سه سرزمین ارمنستان، آذربایجان و اران
(مهین آریانا، راضیه پور احمد)[1]
ابن حوقل صاحب کتاب صوره الارض که در نیمه سدهی چهـارم هجری قمـری نوشته شده است طبق نقشهای که از سه سرزمین ارمنستان، آذربایجان و اران ارائه کرده رود ارس را مرز میان آذربایجان و اران دانسته است و این دو سرزمین را از یکدیگر جدا می داند. مرز ناحیه اران از طرف پایین، رود خانه رس (ارس) و در ساحل آن شهر ورثان است.
یاقوت حموی: اران نامی ایرانی دارای سرزمینی فراخ و شهرهای زیبا و این همان است که آن را گنجه گویند و بردعه و شمکور و بیلقان. میان آذربایجان و اران رودی است که آن را ارس گویند آنچه در شمال و مغرب این رود است از اران و آنچه سوی جنوب قرار دارد از آذربایجان است.
پس ارس فاصله و مرز میان دو سرزمین آذربایجان و اران بوده است.
بارتولد: آلبانیا در روزگار باستان و نیز بعدها به هنگامی که اران به سرزمینی گفته می شد که از ناحیه در بند شمال شرق تا شهر تخلیص در غرب و تا رود ارس در جنوب و جنوب غرب امتداد داشت. و بعد ها مولفان متأخر، سرزمینی را که میان شروان و آذربایجان نهاده شده است، اران نامیدند.
یاقوت در معجم البلدان فاصله دو رود کر و ارس را اران نامیده است.
ارمنستان بر سه بخش است:
وی آذربایجان را از اراضی ایران و اران را جزو ارمنستان میشمارد.
کلید واژهها: نخجوان، جغرافیای تاریخی
نکاتی چند در باره سیستم جای نام شناسی ایران و پسوندهای جای نام ساز آذری
آلیس آسادوریان[2]
استان های ترک زبان آذربایجان شرقی و غربی، اردبیل و استان های مجاور زنجان و قزوین زمانی قسمتی از خطه آتورپاتاکان قدیم بوده اند که از نظر تاریخی و فرهنگی جزو مهم ترین مناطق ایران و تمام خاور نزدیک محسوب می شد. این خطه، از آغاز تاریخ تمدن، چهارراه اصلی مهاجرت های اقوام متفاوت و محل عمده وقوع خطیرترین رویدادهای تاریخی بوده است. آذربایجان، در هر صورت، همواره ویا حد اقل در طول تاریخ مکتوب در منابع مرتبط، مرکز قدرتمند فرهنگ ایرانی و محل تمرکز تحولات متنوع اجتماعی- سیاسی در دنیای ایرانی بوده است. امروزه، اگرچه زبان غالب در تمامی این مناطق ترکی است، ترکی شدن زبان به هیچ وجه خصوصیات اصیل ایرانی و هویت قومی مردم ساکن در این مناطق را دگرگون نساخته است. نگاهی عمیق تر به عناصر مشترک زبانی در منطقه، گوشه ای از این میراث عظیم فرهنگی را نمایان می سازد. موضوع بحث این مقاله به گوشه ای بسیار کوچک از این مقوله می پردازد.
مقاله حاضر ابتدا نگاهی اجمالی به طبقه بندی های متفاوتی که نگارنده در یک مطالعه جامع در سال 2008 در باره سیستم جای نام شناسی ایران انجام داده می اندازد و این طبقه بندی ها را به اختصار و با چند مثال روشن می سازد. سپس،به نتایج یک تحقیق عمیق تر در باره عناصر مشترک جای نام شناسی در منطقه می پردازد. پسوندهای جای نام سازی که در این مقاله بحث و بررسی میشوند -آباد (مانند زنگل آباد، زهتر آباد)، -گرد، -جرد ( مانند دستگرد، دستجرد، تله گرد، سین گرد) – بان، -وان (گیلوان، لچوان، کوهبان، شوره بان) -ان (مانند آذربایجان، تویسرکان) –بیل، -ویل (مانند اردبیل، لوندویل) –ستان (مانند دهستان، ونستان) و برخی دیگر می باشند.
نقد و بررسي روايت طبري و بلاذري از فتح آذربايجان به دست مسلمانان
جعفر آقازاده[3]
با شكست ايرانيان در نبرد نهاوند (21 هـ.ق) و پيشروي مسلمانان به داخل سرزمين ايران، منطقهي آذربايجان از جمله نقاطي بود كه مورد توجه مسلمانان قرار گرفت و فتح آن بر عهده لشگريان كوفه گذاشته شد و آنان توانستند طي نبردي مردم اين ناحيه را شكست داده و وادار به صلح نمایند و اين صلح را با بستن قراردادي تضمين كردند. طبري و بلاذري از تاریخ نگاران اسلامي، به طور مفصل به فتح آذربايجان اشاره كردهاند و ديگر تاریخ نگاران در روايت خود از اين واقعه، اغلب پيرو اين دو تاریخ نگار بودهاند. اما روايت طبري و بلاذري از فتح آذربايجان با يكديگر تفاوت دارد و هر كدام اين واقعه را به شكلي كاملاً متفاوت گزارش كردهاند.
اين مقاله بر آن است تا به نقد و بررسي روايت طبري و بلاذري از فتح آذربايجان پرداخته و دلايل تفاوت روايت اين دو تاریخ نگار از اين واقعه را تبين نمايد.
كليد واژهها: آذربايجان، طبري، بلاذري، فتح، مسلمانان
نا گفته هایی از مهاجرت ايرانيان به شوروي
(برپايه اسناد وزارت خارجه ايران)
حسين احمدي[4]
با خروج قواي شوروي از ايران و سقوط فرقه دموكرات آذربايجان، تعدادي از ايرانيان به شوروي مهاجرت كردند. پس از بهبود روابط ايران و شوروي با روي كار آمدن خروشچف اين گروه از مهاجران تلاش مضاعفي را براي بازگشت به وطن به عمل آوردند. تدوين اين مقاله متكي بر اسناد 327 پرونده موجود در اداره كل اسناد و تاريخ دپلـماسي وزارت خـارجه ج. ا. ايران و مصاحبه با دو تن از مهاجران بازگشته ميباشد و برآن است تا چگونگي اين كوشش را نشان دهد.
کلید واژهها: مهاجرين، شوروي، ايران، فرقه دموكرات آذربايجان
باورهاي ديني مردم اران
حميد اسحاقي میلاسی[5]
اقوام آلبانيايي به علت وجود قوميتهاي مختلف، عقايد و باورهاي ديني مختلفي داشتند و دارند. آنها با در آميختن عناصر متعلق به روزگاران قديم، پيرو اصول التقاطي يا سنكرتيسم بودند. آلبانها عناصر طبيعت، رعد و برق، ماه و ستارگان را ميپرستيدند. صخرههاي بلند و درختان تنومند را مورد ستايش قرار ميدادند تا از غضب آنها در امان باشند. آنها در برابر عناصر مورد ستايش خويش قربانيهاي همراه در پرستشگاهها انجام ميشد كه يكي از آن پرستشگاهها در شمال غرب اران واقع بود. در عهد باستان، نيز پرستش آتش در ميان بعضي از اقوام آلبانيا رايج بود و اين تفاوت در پرستش عقايد به دليل وجود قوميتهاي مختلف كه بنا به قول استرابون بيست و شش قوم در آنجا زندگي ميكردند. بعضي از اين اقوام زئوس وهليوس (خداي آفتاب اساطير يونان باستان) را ميپرستيدند. يا اينكه چندي پيش در شبه جزيره آبشوران مجموعهاي از تصويرها بر روي صخره كشف شد. در يكي از آنها منظره قرباني شدن يك انسان نقش شده است كه متعلق به هزاره نخست پيش از ميلاد است كه در اين موقع هخامنشيان بر ايران حكومت داشتند. موسي كالان كاتواتسي در مورد باورهاي ديني اران نكات جالبي گفته كه مربوطه به پيروز، پادشاه ساساني و برادرش ولاش، كه درآن زمان واچگان شاه آلبانيا بود و موقعي كه ولاش شاه ساساني دستور داده بودم كه همه بايد در باورهاي ديني خود آزاد باشند واچگان به سرعت رو به سوي كليسا آورد و به دين مسيح گرايش پيدا كرد، همچنين اين شاه دستور دستگیری اعضا آن فرقه اهريمني را كه دست اشخاص را قطع ميكرد و در آلبانيا رواج بود را صادر كرد.
در آئين مردم آلبانيا ارواح مردگان نيز همانند زندگان در برابر انجام فرائض ديني موظف بودند، ارواح مردگان در ظرف ها به صورت پرنده ميشدند تدفين مردگان هم در آلبانيا روشها و آئينهاي مخصوص به خود را داشت، در خم نهادن، به خاك سپردن، به چاه افكندن و…. از جمله راههاي تدفين بود. در اين چاهها مردگان را به پهلوي راست و يا چپ ميخواباندند و يكي از مشخصههاي اين نوع تدفين قرار دادن وسائل معیشت بالاي سرمردگان بود.
دين در آذربايجان
عبدالله اسدي[6]، عسگر آرمون[7]
در طول تاريخ، حكومت ها و فرمانروایان مختلفي در آذربايجان روي كار آمدهاند و مطابق مرام و مسلك خود، آيينها و آداب و رسوم خاصي را ترويج داده اند. بنابر اين در ادوار مختلف تاريخ، اديان متنوعي در اين سرزمين مورد تبعيت و تقديس واقع شده است. اين مقاله با موضوع: «دين در آذربايجان»، با هدف بررسي اديان در گذر تاريخ آذربايجان نگارش یافته است.
مطالعه حاضر، به روش كتابخانه اي- ميداني و با استناد بر كتابها و منابع معتبر و مطمئن انجام ميگيرد. بر اين اساس، جهت بررسي دقيقتر و بهتر موضوع، اديان رواج يافته در آذربايجان به تفكيك در دو دوره قبل و بعد از اسلام مورد بررسي قرار مي گيرد.
