آورده است در چهار صفحه با عنوان ((قراباغ)) و در یک صفحه ((قراباغ نخجوان)) (منجم، 1316،ص 391و 384و 381و 368و 272) محمد طاهر وحید قزوینی در عباسنامه که شرح زندگانی شاه عباس دوم می باشد در شش صفحه (قزوینی ، 1329، ص 334 و 333و 248 و 236 و 160 و 44) عبدی بیگ شیرازی در تکمله الاخبار در هفت صفحه از اصطلاح ((قراباغ آران)) یاد کرده است (عبدی بیگ شیرازی، 1369،  ص 108 و 104 و 100 و 99و 96و 48و 37). محمد یوسف واله اصفهانی که حوادث ایام صفویه را به تفصیل آورده است در هیجده صفحه (واله اصفهانی، 1372، ص 86 تا 808) . صاحب کتاب دستور شهریاران که حوادث سلطنت آخرین پادشاه صفوی را ذکر کرده است در سه صفحه (محمد ابراهیم نصیری، 1373 ، ص 229 و 59و 56) میر محمدی مشیزی در تذکره صفویه در توصیف حوادث سلطنت شاهان دوره صفویه در یک صفحه کلمه ((قراباغ)) را آورده است (مشیزی، 1369 ، ص 541)

محمدحسن مستوفی در کتاب زبدة التواریخ که حوادث سلطنت شاه سلطان حسین تا سلطنت نادرشاه را پوشش می دهد در پنج صفحه از کلمه ((قراباغ)) استفاده نموده است (محمدحسن مستوفی، 1375، ص197 و 98و 94و 90و 76).

محمد کاظم مروی در کتاب عالم آرای نادری که در برگیرنده حوادث دوره سلطنت نادرشاه می باشد در بیست و دو صفحه از کتابش از عنوان ((قراباغ)) یاد نموده است (محمدکاظم مروی، 1364، ص 104 تا5).میرزا مهدیخان استرآبادی مورخ و منشی نادرشاه در جهانگشای نادری در یک صفحه (میرزا مهدیخان استرآبادی، 1341، ص 1382) و درکتاب دره نادره همانند کتاب قبلی در یک صفحه با عنوان ((قراباغ)) (میرزا مهدیخان استرآبادی، 1341، ص 165) ابوالحسن غفاری کاشانی مولف گلشن مراد که حوادث سلسله زندیه را به نگارش در آورده است در هفت صفحه با عنوان ((قراباغ آران)) (غفاری کاشانی، 1369 ، ص175و 158 و 77 و 67 و 54) مولف کتاب تاریخ گیتی گشا که او نیز وقایع دوره زندیان را نوشته است در دو صفحه (موسوی نامی اصفهانی، 1368، ص 114 و 60 ) صاحب رستم التواریخ که حوادث سلطنت زندیه را تا به سال 1207 ق به تشریح آورده است در پنج صفحه ((قراباغ))آورده است (محمدهاشم آصف، 1348، ص 455و 351و 334و 70)

میرزا محمدخلیل مرعشی در مجمع التواریخ که حوادث دوره زندیه را تا به سال 1207 ق به تحریر کشیده است منطقه فوق را ((قراباغ)) نوشته است (میرزا محمد خلیل مرعشی، 1362، ص 120).

 

 

 

منابع دوره قاجار

منابع اصلی ایران  دوره قاجار  این منطقه با شکل ((قراباغ)) نوشته اند. ساروی مورخ دوره آقا محمدخان قاجار در سه صفحه (ساروی، 1371، ص 309، 272،265) دنبلی مورخ دوره فتحعلی شاه قاجار در سی و دو صفحه (عبدالرزاق دنبلی، 1383، ص 221تا 28) هم او  در کتاب بصیرت نامه در چهارصفحه (عبدالرزاق دنبلی، بی تا، ص 167و 56و 55و 40)  مروزی که شرح جنگهای روس و ایران را به تحریر کشیده در سی و پنج صفحه (مروزی، 1369، ص 279تا 49) صاحب کتاب اخبار نامه در دوازده صفحه (میرزا احمد میرزا خداوردی، 1383، ص 22 تا 188) میرزا صالح شیرازی که در سال 1230 ق به دستور عباس میرزا از طریق قفقاز عازم انگلستان شد در یک صفحه  (میرزا صالح شیرازی، 1362، ص 47) میرزا ابوالحسن خان شیرازی در سفرنامه اثر دو صفحه (میرزا ابوالحسن خان شیرازی، 1362، ص 4و 252) خسرو میرزا فرزند عباس میرزا در سفرش به پترزبورگ در دوازده صفحه (خسرو میرزا، 1349، ص 5 تا 97) و میرزا احمد خان عضدالدوله  در تاریخ عضدی در نه صفحه عنوان ((قراباغ)) را آورده اند (عضدالدوله، 1376، ص 20 تا 347).

احمد علی خان وزیری، که به سال 1293 ق تاریخ کرمان را تا سال 1209ق قلم زده است در یک صفحه  (احمد علی خان وزیری، 1375 ، ص 601)

صاحب اکسیر التواریخ در هفده صفحه (علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه، 1370 ، ص 9 تا 374) مؤلف تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز در هفت صفحه (نادرمیرزا، 1373، 222 تا 408) محمدتقی سپهر دهها صفحه در ناسخ التواریخ (سپهر، 1377،ص123 تا 907) میرزا ابراهیم در سفرنامه استرآباد و مازندران و گیلان نیز ((قراباغ)) گفته است. (میرزا ابراهیم، 1355، ص 79).

ناصرالدین شاه قاجار در سفر سوم فرنگستان همانند سفرهای قبلی که  از راه قفقاز و روسیه به اروپا رفت در خصوص منطقه قفقاز مطالبی نوشته و چند بار از ((قراباغ)) هم نام برده است(ناصرالدین شاه، 1373 ، ص 73 و 39؛ ناصرالدین شاه قاجار، 1371، ص 102).اعتمادالسلطنه در مجلد دوم تاریخ منتظم ناصری نیز در بیست و پنج صفحه (اعتمادالسلطنه ، جلد دوم، 1367، ص 665 تا 1156) و در مجلد سوم در سی و سه صفحه این منطقه را به شکل ((قراباغ)) آورده است (اعتمادالسلطنه، جلد سوم، 1367، ص 1336 تا 1855).

میرزا محمدحسین فراهانی در سفرنامه اش که به سال 1303-1302ق نوشته است یک بار (فراهانی، 1362، ص 85) و حاجی پیرزاده که سه سال بعد از وی سفرنامه اش را به تحریر کشیده است در چهار صفحه (حاجی پیرزاده، 1360، ص 351 و 149و 114) و غلامحسین افضل الملک در سفرنامه خراسان و کرمان که به سال 1321 ق تحریر یافته  در یک صفحه عنوان ((قراباغ)) را آورده اند (افضل الملک، بی تا ، ص 178). مهدی قلی خان هدایت در سه صفحه به سه صورت ((قراباغ، قرباغ و قراباق)) آورده است (هدایت، 1363 ، ص 60و 59و 46).

 

 

 

قراباغ در قراباغ نامه ها

منابعی اصلی که در قرن نوزدهم در قفقاز درباره قراباغ نوشته شده که عموم مؤلفین آن ترک زبان بودند نظر واحدی را درباره چگونگی نوشتن کلمه ((قراباغ)) ارائه داده اند :

  1. مؤلف کتاب ((تاریخ قراباغ)) که به فارسی نوشته است (میرزا جمال جوانشیر قراباغی،1384 ص 75 تا 160).
  2. رضا قلی بیگ فرزند میرزا جمال جوانشیر قراباغی که همانند پدر کتاب خود را به فارسی کتابت کرده است(رضا قلی بیگ ، 1384، ص 40 تا 105).
  3. آدی گوزل بیگ که ضمن تسلط به زبان ترکی، روسی و فارسی کتاب خود را به ترکی با الفبای فارسی نوشته است(حسین احمدی، 1384، ص 48 تا 60).
  4. میر مهدی خزایی که همانند آدی گوزل بیگ کتاب خود را به زبان ترکی با الفبای فارسی تحریر کرده است (میرمهدی خزایی، نسخه چاپ نشده).
  5. مؤلف تاریخ جدید قراباغ که بیشترین قسمت کتاب را به زبان ترکی با الفبای فارسی و بخشی را به زبان فارسی نوشته است (میرزا رحیم فنا نسخه چاپ نشده).
  6. صاحب کتاب ((احوالات قراباغ)) نیز همانند مورد سوم و چهارم کتابش را به ترکی با الفبای فارسی کتابت کرده است (بهارلی، نسخه چاپ نشده).