در بخش اول طي مبحث اديان رواج يافته در قبل از اسلام در آذربايجان به بررسي، دين زرتشتي، مانوي و مزدكي و گستره و نحوه تعليمات و تبليغات آنان پرداخته مي شود و در بخش دوم به چگونگي نفوذ اسلام در منطـقهی آذربايجان در دوران سلسله هاي مختلف حاكم بر اين سرزمين اشاره مي شود. مطالعهی مباحث مطرح شده آشكار خواهد نمود كه استقبال آذربايجاني ها از دين اسلام و ميزان تأثير اين دين در آداب و رسوم آنان چشمگير بوده است؛ بدان حد كه اكثر عالمان و دانشمندان آذربايجاني، تحت تأثير دين اسلام به تعليم و تعلم گسترده زبان عربي پرداخته و حتي اكثر آثار گرانبهاي خود را نيز به زبان عربي نگاشته اند.
كليد واژهها: آذربايجان، حكومت، دين و تاريخ
نقش شاهسون ها در جنگهای ایران و روس
حسن اسدی[8]، (بهروز اسکندرپور، میرصمد موسوی)[9]، سیاوش پورطهماسبی[10]
به دلیل نبودن قشون ثابت متمرکز در جنگهای اول ایران و روس، شاهسون های مغان به دلیل آشنایی با مناطق جنگی و ضرورت دفاع از مراتع ییلاقی و قشلاقی ایل، با شور و اشتیاق و حمیت دینی و وطنی افزونتری با کفار روس میجنگیدند. پس از جنگهای ایران و روس مراتع ییلاقی و قشلاقی شاهسونها در مغان آن سوی رود ارس از دست رفت. این موضوع به درگیریهای شاهسون ها با روسها تا چندین دهه پس از استقلال قفقاز انجامید و بر روابط ایران و روس تاثیر نهاد. همچنین این پدیده تحولات اقتصادی تبعات اجتماعی فراوانی را در پی داشت. در مقاله حاضر تلاش میشود این موضوع با استناد به اسناد ایرانی و روسی و منابع دست اول مورد بررسی قرار گیرد.
كليد واژهها: شاهسون، جنگهای ایران و روس، قفقاز، رود ارس، مغان، مراتع
زبان وگویش مردم آذربایجان و اران
علی امری[11]
برای فهم بیشتر شناخت زبان هرقومی ازنام رودها، دریاها، روستاها و شهرها میتوان کمک گرفت زیرا مردم هر سرزمین این نام ها را از زبان خود پدید میآورند و همچنین میتوان ازراه مطالعه نوشتهها و کتیبههای تاریخی اطلاعاتی به دست آورد. باید گفت که موانع طبیعی سبب چند گونگی درگویشهای مردم آذربایجان بوده است. اوستا که کتاب مقدس آیین زرتشتی است،به یکی ازباستانی ترین شاخههای زبانهای ایرانی تعلق دارد. این زبان درتاریخ ماد دارای جایگاه ویژهای است. بعضی محققان، اوستا را پدید آمده ازماد خرد (اتورپاتکان) و زبان اوستا را زبان کهن و باستانی مردم آذربایجان دانستهاند.
زبان مردم ماد، از جمله «ماد خرد» یا آذربایجان از ریشه زبانهای ایرانی بوده است. زبان مردم ماد بزرگ و ماد خرد در نوشته ها با نام پهلوی مشخص شده است. پس ازورود اسلام به ایران،با وجود فشار فرهنگی بسیار شدید از سوی قوم فاتح،هرچند بسیاری از واژه های عربی، وارد زبان پارسی شد ولی به همراه آن واژه های پارسی نیز از طریق بین النهرین به جزیرة العرب راه گشودند.
بنا به نوشته مؤلفان، زبان مردم آذربایجان یا «ماد خرد» همانند زبان مردم نواحی غربی و مرکزی ایران و به بیان دیگر، زبان ساکنان سرزمین «ماد بزرگ» پهلوی بوده است. مؤلفان نخستین سده های اسلامی، زبان مردم آذربایجان را گاه «پهلوی آذری» وگاه «آذری» نامیده اند. آنان معتقد بودند که زبان مذکوربا نواحی شرق ایران تفاوتهایی داشته است،ولی این تفاوتها چندان نبوده، که از دریافتن مقصود یکدیگر بازماندند.
قدیمترین یافته هایی که ازمردم آلبانیا برجا مانده،نوشته استرابون است. بنا بر نوشته او«درگذشته شاهانی چند برآلبانیا فرمان میراندند، ولی اکنون (سده نخست پیش ازمیلاد واوایل سده نخست میلادی) یک پادشاه بر آنان حکومت دارد. در گذشته هرقوم زبان خاص و شاه ویژه خود را داشت. به سبب فقدان ارتباط کافی میان آنان (قوم ها ) به 26 زبان سخن میگویند.»
پنج سده پس ازنوشته استرابون، در نوشته مؤلفان سدههای میانه،برای بار دوم از زبان و ظهور خط آلبانیایی توسط کشیشی ارمنی به نام مسروپ ماشتوتس(Mesrop Mashtots) سخنانی برجا مانده است.
در سال 387 میلادی و در عهد پادشاهی شاپورسوم شاهنشاه ساسانی، دو دولت ایران وبیزانس، ارمنستان را میان خود تقسیم کردند. چنین به نظرمی رسد که درآن بخش از ارمنستان واران که تحت نفوذ دولت ایران ساسانی بود، خط و کتابت ایرانی وزبان پهلوی در مراکز رسمی رواج داشته است. درسال 1937 آبولادزه دانشمند گرجی به دست نوشتهای ارمنی متعلق به سده پانزدهم میلادی، موجود در مجموعه اسناد مدارک ماتناداران (Matenadaran) که ازپرستشگاه اچمیادزین (Echmiadzin) به آنجا منتقل شده بود، دست یافت. این دست نوشته، مجموعه الفبایی، شامل الفبای یونانی، سریانی، لاتینی، عربی، گرجی و قبطی بود که الفبای آلبانیایی نیز در میان آنها وجود داشت. بررسی این مجموعه بیانگر صحت، قدمت وتعلق آن به سده های نهم و دهم میلادی می باشد. این مجموعه الفبایی همراه با اصوات، با الفبای ارمنی واصوات آن مقایسه شده بود. الفبای آلبانیایی شامل پنجاه و دو حرف بود.
كليد واژهها: آذربایجان، اران، آتروپاتکان، ماد خرد، استرابون، ماتناداران، اچمیادزین
جایگاه دینی آذربایجان در دوران ساسانی
گلاره امیری[12]
آذربایجان یکی از مراکزمهم سیاسی و دینی در طول تاریخ ایران،خصوصاً ایران باستان بوده که از آن در منابع تاریخی و جغرافیایی بارها سخن به میان آمده است. به دنبال روی کار آمدن دولت دینی ساسانیان، آذربایجان چون فارس از جایگاه دینی ممتازی برخوردار گردید، به طوریکه پادشاهان ساسانی به هنگام تاجگذاری پای پیاده به زیارت آتشکده آذرگشنسب در آذربایجان می آمدند و همچنین در هنگام تصمیم گیریهای سخت خصوصا در هنگام جنگ جهت آداب نیایش، نذر و نیاز به آنجا مراجعه میکردند. این آتشکده علامت اتحاد و یگانگی دین و دولت بود و سمبل دولت ساسانیان به شمار می رفت. در این مقاله تلاش بر آن است تا با استفاده از اسناد و شواهد تاریخی به جایگاه دینی آذربایجان در دوره ساسانی بپردازد.
بررسي تغييرات تاريخي نام آذربايجان
ناطق اميري سرخكلايي[13]
نام«آتروپاتكان» كه اكنون آنرا آذربايجان ميناميم، نخستين بار در اواخر سده چهارم و اوايل سدهي سوم پيش از ميلاد به صورت مكتوب پديد آمد. احمد كسروي ضمن بررسي نام «آتروپات» معتقد است اين نام بعدها به «آذربادگان» يا «آذربايگان» ناميده شد.
از آنجا كه اعراب قادر به تلفظ حرف «گ» نيستند «گ» را به «ج» بدل كردند و سرزمين مذكور را «آذربيجان» ناميدند. از آن پس «آذربايگان» به صورت «آذربايجان» تلفظ شد. اما عنايت الله رضا در كتاب اران خود معتقد است هرگز صورت نخستين كلمه «آذربايگان» يا «آذربايجان»، «آتروپاتكان» نبوده است. كسروي همچـنين دربـاره نام«آذربايجـان» معتقد است: (اعراب آنرا آذربايجان ميخوانند، در كتابهاي ارمني آذرباياقان و آذربادياقان هر دو را نگاشتهاند. در كتابهاي كهنه پهلوي آتروپاتكان بوده است.) آنچه كه منابع تاريخي در مورد گونههاي نام آذربايجان بر آن اتفاق نظر دارند ريشه «اترپات» يا «اتورپات» براي اين نامها ميباشد. اين مقاله درصدد بررسي تغييرات اسمي آذربايجان در منابع موجود در مسير تاريخي خود ميباشد.
كليد واژه ها: اتروپاتكان، آتورپاتكان، آذربايجان
آذربايجان در نقشهنگاري تمدن اسلامي
اميرهوشنگ انوري[14]
در ميان دستاوردهاي فراواني كه تمدن اسلامي به ويژه در دورهی شكوهش، يعني سدههاي سوم تا نهم هجري به تمدن بشري تقديم كرد، يكي نيز نقشهنگاري (كارتوگرافي) است كه كمتر مورد بررسي و توجه قرار گرفته است.
امروز چند هزار نقشه كه توسط جغرافيدانان و نقشهنگاران مسلمان ترسيم شدهاند، ميراث ارزشمندي است كه شايسته است مورد توجه محققان مسلمان قرار گيرد.
مقالهی حاضر، در راستاي معرفي داشتههاي غني دانش اسلامي، به مطالعه و بررسي چگونگي ترسيم آذربايجان در نقشههاي جغرافيدانان مسلمان ميپردازد. بنابر اين، از نخستين نقشههاي رسم شده در سدههاي سوم توسط دانشمنداني چون خوارزمي، كندي و سرخي آغاز و تا نقشههاي كاتب چلبي در سدهی سيزدهم هجري قمري، ادامه مييابد.
سدههاي مورد بررسي، زماني دراز است كه علم جغرافيا و پيرو آن دانش نقشهنگاري فقط در سرزمينهاي آباد جهان اسلام رونق داشت. در واقع جغرافياي اسلامي، تنها حلقهی ارتباط دانش جغرافيايي يونان باستان با جغرافي مدرن است و مسلمانان با رشد تفكر در اين علم نقشي انكار ناپذير و مؤثر در تداوم و گسترش آن ايفا كردند.