میرزا یوسف قراباغی ارمنی که تاریخ صافی را به فارسی نوشته است تنها مؤلف قرن نوزدهم است که به صورت گسترده از ((قراباغ)) و در موارد نادری از کلمه (( قره باغ)) در کتابت خود استفاده کرده است (میرزا یوسف قراباغی، 1387ص 151 تا 315) . احمد بیگ جوانشیر ترک زبــان از نواده­گان پناه خان جوانشیر که کتاب خود را به زبان روسی نوشته است به دلیل عدم وجود حرف ((ق)) در زبان روسی کلمه قراباغ را به صورت karabakh به تحریر در آورده است (احمد بیگ جوانشیر، 1957، ص 57 تا 104)..

گوهر آغا دختر ابراهیم خان جوانشیر در وقف نامه خود این کلمه را به صورت ((قراباغ)) نوشته است (گوهرآغا، 1384، ص 116تا 127)

در تمامی کتیبه های فارسی موجود در شوشی این کلمه به صورت ((قراباغ)) آمده است.

 

 قرا باغ در منابع ترکی

بعد از انقلاب اکتبر روسیه و شکل گیری حکومت جدید مارکسیستی ، حاکمان شوروی درجهت از بین بردن نفوذ فرهنگی ایران در مناطق قفقاز و آسیای مرکزی در سال 1922 ضمن حذف الفبای فارسی و عربی ، الفبای لاتین را جایگزین کردند اما پذیرش الفبای لاتین از سوی ترکیه و احتمال گرایش مردم مسلمان این منطقه با ترکیه، به دستور استالین  در سال 1929 در شوروی الفبای سیریلیک جایگزین الفبای لاتین شد . از این دوره ضمن جمع آوری و نابودی بسیاری از کتابهای به زبانها فارسی و عربی استراتژی حذف هرآنچه آثار زبان فارسی را در خود داشت با سرمایه گذاری سنگین و با شدت هرچه تمامتر آغاز شد.

تعدادی از محققان در آذربایجان شوروی سوسیالیستی به دستور دولت جهت پیرایش و حذف آثار فارسی در آذربایجان شوروی –  که تا سال 1917 اران نامیده می شد و قراباغ را در هفتم ژوئیه 1923 در بدنه  خود پذیرفته بود – بسیج شدند.

در دیوان لغات التُراک محمودبن حسین بن محمد کاشغری –از مهمترین منابع ارجاعی ترک زبانان می باشد  که کتاب خود را در سال 467 ق به خلیفه عباسی تقدیم داشت – این کلمه به شکل ((قرا)) به معنای سیاه آمده است (کاشغری، 1375، ص 769)  محققین فوق برای وجه تمایز قراردادن کلمات فارسی که وارد ادبیات ترکی می شود با بهره گیری از قانون هماهنگی اصوات در زبان ترکی [2] با افزودن ((آ)) به اسامی فارسی مثل ((قرا)) آن را به ((قارا)) تبدیل و در نتیجه فارسی بودن این اسم به صورت اساسی زیر سوال می برند مثلاً ((تقی)) درزبان فارسی به ((تآقی)) در زبان ترکی، یا ((نقی)) در زبان فارسی به ((نآقی)) در زبان ترکی بدل می شود.