پيدايش مكتبها و روشهاي جغرافيايي متعدد و متنوع در دنياي اسلام طي سدههاي ياد شده مويد چنين واقعيتي است.
آذربايجان، با موقعيت استراتژيك، شهرهاي آباد، خاك حاصلخيز و مردمي غيور، همواره يكي از مهمترين ايالتهاي سرزمينهاي اسلامي شمرده ميشد؛ از اين رو، در ترسيم نقشهها جايگاه ويژهاي به خود اختصاص داد.
مقالهی پيش رو بر اساس موارد زير نگارش يافته است:
كليد واژهها: تمدن اسلامي، جغرافيا، نقشهنگاري(كارتوگرافي)، آذربايجان
تأثيرمسأله سنت و تجدد بر زبان تركي آذري
منيره بايرامي فرجود[15]
در اين مقاله در ابتدا به مساله سنت و تجدد و تاثير چشمگير آن در تمام ابعاد و زواياي زندگي امروز بشري بطور مختصر و گذرا اشاره شده سپس به موضوعات زير پرداخته شده است.
– ريشه زبان تركي آذري و اينكه زبان تركي آذري از چه تاريخي بهطور رسمي آموزش داده شده است و بهصورت كاربردي از آن استفاده گرديده است.
در ادامه تعدادي از نظرات جهانگردان درباره زبان تركي و فارسي در آذربايجان آورده شده است.
– زبان كنوني آذربايجان در سده اخير دچار چه تغييراتي شده و اينكه چند درصد از لغت نامه هاي تركي شامل واژه هاي اصيل تركي و چند درصد آن شامل لغات عربی، روسي، انگليسي، عثماني و فرانسه است كه خواسته يا ناخواسته به زبان تركي اضافه گرديده و جزو مصطلحات آذربايجان به شمار آورده شده است.
– واژگاني كه مستقيما از زبان فارسي رايج امروزي كشور وارد زبان تركي شده و به حدي اين واژگان مصطلح و همگاني گشته كه حتي معادل تركي آن قابل فهم نيست.
– به پسوند ها و پيشوندهايي كه واژگان فارسي را تركي ميكند اشاره شده است.
– سپس به موضوع مهم گويش نسل امروزي آذربايجان پرداخته شده است واين كه چقدر شكاف بين نسل امروزي و نسلهاي قبلي وجود دارد. تا جايي كه گاه شايد مادر بزرگ و نوه نتوانند به راحتي با هم تركي صحبت كنند.
– فراتراز اينها موضوع نگران كننده ديگر كه امروزه با عنوان تجدد و پيشرفت از آن ياد ميشود موضوع مكالمه به زبان فارسي با كودكي است كه تازه زبان به سخن گفتن باز ميكند. و در نهايت اشاره به صدمات و عواقـب سوئي كه ايـن موضوع از نظر پزشكي بر كودكان و شخصيت فردي و اجتماعي آنان ميگذارد. و اين مشكلات چه تاثيراتي در بزرگسالي ميتواند داشته باشد.
كليد واژهها: تركي آذري، سنت، تجدد، نسل امروزي، مشكلات فردي، مشكلات اجتماعي
گفتمان تجدد و تغييرات هويت در آذربايجان معاصر
مهدي بخشی شیخ احمد[16]
براي ايرانيان عموماً و براي آذربايجانيهاي ايراني خصوصاً، مضاميني سياسي كه با مفاهيمي از قبيل قوميت، مليت و هويت آميخته شده بودند،درست در بحبوحهی انقلاب مشروطيت و پس از آن مطرح شد. نفوذ عقايد غربي قرن نوزدهم پيرامون ملت، ملتگرايي و هويت، پارهاي از محافل روشنفكري طبقه متوسط ايران را نسبت به نتايج تغييرات سياسي كه در اين منطقه در اوايل قرن بيستم در جريان بود نگران ساخت. در واقع دلمشغولي عمدهی آنها نگهداري استقلال ايران و مبارزه با هر گرايشي بود كه كشور را به دولتهاي منطقهاي جداگانهاي تجزيه ميكرد. در همين راستا نيز بايد هويت جديدي براي شرايط جديد تعريف ميشد.
گفتمانهاي مختلف، هويت و خود فهميهاي فردي و جمعي را به شيوهی خاص خود تعريف ميكنند، «از اين رو فهم هويتهاي عام و تحول در آنها نيازمند تحليل گفتمانهاي مسلط است». (بشیریه، 1383: 816) يكي از گفتمان هاي سياسي كه در ايران معاصر در پي يكسانسازي هويت عمومي بوده است، گفتمان تجدد دوران مشروطيت و عصر پهلوي ميباشد كه «در پي تشديد هويت تك شالودهاي» براي ايران مدرن برآمد. برخلاف عصر قاجار، به عنوان دوران ماقبل مدرن، كه گفتمان پاتريمونياليسم سنتي مسلط بود و وجود هويت هاي پراكنده و متنوع قومي، قبيلهاي، فرهنگي، مذهبي، محلي و غيره نيز در استقرار اين نوع گفتمان نقش اساسي داشت، گفتمان تجدد در متن دغدغه هاي عصر تجدد به وجود آمد و به عنوان يك ايدئولوژي سراسري «خواستار تاسيس هويتي سراسري و عمومي در سطح جامعه» بوده است.(همان: 816-817) مدرنيته از طريق بيدخالتي ما در شكلگيري وضعيت نوين كشورمان تغييراتي در هويت تاريخي ما ايجاد نمود. به عبارت ديگر با اينكه هويت مذهبي ما عليرغم رابطه با غرب، كم و بيش پابرجا مانده است، اما هويت تاريخيمان، مشخصههاي فكريمان درباره هستي و زمان، تاريخ، جامعه، سياست، فرهنگ و مجموعهی ارزشهاي فردي و اجتماعيمان دچار تغييرات جدياي شدهاند. در واقع مواجه با گفتمان تجدد باعث شد تا جامعهی ايران تحت نفوذ و تأثير آن قرار گرفته و از جامعهی سنتي خويش فاصله گرفت و به سمتـي حركـت نمود كه ميبايست تغييراتي در هويت خود به وجود ميآورد.
هدف از اين پژوهش بررسي تغييرات هويتي در آذربايجان، به هنگام رويارويي با گفتمان تجدد بود كه اين تغييرات به طور مداوم در سرتاسر تاريخ معاصر آذربايجان – از مشروطه به بعد- ادامه داشته است. ولي از آنجايي كه اين تغييرات بر پايه عناصر هويتي موجود در جامعه بنا نشده بودند، نميتوانستند هويتي پايدار به وجود آورند. بنابراين تلاش خواهد شد تا از چشم انداز هويتي به بررسي نحوه مواجه جامعه آذربايجان با دنياي مدرن پرداخته شود. اين كه چگونه در اين دوره تاريخي شاهد شكلگيري فرايندهاي جديدي هستيم كه عناصر درون گفتماني آن داراي نوعي «ناهم سنخي»، «ناهم زماني»، و «عدم انطباق» با گفتمان پاتريمونياليسم سنتي ميباشـد و انقـلاب مشروطه را واجد صفات و فضائلي ميكند كه ميتوان تاريخ آذربايجان را به دو دوره قديم و جديد تقسيم نمود. البته بررسي تاريخي و سير انقلاب مشروطه، مد نظر پژوهش حاضر نمي باشد. بلكه صرفاً به مولفههاي تجددخواهانهی آذربايجانيها در انقلاب مشروطه و بعد از آن در عصر پهلوي و تغييراتي كه از اين منظر در هويت آنها به وجود آمده است، پرداخته خواهد شد. مضاف بر اينكه دربارهی تبار آذربايجانيها نيز سخني به ميان نخواهد آمد، چرا كه نويسندگان و پژوهشگران گرانقدري در اين زمينه قلم فرسايي كردهاند كه ميتوان به آنها مراجعه كرد. (به عنوان نمونه رجوع شود به: اتابکی، 1376: 19-37 و نيز: انصافپور، 1377؛ رحمانیفر، 1387؛ هیئت، 1380)
محدودهی جغرافیایی
سید عطاءاله بدیع زادگان[17]
آران نام تاریخی بخشی از منطقه جنوب قفقاز مابین ساحل شمالی رود ارس و رود کُر شامل قراباغ علیا در جمـهوری آذربایجـان است. این بخش از خاک کشور ایران در زمان فتحعلی شاه قاجار با حملهی روسها و پس از انعقاد دو پیمان گلستان و ترکمان چای از ایران جدا شد و به روسیه تزاری پیوست.
با سرنگونی تزارها و پیش از آغاز حکومت بلشویک ها بر روسیه، در سال 1918 ، این بخش به نام جمهوری دمکراتیک آذربایجان تغییر نام یافت و پس از دو سال این واحد سیاسی سقوط کرد و جزئی از تقسیم بندی سیاسی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی شد. با فروپاشی شوروی این جمهوری با نام آذربایجان در سال 1991 مستقل شد.