در راستای همین سیاستهای شوروی برای اولین بار در کتاب ((قراباغ ولایتی قدیم و جدید)) که در هشتم ماه می 1936/ هیجدهم اردیبهشت 1315 توسط محمدقراداغی در 11 صفحه به زبان ترکی با الفبای فارسی ظاهراً از روی نسخه پذیرش خلاصه نویسی شده است (قراباغ نامه ، ج 2 ، 1991، ص 350) عنوان ((قراباغ)) و ((قاراباغ)) تواماً آمده و شوشی به ((شوشا)) تغییر یافته است (حسنعلی قراداغی، نسخه چاپ نشده )حسنعلی قراداغی 1928-1848 پدر محمد قراداغی کتابی با عنوان ((وقایع حکومت پناه خان و ابراهیم خان و مهدی قلی خان)) نوشت که متأسفانه این کتاب در دست نیست. باتوجه به معاصر بودن حسنعلی قراداغی با نویسندگان قراباغ نامه که همه آنها از ((قراباغ)) و ((شوشی)) در نوشته های خود استفاده کرده اند به کاربردن ((قاراباغ)) و ((شوشا))  از سوی حسنعلی قراداغی بعید به نظر می رسد.

به فاصله اندکی حسن اخفا علی زاده (1972 -1893) جوان جویای نام که در سال 1927 دوره دانشکده زبان شناسی را به پایان برد (قراباغ نامه . ج 2، 1991، ص 310) در کتاب ((شوشا شهری تاریخی)) که  در 72 برگ که به زبان ترکی با الفبای فارسی نوشته شده در تمام کتاب عنوان ((قراباغ)) به ((قاراباغ)) و ((شوشی)) نیز به ((شوشا)) تغییر داده است البته حسن اخفا علی زاده تائید می کند که نام این قلعه قبلاً شیشه بوده که در ترکی آذربایجانی به شوشه و در روسی به شوشا تبدیل شده است. (حسن اخفا علی زاده، نسخه چاپ نشده) بعد از این در تمام منابع منتشر شده در آذربایجان سوسیالیستی شوروی تمام اسامی فارسی که با پیشوند ((قرا)) آمده اند به ((قارا)) تبدیل شده اند :

قراقورم به قارا قورم

قراداغ ¬ قاراداغ

قراپول ¬ قاراپول

قرادنیز¬ قارادنیز

قراباریت ¬ قاراباریت

قراقویونلو ¬ قاراقویونلو

قراختائیان ¬ قاراختائیان

قراارسلان ¬ قارا ارسلان

قراخان ¬ قاراخان (فرهنگ آذربایجان شوروی ، ص 56 و 55و 45 و 44 و 41 با الفبای سیریلیک)

در اثر به کارگیری این اصطلاحات در فرهنگهای چاپ شده در آذربایجان شوروی کلمه ((قارا)) به راحتی در عامه مردم رواج پیدا کرد (نیرالزمان ثقفی، 1377، ص 956).

در اثر سیاستهای شوروی و بدون ریشه یابی کلمات رایج در منطقه قفقاز و آسیای مرکزی کلمه ((قارا)) به معنی سیاه در فرهنگهای منتشر شده در قزاقستان ( رستم اُف ، 1374 ، ص 200 و 116) و قرقیزستان (Kirgiz soz lugu,1998,p402) و فرهنگ انگلیسی – آذربایجانی منتشر شده در باکو نیز آمد (IsmIHAN RAHI Mor,1992,P38)

در حالی که در فرهنگ معین این کلمه به صورت ((قرا)) و ((قره))  به معنای سیاه آمده است ((محمد معین،   1357 ، ص 2669و 2650) با الگو برداری از نظر رایج در آذربایجان شوروی فرهنگهای منتشر شده در ایران از عنوان ((قارا)) به معنای سیاه و مشکی، کثیف و آلوده ، نوشته و خط، غم انگیز و دلگیر، منحوس و منفور و مرتجع، سوگواری و ماتم (محمد پیغون، 1361، ص 265) و معنی های  دیگری مثل سیاه پوست و تیره و تاریک بکار گرفته اند (بهزاد بهزادی، 1369، ص 797).

بعد از فروپاشی شوروی تعدادی از محققین ایرانی آشنا به زبان ترکی با الفبای سیریلیک تحت تاثیر مطالعه گسترده کتب تاریخی رایج در جمهوری آذربایجان – که همه آنها به شدت با نگرش سیاسی در شوروی سابق نوشته شده بود – شکل نوشتاری بعضی از کلمات رایج در خارج  مرزهای ایران را وارد ادبیات سیاسی کشورمان کرده اند.