كليد واژهها: آران، ایران، آذربایجان
تحولات سياسی اجتماعی اران از عهد نامه گلستان تا فروپاشی جمهوری دموکراتیک آذربایجان
مجتبی برزویی[18]
اهالی اران پس از جدا شدن اين سرزمين از پيکر ايران در عصر ترکان قاجار چگونه و در چه شرايطی به تعريف هويت خود رسيدند؟
آيا اين هويت نتيجه اجماعی فراگير و مورد توافق همه ساکنان آن سرزمين بود؟
چنين تعريفی در چه دوره زمانی پديد آمد و قوام يافت؟
رويدادها و جريان های فکری جوامع همسايه در شکل گيری هويت نهايی اهالی شمال ارس چه نقشی را بازی کرد؟ سهم حکومت و جامعه ايران در اين تحول سرنوشت ساز چه بود؟
برای پاسخ به اين پرسشها بايد به دورهی پس از امضای قرارداد گلستان بازگشت و فاصله زمانی ميان اين رويداد تا تاريخ سرنگونی به اصطلاح جمهوری دموکراتیک آذربايجان را که در برگيرنده زمانی نزديک به يکصد و ده سال است بررسی کرد. در طول اين دوره و بويژه در دو دهه پايانی آن روند هويت جويی مردمان شمال ارس شکل کنونی خود را بازيافت، هرچند فراز و نشيب های زيادی را در اين فاصله به خود ديد. نخستين مرحلهی پديده مذکور انتظار بازگشت به آغوش ايران است و سهم و خواست نخبگان سياسی و فرهنگی و حتی مردم عادی اران در متقاعد ساختن ترکان قاجار برای بازگرداندن آب رفته به جوی، پس از عهدنامه گلستان بسيار چشمگير است ولی با شکست دور دوم جنگ با روسيه و حتی از دست رفتن نخجوان در ترکمانچای، عصر مهاجرت به ميهن اصلی يعنی ايران آغاز می شود: بسياری از عشيره ها، قبيله ها و خاندانهای ساکن در اران و شمال رود ارس به ايران کوچيدند چرا که از ديد آنان دوری از ايران و پذيرفتن حاکميت روسيه امری ناگوار بود. از اين پس تا اواخر سده نوزدهم جابجاييهای جمعيتی زيادی با هدايت و خواست روسهای تزاری صورت گرفت که بر پايهی آن تقريبا دو جامعه ارمنی و آذری از همديگر متمايز شدند و مشخصه اصلی آن گرايش روسها به سپردن پستهای حساس اداری و اقتصادی به نخبگان ارمنی و بی اعتمادی به اهالی مسلمان اران بود. در اين روزگار هنوز جامعه اران مدعی داشتن هويت جمعی آذربايجانی نبود، زبان فارسی همچنان زبان فاخر فرهنگی آن مردم به شمار می رفت و تشيع کماکان به حيات پويای خود در آن جامعه ادامه می داد. اما درکنار اين مشخصه ها سياست پيچيده اداری و فرهنگی رژيم تزاری زبان روسی را رفته رفته به ارانی ها تحميل می کرد و همزمان دولت و جامعه ايران به دليل ناتوانی مفرط خود آن مردم و آن جامعه را يکسره به دست فراموشی سپرده بودند و ديرگاهی بود که آنان ديگر طرف خطاب حکومت، جامعه و حتی روحانيت شيعه ايران قرار نمی گرفتند. در اين برهه، آرام آرام گروههايی از درس خواندگان در دهه های پايانی سده نوزدهم، نه بطور مداوم بلکه به صورت جسته گريخته، خود و مردمشان را آذربايجانی معرفی می کردند. در پايان سده نوزدهم پديده هايی در روسيه تزاری، قفقاز، عثمانی و ايران در حال بروز و رشد بود: سوسياليسم وکمونيسم روسی در روسيه، ناسيوناليسم ارمنی و گرجی در قفقاز، پان ترکيسم در عثمانی و ناسيوناليسم در ايران همگی در حال زايش و يا بالندگی بودند و تب هويت يابی و هويت جويی سراسر آن سرزمين ها را فراگرفته بود؛ تأثير اين پديده ها خواه ناخواه نخبگان ساکن اران را نيز برای بدست دادن تعريفی از هويت ساکنان آنجا زير فشار می گذاشت. هرچند در اين دوره حساس، با پديدار شدن نخستين نشانه های انقلاب مشروطه در ايران در سده بيستم، در آغاز شاهد شرکت بعضی از قفقازیان اعم از آذربایجانی، ارمنی و گرجیان در اتقلاب مشروطه ایران فقط ریشه در ناسیونالیسم ایرانی نداشته و باید ریشه آن رادر علل دیگری جستجو نمود. کسانی چون رسول زاده و احمد آغا اوغلو اگر چه در اوایل ایران گرا بوده اند، اما … و در نتيجه همين همگرايی، اران به مرکز گردهمايی و تلاشهای فرهنگی طراحان و پشتيبانان اين ناسيوناليسم، که بيشتر آذربايجانی و از اهالی تبريز بودند، بدل شده بود اما در فرجام کار ناکامی انقلاب مشروطه آغاز روند شکل گيری هويت سياسی و فرهنگی اران با رنگ و بوی غير ايرانی را رقم زد و بلافاصله دوران تأثيرپذيری از پان ترکهای عثمانی و سوسياليستهای روس، هرکدام بدلايلی متفاوت، آغازگرديد. عثمانی ها می رفتند که به آرامی لگام احساسات هويت طلبانه ارانی ها را به دلخواه خود بدست گيرند. در پايان سده مورد نظر عثمانی، که پيشتر کانون توجه مسلمانان سنی مذهب قفقاز و اران بود، برای نخستين بار توانست شيعيان اران را با شعار توران بزرگ به سوی خود بکشاند به طوريکه از اين پس مبارزه روشمند با زبان فارسی و مظاهر تمدن و فرهنگ ايرانی که پيشتر تنها توسط روسها دنبال می شد متولی تازه نفس دومی يافت. بررسی حاضر به دنبال شناسايی مراحل و بزنگاههای اين روند دگرگونی هويت و عوامل درونی و بيرونی تأثيرگذار بر آن است و در اين ميان به تحولات فکری درون جامعه اران، سياستهای روسيه تزاری، بازتاب آراء پان ترکهای استانبول در قفقاز و البته نقد نقش حکومت و جامعه ايران آنروزگار در اين زيان سترگ فرهنگی- راهبردی توجه خواهد شد.
تجاوزات مرزی روسیه تزاری و شوروی در خط مرزی آذربایجان
محمد علی بهمنی قاجار[19]
با وجود اینکه روسیه تزاری در پی دو جنگ تجاوزکارانه، قفقاز جنوبی را از ایران تجزیه کرد و براساس عهدنامه ترکمان چای ساحل رود ارس را به عنوان خط مرزی ایران و روسیه تعیین کرد، اما حتی عهدنامه ترکمان چای نیز نتوانست پاسخگوی مطالبات سلطه گرایانه روسیه باشد، یک سال پس از عهدنامه ترکمان چای و در سال 1244 قمری براساس پروتکلی خط مرزی ایران و روسیه هستند به عهدنامه ترکمان چای به طور دقیق مشخص شد، اما پس از این پروتکل بود که روس ها به اقداماتی برای تجاوز از خط مرزی جدید دو کشور ایران و روسیه، مبادرت می ورزند، در وهله اول، روسیه منطقه مهم و استراتژیک «قره سو» در حد فاصل بین رودهای ارس و قره سو و در باختری ترین نقطه مرزی ایران و روسیه را اشغال کرد، روس ها با وجود نص صریح عهدنامه ترکمان چای که مرز ایران و روسیه را رود ارس تعیین کرده بود، جنوب ارس را اشغال کرده و خط مرزی را تا رود «قره سو» پایین می آورند.
نزدیک به هفتاد سال، پس از ترسیم خط مرزی ایران و روسیه براساس پروتکل مرزی عهدنامه ترکمان چای علائم مرزی ایران و روسیه در منطقه مغان محو می گردد، از این رو دولت های ایران و روسیه، هیئتهایی را برای تجدید و بازسازی علائم مرزی تعیین می نمایند. این موضوع فرصت مناسبی را در اختیار روس ها قرار می دهد، ریاست، هیئت روس، «کلنل خلمتسکی» به بهانه تجدید علائم مرزی، نقشه جدید ترسیم می کند که براساس این نقشه منطقه «بیله سوار» و بخش وسیعی از مغان از خاک ایران تجزیه و به روسیه منضم می گردید. این نقشه با مخالفت شدید دولت ایران روبرو می شود، و «مظفرالدین شاه» در سفر به روسیه از امپراطور روسیه درخواست می کند که از عملی کردن نقشه «خلمتسکی» صرفنظر نماید. با تلاش «مظفرالدین شان» نقشه «خلمتسکی» عملی نمی گردد. اما فکر اجرایی شدن این نقشه از روسیه تزاری به اتحاد جماهیر شوروی به ارث می رسد، شوروی در سال های 1300 تا 1310 خورشیدی در عمل نقشه «خلمتسکی» را اجرا می کند. ممانعت از ایجاد پاسگاه ایرانی در (دیمان)، تصرف منطقه «ساری بلاغ» از توابع دیمان و تخریب پاسگاه ایرانی «ساری بلاق»، تصرف بهرام تپه «بیله سوار» و تحریب پاسگاه ایرانی آن نمونه های آشکاری از تجاوزات مرزی شوروی در منطقه مغان بودند. ضمن اینکه روس ها در همین دوران خط مرزی را در محدوده گرمی و نمین نیز پیش آورده و تعدادی از روستاهای ایرانی را اشغال می نمایند. در همین زمان دولت شوروی با انعقاد عهدنامه «قارص»با دولت ترکیه، منطقه «قره سو» را به ترکیه واگذار می نماید و بدین ترتیب دولت شوروی قسمتی از سرزمین ایران را که دولت تزاری برخلاف نص صریح عهدنامه ترکمانچای با زور نظامی غصب کرده بود به ترکیه می بخشد.
این بخش شوروی اهمیت زیادی برای ترکیه داشت و منجر به هم مرز شدن ترکیه با «نخجوان» و از این طریق جمهوری آذربایجان گردید، مناطق اشغالی شوروی در مغان نیز تا سال 1334 خورشیدی به طور کامل در تصرف شوروی باقی می ماند. در این سال پس از انعقاد عهدنامه مرزی ایران و شوروی، دولت شوروی در ازا صرفنظر کردن ایران از مالیکت بر قصبه فیروزه و حد فاصل بین رود اترک و نهر موسی خانی و نیز خلیج حسنقلی در مرزهای ایران و شوروی در خراسان، با رفع اشغال از بخشی از خاک ایران در مغان موافقت می نماید، اما باز هم قسمت هایی از خاک ایران را در اشغال قرار می دهد، که از جمله می توان به منطقه «دیمان» در جنوب شهرستان گرمی و شمال باختری شهرستان «نمین» اشاره کرد که هم اکنون مرکز اصلی این منطقه در جمهوری آذربایجان قرار دارد و نمادی از آثار اشغالگری و تجاوزات روسیه تزاری و دولت شوروی علیه تمامیت ارضی ایران به شمار می آید.
بررسي موقعيت سياسي آذربايجان در دوران اشكانيان
سميرا بيگمرادي[20]
يكي از دورههاي مهم و البته كم رنگ تاريخ ايران باستان، دورانِ حكومت اشكانيان (پارتيان) است در اين دوره طولاني، نزديك به 470 سال، سرزمين ايران حوادث مهمي را پشت سر نهاد. از جملهي اين حوادث تهاجم روميان و اقوام مختلف از شرق و غرب به خاك ايران بود كه هم زمان با پيشروي پارتيان به سوي غرب و ضعف دولت سلوكي سبب تقابل و برخورد دو قدرت توسعه طلب و قلمرو گستر ايران و روم گرديد.