 

نتیجه گیری

 

قفقاز تا قبل از عهدنامه ترکمانچای در ترکیب کشور ایران بود.  در نتیجه منابع فارسی از قرن هفتم قمری در مورد شکل نوشتاری جاهای موجود  در منطقه وحدت رویه داشتند. منابع مکتوب درباره قراباغ و شوشی که در قرن 19 قلم زده اند تماماً این وحدت رویه را حفظ کرده اند، مثلاً شکل نوشتاری این منطقه و شهر به صورت ((قراباغ)) و ((شیشه)) یا ((شوشی)) بوده است اما با رویکرد سیاسی اتخاذ شده در دوره شوروی و با هدف قطع ارتباط فکری و معنوی مردم منطقه با ایران در دهه چهارم قرن بیستم این اسامی ایرانی و فارسی شکل دیگری همچون ((قاراباغ)) و ((شوشا)) به خود گرفت این ادبیات شکل گرفته در خارج از مرزها با نگرش سیاسی ضد ایرانی که  به وفور در منابع علمی و پژوهشی ما رویت می شود نمی تواند هماهنگ شده نباشد.

برای زنده نگه داشتن زبان فارسی و زدودن لغات بیگانه ((قراباغ)) و ((شوشی)) بنویسیم تا از هزینه های سنگین این مسأله در آینده کم شود.

 

فهرست منابع

 

آصف ، محمدهاشم. رستم التواریخ. به کوشش محمد مشیری . تهران: ناشر مصحح، 1348.

احمدی، حسین. اسنادی از روابط ایران و فرانسه در دوره فتحعلی شاه قاجار تهران: انتشارات وزارت خارجه، 1376.

احمدی، حسین . ((شوشی شهری با هویت ایرانی)) ، آسیای مرکزی و قفقاز . سال شانزدهم ، شماره 5 (زمستان 1386).

استرآبادی ، میرزا مهدیخان . جهانگشای نادری. به اهتمام سید عبدالله انوار. تهران: انتشارات انجمن آثار ملی، 1341.

استرآبادی، میرزا مهدیخان. دره نادره . به اهتمام سید جعفر شهیدی. تهران: دانشگاه تهران، 1341.

اسکندر بیگ منشی . تاریخ عالم آرای عباسی. به کوشش محمداسماعیل رضوانی. تهران: انتشارات دنیای کتاب، 1377.

اعتضادالسلطنه، علیقلی میرزا. اکسیرالتواریخ. به اهتمام جمشید کیانفر. تهران: انتشارات ویسمن، 1370.

اعتمادالسلطنه ، محمدحسن خان. تاریخ منتظم ناصری.  به کوشش محمد اسماعیل رضوانی. تهران: انتشارات دنیای کتاب، 1367.

اعتماد السلطنه ، محمدحسن خان . صدرالتواریخ. به کوشش محمد مشیری. تهران: انشارات وحید، 1349.

افتخاری بیات، حسینقلی . تاریخ ماکو . به کوشش حسین احمدی. تهران. انتشارات شیرازه، 1381.

افضل الملک ، غلامحسین. سفرنامه خراسان و کرمان . به اهتمام قدرت روشنی زعفرانلو : تهران: بی نا. بی تا.

انوشته ای نطنزی، محمدبن هدایت اله.  نقاوة الاثارفی ذکر الاخیار.  به کوشش احسان اشراقی. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1350.

باکیخانوف، عباسقلی. گلستام ارم. تهران : انتشارات ققنوس، 1383.

بهزادی، بهزاد . فرهنگ آذربایجانی فارسی. تهران : انتشارات دنیا، 1369.

بهمن میرزا . شکرنامه شاهنشاهی. به کوشش حسین احمدی. تهران: انتشارات وزارت خارجه،  1384.

پیغون، محمد. فرهنگ آذربایجانی فارسی. تهران : نشر دانشپایه، 1361.

ثقفی ، نیرالزمان. فرهنگ فارسی آذربایجانی . جلد 1 . تهران : نشر ناشر، 1377.