ميدانهاي نبرد معمولاً در سرزمينهاي آسياي غربي و از آن میان آذربايجان (آتورپاتكان، آتروپاتن) واقع ميشد. آذربايجان به دليل موقعيت استراتژيكي و جغرافيایي مبدا مناسبي براي تهاجمات و البته تسخير آن به مثابهي پايگاهي عليه پارتيان به شمار ميرفت. به همين دليل آذربايجان در اين دوران دستخوش حوادثي شد؛ و از آنجا كه اين ايالت بعد از اسكندر مقدوني به نوعي به خودمختاري رسيد، به عنوان دولتي كوچك. اين مقاله قصد دارد به بررسي موقعيت سياسي و نقش آذربايجان در دوران حكومت اشكانيان بپردازد.
كليد واژه ها: آذربايجان، آتروپاتن؛ خاندان آتروپات، اشكانيان، روم، فرهاد چهارم، آنتونيوس، آلان ها
کنکاشی در جغرافیای قفقاز از منظر جامع التواریخ
علی رضا بیکدلی[21]
حدود و ثغور و نام مناطق اگر چه موضوعی علمی و جغرافیایی است اما به دلیل جابجایی مرزها و تحت تاثیر سیاست دولت ها و تبلیغات جهت دار در هالهای از ابهام قرار گرفته است. پس از قرار دادهای گلستان و ترکمنچای در محدوده روسیه تزاری و بعدها اتحاد جماهیر شوروی، الفبای جمعیت مسلمان در قفقاز و آسیای مرکزی تغییر کرد و زبان فارسی رونق خود را از دست داد. این موضوع زمینه را برای فراموشی و نادیده گرفتن منابع و اسناد سره تاریخی که به زبان فارسی و یا حتی ترکی (با الفبای عربی) بودند و در آرشیوهای محلی به وفور نگهداری می شدند فراهم نمود. تاریخ منطقه قفقاز در دوره روسها و شوروی ها از سوی آکادمی های علوم با روایات همسو با سیاست های مسکو نگاشته و تدریس شد. پس از فروپاشی شوروی این تفاسیر روسی و کمونیستی اعتبار خود را از دست داد اما این بار نیز به دلایل سیاسی محورهای اصلی گذشته پا برجا ماند و تفاسیر جدیدی به آن اضافه شد که با منابع تاریخی موجود همخوانی ندارد.
یکی از منابعی که میتوان تعریف جغرافیایی نسبتا مشخصی در مورد ایران و مناطق گوناگون زیر پرچم آن از جمله آذربایجان و آران، شروان و گرجستان را در قرن هفتم و هشتم هجری قمری استخراج کرد کتاب “جامع التواریخ” نوشته “رشیدالدین فضل الله” است.
در مقالهی حاضر با بهره گیری از جلد سوم جامع التواريخ به سعي و اهتمام عبدالكريم علي اوغلي عليزاده، چاپ فرهنگستان علوم جمهوري شوروي سوسياليستي آذربايجان، باكو، 1957که به تصحیح علمي و انتقادي فارسی ي. ا. برتلس و آ. آ. روماسكويچ رسیده توجه علاقمندان به تاریخ قفقاز را به این منبع جلب نمایم.
در این کتاب در بارهی تاریخ سلطنت هلاكو، اباقاخان و ارغون خان مطالبی گرد آوری شده است. از جمله در ابتدای کتاب می نویسد: “ولايت غربي ايران زمين و شام و مصر و روم و ارمن معين گردیده بود. “هلاگو پس از ورود به خراسان در این سال ” ايلچيان سريعالسير را روانه فرمودند چون خبر وصول رايات جهانگير در اطراف شايع و مستفيض گشت سلاطين و ملوك هر مملكتي از ممالك ايران ببندگي حضرت متوجه شدند از روم سلاطين عزالدين و ركنالدين و از فارس اتابك سعد پسر اتابك مظفرالدين و از عراق و خراسان و آذربايجان و اران و شروان و گرجستان ملوك و صدور و اعيان تمامت با پيش كش ها لايق ببندگي حضرت پيوستند.” هولاكوخان سپس “در ربيعالاول سنهی خمس و خمسين و ستمايه از حوالي قزوين بجانب همدان توجه فرمود و بايجو نويان از حدود آذربايجان برسيد. هولاكوخان از او رنجيده بود بانـگ بر وي زد و فـرمود كـي جور ماغـون نويان نماند تو بجاي او در ايران زمين چه كار كردهاي.”
“غازان خان در سال 794 در حضور شيخزاده صدرالدين ابراهيم حمويي اسلام آورد و از آن پس به نام پادشاه اسلام به ترويج اسلام در مملكت خود از اران، آذربايجان، فارس، اصفهان، عراق عجم عراق و خراسان و مازندران را كه جمع آن تعريف ايران است پرداخت.
این مقاله تاکید خواهد نمود که مسائل تاریخی اگر چه با تمایلات سیاسی آراسته و یا پیراسته شوند اما به مرور زمان در محافل علمی به عنوان موضوعی علمی مورد بررسی قرار خواهند گرفت. بنابراین مناسب است دولت های مستقلی که تاریخ مشترک دارند، تدوین تاریخ را به دانشمندان خود بسپارند تا از این مشترکات برای تقویت روابط خود بهره گرفته شود.
جغرافیای طریقت شیخ صفی در صفوه الصفا
مهین پناهی[22]، ثریاکریمی یونجالی[23]
صفوهالصفا از معتبرترین کتابهای عرفان و تصوف و از کتابهای تذکره عارفان به شمار میرود و به ویژه شامل شرح حال زندگی شیخ صفی الدین اردبیلی، جد اعلای سلاطین صفوی است. با توجه به جایگاه و اهمیَت صفوهالصفا در معرفی و شناخت شیخ صفی، این مقاله در صدد است با رویکردی توصیفی، جغرافیای طریقت شیخصفی را براساس کتاب صفوهالصفا روشن نماید.
از بررسی این کتاب چنین برمیآید که جغرافیا و گسترهی طریقت و نفوذ معنوی شیخ صفی بیشتر، مناطق آذربایجان و گشتاسفی و گیلان بوده است در نقاط دیگر خارج از این محدوده هم مریدانی در مصر و سراندیب و هندوستان و … نیز بودهاند. شیخ در نواحی مرزی ایران و آناتولی و مناطقی در دشت قبچاق نیز هوادارانی پیدا کرده بود و شبکه تبلیغاتی او از شرق آناتولی تا دشت قبچاق فعالیت داشت و بسیاری از قبایل ترکزبان آن نواحی به حلقه ارادتمندان و مریدان او پیوسته بودند.زهد و ورع و دینداری و کرامات و قداست و مردمی بودن شیخ، باعث نفوذ معنوی وی در میان عامه مردم شده بود و خانقاه شیخ برای عام و خاص پناهگاه و نقطه اتکای روحی و اخلاقی از ظلم و جور حکام قدرتمند محسوب میشد. وی احترام و ارادت خانان مغول و امیران محلی را به سوی خود جلب کرده بود.
كليد واژه ها: شیخصفی، صفوهالصفا، جغرافیای طریقت
تحريف تاريخي حوادث آذربايجان
سيد مسعود پيمان[24]
بررسي تحليلي حوادث مهم تاريخ معاصر آذربايجان نشاندهنده تاثير انكارناپذير عقايد ديني مردم در جهتگيري اين حوادث است، و به عبارت دقيقتر تحولات اجتماعي و ژئوپلتيكي منطقه آذربايجان و آران بيش از هر عامل ديگري از باورهاي ديني به ويژه آموزههاي مذهب پوياي تشيع تاثير پذيرفته است.
امّا اغلب وقايعنگاران در نوشتههاي خود آگاهانه يا ناآگاهانه مرتكب تحريف واقعيات شده و نقش محوري اعتقادات مذهبي مردم را در تحولات مهم منطقهاي ناديده گرفته و يا كمرنگ جلوه ميدهند.
در اين مقاله با ذكر گوشههايي از مبارزات مرحوم سيداسماعيل پيمان در شهر مراغه عليه استيلاي قواي شوروي و استقرار حكومت فرقه دمكرات آذربايجان سعي شده است نمونهاي از جانفشاني مردم مراغه و در مقياس وسيعتر مردم آذربايجان براي حفظ ارزشها و باورهاي دينيشان ارائه گردد.
در شرايطي كه بيعدالتي، فقر عمومي، بيسوادي، اوضاع اسفبار بهداشتي و درماني، نبود ارتباطات مواصلاتي، تجاوز و تعدي فئودالها و سرمايهداران و ماموران دولتي به حقوق مردم، فساد حكومت مركزي، بيتوجهي حكومت مركزي به خواسته مردم، ديكتاتوري و … بسياري مصائب ديگر ميتوانست موفقيت حكومت فرقه دمكرات آذربايجان را تضمين كند برخلاف نظر تئوريپردازان و سياستمداران، اراده و خيزش مردم مومن شرايطي را پديد آورد كه اين حكومت خودخوانده از آغاز تشكيل با مشكلات جدي روبرو گردد و در نهایت بيش از يك سال نتواند دوام بياورد.
سقوط حكومت دمكراتها در شرايطي روي داد كه آنان علاوه بر برخورداري از پشتوانه حمايتي قدرتمند اتحاد شوروي، نيّات تجزيهطلبانه خود را با پوششي از اقدامات ضربتي مانند تقسيم مزارع بين روستائيان، سهيم كردن كارگران در كارخانجات، احداث دانشگاه، خيابانكشي در شهرها، ايجاد راديو و موثرتر از همه تكيه اغراقآميز بر اشتراكات زبان و فرهنگ قومي و …. مخفي نموده و سعي در جلب حمايتهاي مردمي داشتند.
البته اين موضوع بارها در مذاكرات و مكاتبات پيشهوري و سران فرقه دموكرات با شخص استالين و ميرجعفر باقروف و ديگر مهرههاي نظام كمونيستي به ویژه پس از تعطيلي چهل روزهی بازار تبريز در سوگ درگذشت مرحوم آيتا… اصفهاني به صراحت اذعان شده است.
در زمينه ناكامي فرقه دموكرات در تثبيت پايههاي قدرت خود در آذربايجان ايران توجيهات تئوريك و استدلالهايي از جمله اختلافنظر در دستگاه رهبري اتحاد شوروي، تغيير عقيدهی استالين به هواي چنگاندازي به نفت شمال ايران، فريبكاري احمد قوام و عوامل دربار پهلوي، تهديد آمريكا به مداخله نظامي و ادعاي عمليات موثر ارتش شاهنشاهي از استحكام منطقي برخوردار نبوده و حداكثر ميتوانند از عوامل فرعي محسوب شوند.
نامهای خاص در اثر مهرهای تخت سلیمان
نازنین تمری[25]
بر اساس منابع تاریخی، آذربایجان از اوایل دورهی ساسانی به سبب همجواری با مسیحیان ارمنی (در شمال) و رومی (در غرب) به صورت پایگاه عمدهی نظامی، و به سبب وجود آتشکدهی آذرگشنسپ در تخت سلیمان (شیز باستانی)، به صورت جایگاه دینی مهمی برای ساسانیان به شمار میآمد. تخت سلیمان در شمال شرقی تکاب در جنوب دریاچه ارومیه، با بقایای معماری دو دوره مختلف و دریاچه عمیقی در راس یک تپه مرتفع، از محوطههای باستانی مهم و مورد علاقه باستان شناسان جهان است. در واقع تخت سلیمان وسیعترین تاسیسات دینی، سیاسی و اداری اواخر دورهی ساسانی است که تاکنون شناسایی و بخشی از آن از زیر خاک بیرون آورده شده است. بقایای مجموعه تاریخی آتشکدهی آذرگشنسپ در درون حصاری بیضی شکل با دروازههای بزرگ مربوط به دورهی ساسانی و آثاری از دوران اسلامی باقی مانده است.
در کاوشهای باستانشناسان آلمانی و سوئدی در تخت سلیمان، شمار فراوانی مهر و اثر مهر از اواخر دورهی ساسانیان کشف شده است که به روشن شدن اوضاع اداری آن دوره و به ویژه نام کارکنان و بلندپایگان این ناحیه و حتی نوع مقام و سمت آنان کمک بسیاری میکنند. از آنجا که منابع ما از تاریخ آذربایجانِ پیش از اسلام در مقایسه با دورهی اسلامی بسیار محدود و کم است، نامها و مقامات اشاره شده در اثر مهرهای تخت سلیمان که اغلب در منابع مکتوب دورهی اسلامی دیده نمیشوند، افزون بر اهمیتهای مختلفی که برای پژوهندهی امروزی دارند، سبب فزونی مجموعهی نامهای خاص ما از دوران ساسانی گشتهاند، یعنی نامهایی که مردم محل در آن دوران از آنها استفاده میکردند. از آنجا که در آن زمان افراد بیشتر بر اساس نام خاندان و قبیلهی خود شناخته میشدند، این نامهای خاص به خاندانهای آن زمان نیز اشاره دارند. همچنین از نامها و معنی و مفهوم آنها میتوان به فرهنگ و باورهای دارندگان آن نامها نیز پی برد. بسیاری از دارندگان اثر مهرها، کارمندان دیوان اداری بودهاند که گاه مقامات بالای اداری را بر عهده داشتهاند و این نیز اهمیت دیگری است که مطالعه و تحقیق آنها را ایجاب میکند. نویسندهی مقاله، نامهایِ خاصِ به دست آمده از اثر مهرها را برشمرده و آنها را از جنبههای گوناگون بررسی کرده است.
كليد واژه ها: آذربایجان، اثر مهر، تخت سلیمان، ساسانیان
روحانیت شیعه آران از گذشته تا حال
ولی جباری[26]
روحانيت شيعه جمهوری آذربایجان (آران) مسير پر فراز و نشيبي را مخصوصاً در دويست سال اخير تجربه كرده است و اگرچه قبل از جدايي از سرزمين مادري خود تاريخ مشابهي همچون ايران داشته است اما پس از جدايي، تحولات و تغييرات مختلف و بنياديني را پشت سر گذاشته است.
حكومتهاي تزار ، كمونيست و حُكّام مدعي دموكراسي كنوني اين منطقه هيچ وقت نمي توانسته اند تاثيرات معنوي و اجتماعي علما و روحانيون شيعه را ناديده بگيرند و براي جلوگيري ازاين تاثيرات دست به اقدامات مختلفي همچون جلوگیری از ارتباطات مردمي، تبليغات ضد ديني، انحرافات اعتقادي، تخريب وجههی روحانيت و ايجاد سازمانهاي موازي براي جلب و جذب مردم در دورهی تزار دست زدند. در دوره حكومت كمونيستها برخوردهاي فيزيكي تشديد و هرگونه تبليغات و تعليمات ديني به شدت سركوب و انحرافات اعتقادي بيشتر و سنگينتر ميشود. در وضعيت كنوني اگرچه ادعاي برخوردهاي دمكراتيك مطرح ميشود، اما روحانيون و مومنين براي تبليغات و تعليمات ديني و اجراي موازين شرعي و برگزاري مراسم ديني با مشكلات زيادي روبرو هستند.
با وجود مشكلات مختلف، روحانيت شيعه هيچ وقت از وظايف اصلي اعتقادي خود دست برنداشته و در مقاطع مختلف تاريخ تلاش نموده است تا درعرصههاي خدمات ششگانه خود قدم بردارد.
نوشتار حاضر تلاش ميكند تا ضمن بررسي تاريخچهی فعاليـتهاي روحانيت شيعه آران، به اجمال چالشهاي روحانيت شيعه با حكومت را بررسي و توضيح دهد. موسسات آموزشي و پرورش ديني جمهوري آذربايجان را مرور نمايد و در پايان تطبيق مختصري از عرصههاي خدمات سازمان روحانيت شيعه نسبت به شيعيان قفقاز را انجام دهد.
كليد واژه ها: روحانيت، روحانيت شيعه، قفقاز، اداره روحانيون قفقاز، عرصههاي خدمات، چالشهاي روحانيت
جايگاه آذربايجان در رقابت سياسي ميان قراقويونلوها و حكومتهاي همجوار در عصر قراقويونلوها
سهيلا جدي[27]
با زوال ايلخانان، نوعي خلاء سياسي در ايران به وجود آمد كه زمينه را براي سربرآوردن حكومتهايي چون آل جلاير، چوپانيان، سربداران و… در نقاط مختلف مملكت فراهم كرد. تيمور با ظهور قدرتمند خود توانست اين حكومتهاي محلي را در حکومت خود هضم كند. در اين ميان، آققويونلوهاي تركمان زير لواي آل جلاير به تكاپو پرداختند و در نهايت با قدرت گرفتن امراي قراقويونلو توانستند آل جلاير را از صحـنهي سـياسي حذف كنند و در پي آن، جنگهاي زيادي بر سر آذربايجان بين قراقويونلوها و حكومتهاي همجوار و هم عصرشان رخ داد.
در اين مقاله، اين سؤال مطرح ميشود كه؛ علل جنگها و نزاعهاي بين قراقويونلوها و حكومتهاي همجوار بر سر آذربايجان، از كجا ناشي شد؟ يا چه عواملي باعث عدم ثبات حكومت قراقويونلوها در آذربايجان شد؟ مقاله بر اين امر تاكيد ميكند كه مسائلي از قبيل: جايگاه و موقعيت استراتژيكي (سوق الجيشي) آذربايجان و همچنين پايتخت بودن آن در دورهي مغولان و ايلخانان، موضوعي بود كه جنگ بر سر تصرف آن را اجتناب ناپذير مي ساخت. این حکومتها با مطرح کردن خود به عنوان اخلاف مغولان و ایلخانان برای کسب مشروعیت حکومت خود خواهان دست یابی بر آذربایجان بودند.
كليد واژهها: آذربايجان، مشروعيت حكومتي، قراقويونلوها، جنگ ها، موقعيت استراتژيكي، حكومتهاي رقيب همجوار
گنجینه های گویش آذری (نقد و بررسی متون بازمانده از زبان آذری)
محمود جعفری دهقی[28]
شواهد و دادههای کهن در بارهی زبان دیرین آذربایجان، حاکی است که زبان آذری یکی از زبانهای رایج در این بخش از سرزمین ایران بوده است. به نظر میرسد که نام آذری برگرفته از نام کهن آذربایجان یا آتورپاتکان باشد. کهنترین سندی که از این نام یاد میکند یاقوت حموی جغرافی نگار بزرگ جهان اسلام است. وی آذری را زبان مردم آذربایجان میشمارد. پس از او نیز تاریخ نگارانی نظیر مسعودی، ابن حوقل و مقدسی این نکته را مورد تایید قرار می دهند. افزون بر این، متنهایی از دیرباز به گویش آذری باقی مانده که ماهیت این گویش را به روشنی آشکار میسازد و به منزلهی گنجینههای گویش آذری است. یکی از متون رسالهی روحی انارجانی است. این رساله که مربوط به سدهی دهم و یازدهم هجری است به گویش آذری به وسیلهی مولانا روحی انارجانی نگاشته شده و نمونهی ارزشمندی از مکالمات مردم آذربایجان در این دوره است.
پیش از این نیز نمونههایی از گویش آذری در جنگها و دواوین شعر دیده شده است. افزون بر همام تبریزی، شاعری دیگر به نام عزالدین عادل بن یوسف تبریزی نیز سروده هایی به گویش آذری دارد که نمونه ای از آن چنین است:
سحرگاهان که دیلـم تاوه گیری جه آهـم هفـت چرخ آلاوه گیری
“سحرگاهـان که دلـم می گیرد از آهم هفت چرخ آتش می گیرد”
یکی دیگر از مـتون بازمانـده که به گویش آذری است کتاب “مزارات تبریز” است. در این اثر نیز با واژههای ارزشمندی از گویش آذری مواجهیم که از زبان ما عصمت، یکی از عرفای گران سنگ سدهی هشتم و نهم هجری نقل می شود.
سند دیگری که در آن از نام های خاص آذری یاد شده سندی است از سده هشتم هجری که بوسیلهی قاضی شهاب علی بن شکرالله قاضی و موضوع آن اختلافات ملکی است.