حاج سیاح . سفرنامه . به اهتمام علی دهباشی. تهران: نشر ناشر، 1363.

حاجی پیرزاده. سفرنامه. به کوشش حافظ فرمانفرمائیان . تهران: انتشارات بابک، 1360.

حافظ ابرو. ذیل جامع التواریخ رشیدی. با مقدمه خانبابابیانی. تهران: انتشارات علمی، 1317.

حسینی استرآبادی، سیدحسن بن مرتضی. از شیخ صفی تا شاه صفی. به اهتمام احسان اشراقی. تهران : انتشارات علمی، 1374.

خسرو میرزا. سفرنامه خسرو میرزا به پطرزبورغ. به کوشش محمد گلبن. تهران: انتشارات کتابخانه مستوفی، 1349.

خوافی، فصیح الدین احمدبن جلال الدین محمد. مجمل فصیحی. به تصحیح و تحشیه محمود فرخ. مشهد: انتشارات باستان، 1339.

خواند میر، امیر محمود. تاریخ شاه اسماعیل و شاه طهماسب صفوی. به تصحیح محمدعلی جراحی. تهران: انتشارات گستره، 1370.

خورموجی، محمدجعفر. حقایق الاخبار ناصری. به کوشش سید حسین خدیوجم. بی جا: انتشارات نی، بی تا.

رستم اُف. مکالمات روزمره سه سر زبان فارسی قزاقی روسی. تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1374.

رضاقلی بیگ. حکومت پناه خان و ابراهیم خان بر قراباغ . به کوشش حسین احمدی. تهران: انتشارات موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1384.

روملو، حسن بیگ . احسن التواریخ . به کوشش عبدالحسین نوایی. تهران: انتشارات بابک ، 1357.

ساروی، محمدفتح الدین محمدتقی. تاریخ محمدی (احسن التواریخ). به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد. تهران: انتشارات امیرکبیر، 1371.

سپهر، محمدتقی. ناسخ التواریخ . به تصحیح جمشید کیانفر جلد 4-1. تهران: انتشارات اساطیر، 1377.

شبانکاره­ای، محمدعلی. مجمع الانساب. به تصحیح میرهاشم محدث . تهران: انتشارات امیرکبیر، 1363.

شیرازی، عبدی بیگ . تکمله الاخبار. به تصحیح عبدالحسین نوایی. تهران: انتشارات نی، 1369.

شیرازی، میرزا ابوالحسن خان. سفرنامه میرزاابوالحسن خان شیرازی (ایلچی) به روسیه. به کوشش محمد گلبن. تهران: انتشارات دنیای کتاب، 1362.

شیرازی، میرزا صالح . سفرنامه . به کوشش همایون شهیدی. تهران: انتشارات راه نو، 1362.

عبدالرزاق دنبلی. بصیرت نامه. به کوشش یداله قائدی. بی جا: ناشر مصحح، بی تا.

عبدالرزاق دنبلی، مآثر السلطانیه. به کوشش فیروز منصوری. تهران: انتشارات اطلاعات، 1383.

عضدالدوله ، میرزا احمدخان. تاریخ عضدی.  به تصحیح عبدالحسین نوایی. تهران: نشرعلم، 1376.

غفاری قزوینی ، قاضی احمد . تاریخ جهان آرا. تهران: کتابفروشی حافظ، 1343.

غفاری کاشانی، ابوالحسن . گلشن مراد. به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد. بی جا: نشرناشر، 1369.

فاتح ، کریم آقا. تاریخ خانات شکی. به کوشش حسین احمدی. تهران: انتشارات موسسه مطالعات تاریخ معاصرایران، 1384.

قاضیها، فاطمه. اسنادی از روند اجرای معاهده ترکمانچای. تهران: انتشارات سازمان اسناد ملی ایران، 1373.

فراهانی، محمدحسین. سفرنامه .  به کوشش مسعود گلزاری. تهران : انتشارات فردوسی، 1362.

قراباغی، میرزایوسف. تاریخ صافی. به کوشش حسین احمدی. تهران: انتشارات موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1387.

قزوینی ، محمد طاهر وحید . عباسنامه.   به کوش ابراهیم دهگان. اراک: کتابفروشی داودی، 1329.

کاشغری، محمودبن حسین بن محمد. دیوان لغات التُراک . ترجمه و تنظیم سید محمد دبیر سیاقی. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1375.

قدسی، عباسعلی. گلستان ارم . تهران: انتشارات وزارت خارجه، 1382.

گوهر آغا . وقف نامه . به کوشش حسین احمدی . تهران: انتشارات موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1384.

لاهیجی، علی بن شمس الدین حاجی حسین. تاریخ خانی. به تصحیح منوچهر ستوده. بی جا: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، 1352.

محمدمعصوم بن خواجگی اصفهانی. خلاصه السیر. زیر نظر ایرج افشار. تهران: انتشارات علمی، 1368.

مرعشی، سید ظهیرالدین. تاریخ گیلان و دیلمستان. به تصحیح منوچهر ستوده. بی جا: انتشارات اطلاعات، 1364.

مرعشی، میرزا محمدخلیل . مجمع التواریخ . به کوشش عباس اقبال آشتیانی. بی جا: انتشارات کتابخانه ها سنائی و طهوری، 1362.

مروی، محمدکاظم. عالم آرای نادری. به کوشش محمد امین ریاحی. بی جا: انتشارات زوار، 1364.

مستوفی، حمداله. نزهه القلوب به کوشش لسترنج انگلیسی. هلند: بی نا، 1913.

مستوفی، محمدحسن. زبدة التواریخ . به کوشش بهروز گودرزی. تهران: انتشارات بنیاد افشار، 1375.

مشیزی (بردسیری) ، میر محمد سعید. تذکرة صفویه . به تصحیح محمد ابراهیم باستانی پاریزی. تهران: نشر علم، 1369.

معتمدالدوله، فرهاد میرزا . سفرنامه. به اهتمام اسماعیل نواب صفا. جلد دوم. تهران: انتشارات زوار، 1366.

معین، محمد. فرهنگ فارسی معین. تهران: انتشارات امیرکبیر، 1375.

موسوی نامی اصفهانی، میرزا محمد صادق، تاریخ گیتی گشا. مقدمه سعید نفیسی. بی جا: انتشارات اقبال، 1368.

منجم، ملاجلال الدین . تاریخ عباسی یا روزنامه جلال . به کوشش سیف اله وحید نیا. بی جا: انتشارات وحید، 1316.

میرزا ابراهیم . سفرنامه استرآبادی و مازندران و گیلان . به تصحیح مسعود گلزاری . تهران: بنیاد فرهنگ ایران، 1355.

میرزا احمد میرزا خداوردی. اخبارنامه. به کوشش حسین احمدی . تهران: انتشارات وزارت خارجه، 1383.

میرزا جمال جوانشیر قراباغی. تاریخ قراباغ. به کوشش حسین احمدی. تهران: انتشارات وزارت خارجه، 1384.

نادر میرزا . تاریخ و جغرافی دار السلطنه تبریز. به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد. تبریز: انتشارات ستوده، 1373.

ناصرالدین شاه. روزنامه خاطرات در روز سوم به فرنگستان. به کوشش محمد اسماعیل رضوانی – فاطمه قاضیها. تهران:سازمان اسناد ملی ایران، 1373.

نصیری ، محمد ابراهیم بن زین العابدین . دستور شهریاران. به کوشش محمد نادر نصیری مقدم. تهران: انتشارات موقوفات. افشار، 1373.

واله اصفهانی، محمد یوسف.  خلدبرین . به کوشش یترهاشم محدث. تهران : انتشارات موقوفات افشار، 1372.

وقایع نگاری مروزی، میرزا محمدصادق . تاریخ جنگهای ایران و روس. گردآورنده حسین آذر، به تصحیح امیرهوشنگ آذر. بی جا: ناشر مصحح، 1369.

هدایت، مهدیقلی خان. گزارش ایران. به کوشش محمدعلی صوتی. تهران: نشر نقره، 1363.

همدانی، خواجه رشید الدین فضل اله . جامع التواریخ. جلد سوم. به کوشش عبدالکریم علی زاده. باکو: نشریات فرهنگستان علوم جمهوری شوروی سوسیالیستی آذربایجان، 1957.