هدف ار نگارش این مقاله بررسی و نقد و معرفی مجموعهی آثاری است که به نحوی مربوط به گویش آذری است و لغات و اصطلاحات و نام های خاص یا اسامی جغرافیایی آذربایجان را معرفی میکند. اینجانب این مجموعه را “گنجینهی گویش های آذری” می خوانم.
زوال مراكز علمي و فرهنگي ايراني در قفقاز
سعيد جلالي[29]
منطقه قفقاز از ديرباز محل استقرار اقوام گوناگون بوده كه به گويش هاي مختلف سخن ميگفتند. اقوامي چون كاسپيها، اوتيان، آلبانها، گرگرها، تالشها، تاتها، ارامنه، ايبريها (گرجيها) و… جمعيت اين مناطق را تشكيل ميدادند كه برخي از اين گروههاي قومي و زباني در زمرهي گروههاي نژادي و زباني ايراني قرار داشتند. از دورهباستان حضور فرهنگ و تمدن ايراني در قفقاز به علت مناسبات اقتصادي و سياسي بسيار حائز اهميت بوده و تا يك قرن پيش نيز استمرار داشت. اين آميختگي فرهنگي و تمدني در سدههاي اخير شكل بارزتري داشته است. حوادث و شرايط تاريخياي كه در دو سوي حوزه فرهنگي رقم خورد، موجبات استحكام فرهنگي، اقتصادي و نظامي طرفين گشت. همچنين نقش زبان فارسي به عنوان خط و زبان فارسي و پيوند دهنده عناصر مختلف قومي و زباني قفقاز بسيار حائز اهميت بود. بسياري از كتب، ديوانها، مجلات و روزنامهها به اين زبان تحرير ميشدند و مردم اين ديار تحت تأثير اين زبان آثار فرهنگي و ادبي بسیاری خلق نمودند. از اين رو آموزش زبان فارسي و گسترش مدارس فارسي زبان به ويژه در سده نوزدهم و ابتداي قرن بيستم چشمگير بود وهمين موجب انسجام فرهنگي و تمدني در دو سوي رودخانه ارس ميشد.
با تسلط روسها بر منطقه قفقاز و ماوراي آن و همچنين رقابتهاي سياسي و ايدئولوژيك آن رژيم با حاكمين عثماني كه در تلاش با شعارهاي پان تورانيزمي به سوي آسياي غربي و مركزي پيشتازي نمايد، فرهنگ ايراني و زبان فارسي و حتي برخي از زبانهاي محلي مورد هجمه قرار گرفتند. روسها و عثمانيها به شكل هماهنگ و به مثابه دو لبهي يك قيچي به انقطاع و زوال فرهنگ ايراني در منطقه كمك نمودند. مجموعه اين سياستها با حوادثي چون شكست جنبش مشروطه در ايران توامان شد. اين جنبش براي مشاركت و منبعي از اميد را در منطقه قفقاز و همسايگان ايران در برداشت. شكست مشروطه بسترهاي اجتماعي و فرهنگي ايران زدايي را در منطقه قفقاز هموارتر كرد و البته بيتوجهي نظام سياسي در ايران نيز تسريع بخش اين فرايند گرديد.
تغييرات سياسي در منطقه به همراه حاكميت بلشويكها و سياست يكسان سازي قومي و زباني رژيم جديد، به منزله آخرين ميخ بر تابوت فرهنگ و تمدن ايران در منطقه قفقاز محسوب ميگردد. از اين زمان مراكز فرهنگي و مدارس فارسي زبان با سختگيريهاي تازهاي مواجه ميشوند و به تدريج راهي جز قفل نهادن بر فعاليت خود نداشتند.
اران و مناطق حوضه رود ارس در متون تاريخي گرجي
الكساندر چولوخادزه[30]
ملل قفقاز از دوران باستان با يكديگر و ملل و مناطق همجوار، روابط بسيار گسترده سياسي، اقتصادي، فرهنگي و غيره داشته اند و اطلاعات زيادي راجع به اين موضوع در منابع مختلف درج شده است. اما در پژوهشهاي مربوطه در بسياري از موارد از منابع غني گرجي كه اطلاعات دسته اول، موثق و منحصر را در برميگيرد استفاده نشده است. با توجه به اينكه گرجستان داراي سنت ادبي از سده پنجم ميلادي و سنت تاريخ نويسي از سده 11 م/ 4 هـ ق است، مطالعات منابع تاريخي گرجي جمع آوري شده و به شكل يك مجموعه بزرگ تحت عنوان Karilis Tskhovreba “زندگاني گرجستان” در آمده است كه تا سده 18 م /11هـ ق با متون جديد تاريخي تكمـيل ميشد. در متون اين مجموعه تاريخ گرجستان از دورههاي باستان تا سده 18 م/11 هـ ق معرفي شده است و در بسياري از موارد اطلاعات منحصر به فرد مربوط به تاريخ ملل و مناطق مختلف قفقاز را نيز در بر ميگيرد كه در منابع يوناني، رومي، فارسي و عربي مشاهده نميشود در مجموعه مذكور اران و مناطق حوضه رود ارس به دليل همجواري جغرافيايي و نيز وابستگيهاي تاريخي، نژادي، فرهنگي و غيره با گرجستان، جايگاه ويژه دارد. تحليل و مطالعه عميق اطلاعات مربوط به حوادث تاريخي، شخصيتها، اسامي جغرافيايي، مناسبات سياسي و اقتصادي، مرزهاي كشورهاي مختلف و غيره كه در مجموعه “زندگاني گرجستان” مشاهده ميشود بسياري از مسائل تاريخ قفقاز و شمال غربي ايران را روشن ميسازد.
فرهنگ ها و خرده فرهنگ هاي بومي آذربايجان (هويت آذربايجان)
ایرج حامدی[31]
در اين مقاله ابتدا مفهوم هويت از منابع مختلف لغات استخراج و سپس به دو سطح فردي و جمعي تقسيم شده است. منظور از هويت فردي، انسان و از هويت جمعي، امت است. سپس عوامل مؤثر بر اين دو سطح از ديدگاه امام خميني(ره) را مورد بررسي قرار گرفته است. چرا كه اگر بخواهيم در موضوع اشاره شده سخن به ميان آورده شود لازم است زمان زيادي را صرف تحقيق و پژوهش صرف شود زيرا مسئلهی فرهنگ و هويت و قوميت مثل ساير كلمات نيست كه به راحتي از آن رد شد بنابر اين در سطح فردي هويت از ديدگاه امام خميني(ره) به دو نقش مهم هستيشناسي ـ جهانبيني و انسانشناسي بر ديدگاه وي نسبت به هويت اشاره شده است. در ادامه از ديدگاه امام خميني(ره) به ويژگي هاي ذاتي انسان اشاره شده كه عبارتند از: جامعـيت و لايتناهـي بودن انسان، دو بعدي بودن انسان، فطرت كمالگرايانهي انسان و آزاديخواهي انسان.
كليد واژهها: هويت، هويت فردي، هويت جمعي، هويت شيطاني
آذربايجان در دوره رضاشاه
سيد مجتبي حافظي[32]
در باره آذربايجان و تاريخ آن سخن ها زياد بوده و هست و با چند كلمه نميتوان آن را به زبان ساده توصيف نمود زيرا زمان طولاني را براي تحقيق در مورد آذربايجان بايد صرف كرد تا نتيجهاي مطلوب به دست آورد بنابراين لازم شد قسمتي از تاريخ آذربايجان را با عنوان دوره رضا شاه مورد بررسي قرار داد تا محققان و فرهيختگان را مورد استفاده قرار گيرد.
تلاش برای تأسیس دولت مدرن در ایران به زمان رضاشاه باز می گردد. تحکیم پایه های ملی و تبیین مؤلفههای هویت ایرانی در زمان رضا شاه موضوع برنامه های حکومتی بود. انجام چنین کاری مستلزم وجود مدلی عملی بود که وجود آلمان مقتدر در آن زمان توجه روشنفکران و دولتمردان ایرانی را به خود جلب کرد. سیاست یکپارچه سازی قومی و زبانی طبعاً یکی از جنبه های این برنامه بود. آذربایجان به دلیل هم مرز بودن با ترکیه و جمهوری تازه تأسیس آذربایجان و همچنین به دلیل زبانی متفاوت با زبان فارسی در مرکز توجهات قرار گرفت.
سیاست دولت رضاشاه در آذربایجان مبتنی بر تمرکز زدایی آذربایجان و کاستن از میزان همبستگی قومی و زبانی در این منطقه بود. این سیاست بر پایه های اقتصادی، سیاسي و فرهنگی مختلفی استوار بود. از نظر اقتصادی مبانی محکم تولیدی و اقتصادی آذربایجان تضعیف گردید و در مرحله ي فرهنگی اقدامات گسترده ای برای تضعیف ارتباطات تاریخی میان زبان ترکی و زبان رایج مردم در آذربایجان صورت گرفت.
کلید واژه ها: آذربايجان، سياست، تاريخ، گذشته
معرفي، نقد و بررسي نسخه نويافته «كتابچه وقايع سفر قراجهداغ و سرحدات مغان و اردبيل»
سجاد حسيني[33]
نسخه نو يافته «كتابچه وقايع سفر قراجهداغ و سرحدات مغان و اردبيل» شامل گزارشهاي سفر مظفرالدين شاه قاجار به مناطق شرقي آذربايجان در دوران وليعهدي او است. اين نسخهی ارزشمند خطي كه در كتابخانهی دانشگـاه تهران نگهداري ميشود، آيينه تمام نمايي از اوضاع سياسي و اجتماعي بخشهايي از ايالت آذربايجان در اواسط دوران قاجار ميباشد.
اين مقاله بر آن است تا با نقد دروني و بيروني اين اثر تاريخي، اهميت آن را براي مطالعات تاريخ آذربايجان روشن نمايد.