 

منابع غیر فارسی

 

آدی گوزل بیگ. قراباغ نامه. نسخه چاپ نشده به شماره B- 1150. باکو: انیستیتو نسخ خطی محمد فضـولی ( به زبان ترکی با الفبای فارسی).

بهارلی ،احوالات قراباغ. نسخه چاپ نشده به شماره F- 455. باکو: انیستیتو نسخ خطی محمدفضولی باکو (به زبان ترکی با الفبای فارسی).

جوانشیر، احمد بیگ . اوضاع سیاسی خان نشین قراباغ در سالهای 1805-1747. باکو: 1957 (به زبان روسی)

خزایی، میر مهدی. کتاب تاریخ قراباغ. نسخه چاپ نشده به شماره B-518. باکو: انیستیتو نسخ خطی محمد فضولی (به زبان ترکی با الفبای فارسی).

دایرة المعارف آذربایجان شوروی . جلد 3. باکو: 1979 (ترکی با الفبای سیریلیک)

علیزاده، حسن اخفا. شوشا شهری تاریخی. نسخه چاپ نشده به شماره B- 4556 . باکو: انیستیتو نسخ خطی محمد فضولی (به زبان ترکی با الفبای فارسی).

فنا، میرزا رحیم . تاریخ جدید قراباغ. نسخه چاپ نشده به شماره B- 2859 . باکو : انیستیتو نسخ خطی محمد فضولی (به زبان ترکی با الفبای فارسی)

قراداغی، حسنعلی . ولایت قدیم و جدید قراباغ. نسخه چاپ نشده به شماره B- 1949 . باکو: انیستیتو نسخ خطی محمد فضولی (به زبان ترکی با الفبای فارسی)

قراباغ نامه . جلد دوم . باکو : انتشارات یازیچی، 1991 (ترکی با الفبای سیریلیک)

مگرچیان، شاگن . تاریخ معماری قراباغ کوهستانی. ایروان: انتشارات بابراکان، 1989(به زبان روسی).

ENGLISH- AZERBAIJANI DICTIONARY, Edited by ISMIHAN RAHIMOV,AZERNESHR PUBLISHING HOUSE BAKU, 1992

.Kingiz sozlugu P.K.yudahin cilt: 2, Ankara, 1998

اسناد :

اسناد وزارت خارجه. سال 1324ق، کارتن 8 . پرونده 2. سند 8

اسناد وزارت خارجه . سال 1317 ق. کارتن 10 . پرونده 16. سند 7

اسناد وزارت خارجه . سال 1324. کارتن 7. پرونده 3. سند 12.

اسناد وزارت خارجه . اسناد مکمل. کارتن 38. سند 294.

 

The Background for Geographical Names of Qarabagh and Shush in Historical Fesources

 

Dr. Hossein Ahmadi

 

 

 

Subsequent to the first Irani – Russian wars, Qarabagh, a region in Caucasus was separated from Iran in accordance with Gulistan Treaty . Shushi was its center until 1923 . Following 1917 revolution of Russian, the Russians aimed at reducing and disconnecting the cultural relationships of Central Asia and Caucasus with Iran, and through systematic planning and policies endeavored to eliminate and efface any traces of Persian language and culture in this area . The present article refers to historical resources to show how these geographical names were changed on purpose.

 

 

 

Keywrod : Shushi. Karabakh. Iran.  Russia.

 

* . استاد یار دانشگاه آزاد اسلامی – واحد شهرضا

[1] . که هم اکنون قرار دارد .

[2] . بر اساس قانون هماهنگی اصوات زبان ترکی حروف به دو دسته صدادار خشن (قالین مانند I,U,O,A)  (در سیریلیک bl,y,O,A) و حروف صدادار نازک (اینجه) مانند A,E,i,U,O در سیریلیک (a,E,N,Y,O) تقسیم می شوند. بر اساس این قانون حروف صدادار هجای اول ریشه کلمات از هر گروه باشد بقیه حروف صدادار از همان گروه خواهد بود مثال

آپارماق                                      APAPMARX

یاتاق                                         JATMA

باخماق                                      BAXMARX