كليد واژهها: آذربايجان، قراجه داغ، مغان، اردبيل، تاريخ، قاجار
جواد خان حاکم ایرانی گنجه
سید رضا حسینی[34]
هرچند در اصالت وصیت نامه پتر کبیر که نزدیک به صد سال پس از مرگ وی در جریان رقابت های توسعه طلبانه دولت های اروپایی در اوایل قرن 19م انتشار یافته تردید وجود دارد، اما این موضوع از اهمیت آن نمیکاهد. قفقاز مرکزی و جنوبی روزگاری جزئی از سرزمین ایران بود که در راستای همین وصیت نامه و به منظور گسترش مرزها و دسترسی به آب های آزاد و به تعبیری در راستای سیاست های زیاده خواهانه روس ها ،در پی مقاومت فرزندان این سرزمین ،به تصرف درآمد.ازجمله مقاومت و استقامتی که از آن در تاریخ و اذهان مردم این دیار به ثبت رسیده، پایمردی و دلاوریهای مردمان ولایت گنجه به فرماندهی حاکم ایرانی آن، جوادخان گنجه ای بود که تابعییت دولت مسلمان ایران را بر تبعیت از بیگانگان غیر مسلمان روسیه تزاری ترجیح داد و تا آخرین نفس برای اعتلای نام ایران و ایرانی ایستادگی کرد و در راه اعتلای وطن با خون خود ریشههای درخت مقاومت را سیراب کرد.
جواد خان آخرین فرد خاندان زیاداوغلی قاجار بود که بیش از 300سال بر گنجه و قراباغ فرمانروایی کردند و در واقع نماد حاکمیت ایران در منطقهی قفقاز محسوب میشدند. این خاندان در حدود سال 900ق از آناتولی و شام به همراه ایل قاجار به ایران کوچ کردند و در سلک پیروان صفوی درآمدند و امت بیگ از دست شاه اسماعیل مفتخر به دریافت لقب «زیاد اوغلی» گردید.
سعی نگارنده دراین مقاله برآن است تا ضمن بررسی پیشینهی خاندان زیاد اوغلی ها و روند حکمرانی آنها بر مناطقی از قفقاز و چگونگی همراهی و فرمانپذیری از حکومت مرکزی ایران به سیاستهای توسعه طلبانه روسیه تزاری پرداخته شود و در نهایت روند مقاومت جوادخان در برابر نیروهای متجاوز روس و خیانتهای صورت گرفته در این راه و شهادت و اسارت خانواده وی بررسی شود.
تقويت انسجام ملي در منطقة آذربايجان با تكيه بر سابقة تاريخي و سرزميني مشترك
سید هاشم حسینی[35]
امروزه مسالة انسجام ملي و سياسي و راهكارهاي تقويت آن از مهمترين دغدغه هاي كشورهايي محسوب مي شود كه از تكثر و تنوع قومي و زباني برخوردارند. اما در ميان عوامل مختلفِ دخيل در انسجام ملي، بزرگترين عاملي كه وجودِ آن ضروري تر به نظر مي رسد، داشتن سابقة تاريخي مشترك است. كشور عزيز ما ايران باتوجه به تنوع قابل ملاحظه و پراكندگي گروههاي قومي- زباني در گسترة جغرافيايي و همچنين فضاي سياسيِ كنوني جهان از شرايط خاص و ويژه اي در اين زمينه برخوردار است. يکي از مهمترين موضوعاتي که به صُوَر مختلف با مقولة انسجام ملي و سياسي مرتبط است, آثار و شواهد باستانيِ برجاي مانده از يک ملتِ خاص با خط و زبان و تاريخ و جغرافياي خاص است كه بيانگر قديمي ترين دوره هاي شكل گيريِ روح جمعي و ملي است. تحقيق كنوني به بررسي نقش اين آثار و شواهد بعنوان اسنادِ سابقة تاريخـي وسرزميني مشترك، در تقـويتِ وحدت سيـاسي در منـطقة آذربايجان ميپردازد. بر اساس يافته هاي تحقيق، منطقة آذربايجان از قديمي ترين ادوار شكل گيريِ تمدن، با ساير مناطـق ايران تاريخ مشترك و واحدي دارد و همين وحدت سابقة تاريخي مي تواند يكي از بهترين گزينههاي ارتقاي وحدت سياسي و انسجام ملي مردم اين خطه با ساير هموطنان ايراني محسوب شود.
کليد واژه ها: انسجام ملي، آذربايجان، سابقة تاريخي، باستان شناسي، آثار باستاني
رهیافت های وحدت گرایانه در تفاوت های قومی و فرهنگی کشور
ليلا حسينيان[36]
امنيت و توسعة عمومي كشور در ساية اتّحاد ملّي مردم فراهم مي شود. تفاوت هاي قومي و فرهنگي نيز اگر هدايت نشده و ريشه هاي ناهمگوني هاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي آن مرتفع نشود، امنيت و استقلال عمومي كشور با تهديدها و بحران هاي قومي روبرو خواهد بود ، بنابراين ضروري است مفاهيم نظري همبستگي ملّي اعم از همگرايي ، وفاق اجتماعي و سازگاري و همكاريهاي مشترك همة آحاد ملت و اقوام گوناگون در چهارچوب قانون اساسي كشور مورد توجه و امعان نظر مسئولان قرار بگيرد. شناسايي عناصر مادي و معنوي هويّت ملّي ، اقتدار و توانمندي هاي داخلي كشور، برقراري نظم و حاكميت عدالت و قانون در جامعه با مديريت متمركز و نيرومند مركزي و مشاركت دادن همة مردم در سرنوشت عمومي كشور و تكيه بر سازه هاي فرهنگ ملّي و محور قرار دادن آن در سطح جامعه در اين راستا بسيار ضروري است . تكيه بر اسلام و بخصوص مذهب شيعه و سهيم نمودن آنها در ساختارهاي اجتماعي و سياسي كشور ، عامل نيرومند وحدت ملّي به شمار مي آيد، تقويت مطالعات قوم شناسي و احترام لازم به همة اقوام محلي و بومي كشور و در نهایت شناسايي و معرفي مؤلفه هاي برجستة هويّت ملّي از ضرورت هاي كاربردي رسيدن به وحدت و انسجام عمومي در كشور به شمار مي آيد.
كليد واژه ها: اسلام، تفاوت هاي قومي و فرهنگي، رهيافت، هويّت ملّي، وحدت
زبان مردم آذربایجان از دیدگاه سیاحان عصر صفویه
زینب حسینی محراب[37]
در این نوشتار کوشش شده است که به زبان مردم آذربایجان از دیدگاه سیاحان اروپایی با توجه به سفرنامه های آنان پرداخته شود .سئوال اصلی این است که مردم آذربایجان در عصر صفویه به چه زبانی سخن می گفتهاند؟ این موضوع به صورت توصیفی در بعضی کتابها مطرح شده است. ولی هدف این تحقیق این است که به طریق توصیفی و تحلیلی با بهره مندی از روش تحقیق کتابخانهای و استفاده از منابع دست اول (سفرنامه ها) و پژوهش ها تا حد امکان به سئوال اصلی پاسخ داده شود.
كليد واژهها: زبان، آذربایجان، سیاحان، عصر صفویه
قفقاز و تحريفات تاريخي
منصور حقیقت پور[38]
جريانهاي تاريخنگار غربي و صهيونيستي با اهداف استعماري خود همراه در پي تحريف تاريخ بودهاند. جعليات تاريخي به عنوان كارمايههاي اساسي تحليلهاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و نظامي در چمدانهاي سياستمدارن بزرگ آمريكا، انگليس، روسيه و رژيم صهيونيستي و آرشيوهاي محرمانهي وزارتخانههاي خارجه وسايل و سازمانهاي امنيتي ابرقدرتهاي آزمند و سلطه گر، جاي گرفته است.
ابرقدرتهاي شرق و غرب، مجموعههاي جعلي دستبندي شدهاي، به نام اطلاعات تاريخي را با برنامه ريزيهاي دقيق خود جهت تخدير و منحرف ساختن افكار عمومي ملتهاي جهان و فلج ساخت نيروي شعور اجتماعي و خودآگاهي تاريخي و اعتقادي آنان، از طريق هنرمندان و نويسندگان پرورش يافته شان، به جهان صادر ميكنند.
از گذشتههاي دور روسيه تزاري و وارث آن شوروي سوسياليستي منافع امنيتي و اقتصادي بسياري در منطقهي قفقاز داشته است. آرزوي دستيابي به آبهاي آزاد، دليل ايجاد جريانها و فتنههاي بي شمار در مناطق آذري نشين و كردنشين ايران و همچنين ريشه كودتاهاي خونبار در عراق ميباشد. جريان تاريخ نگار چپ با نگاه طبقاتي خود، در تدوين تاريخ تحريف شده منطقهي قفقاز، هم در پي تبرئه كارنامهي سراسر اشتباه و خيانتش بوده و هم نوعي مبارزات ايدئولوژيكي با فرهنگ جامعه ما را دنبال ميكرده است.
سياستمداران روسي و نويسندگان قلم به مزد آنان، جعليات گستردهاي در عرصههاي مختلف به نفع خود انجام داده اند. تحريف تاريخ، جعل محدوده جغرافيائي، جعل نژاد، جعل زبان، جعل خط و حتي جعل اسامي سرزميني از جمله خيانتهائي است كه در حق پيشينه منطقهي قفقاز كردهاند. از همه مهمتر جاي تأسف اينكه سياستمداران و انديشمندان منطقه قفقاز نيز خود از اهميت موضوع غافل بوده و ناخواسته سياستهاي استعماري روسيه را دنبال ميكنند.
دست بردن در كتابهاي تاريخ و جغرافياي مدارس و دانشگاهها و نگاشتن جعليات بي پايه و بدون اساس براي تخدير افكار جوانان از جمله اموري است كه سياستمداران زياد خواه و آزمندان سلطه طلب، به دست دانشمندان و تاريخ نگاران مزدور انجام داده و ميدهند.
موقعيت ايران براي نقش آفريني مؤثر در قفقاز انكارناپذير است. نفوذ تمدن بزرگ ايران اسلامي در قفقاز به حدي است كه در همه كشورهاي اين منطقه نشانههاي مشترك بسياري با ايران در حوزههاي ادبيات، مذهب، تاريخ، زبان، فرهنگ، هنر و اشتراكات مدني ديده مي شود. جمهوري اسلامي ايران براي توفيق در سياست خارجي و نيز گسترش ارتباطات با قفقاز، بايد با آغوش باز از مردم و انديشمندان كشورهاي قفقاز استقبال كرده و رفت و آمدها را در سطوح علمي ، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي گسترش دهد تا دسيسههاي توطئه گراني كه با تحريف بديهات تاريخي و جغرافيايی، خواهان دوري ملتهاي دير آشناي منطقهاند، خنثي گردد.
تشيع در آذربايجان واران
محسن حكمتي خوان[39]
حركت اسلام به سمت آذربايجان در همان قرن اول آغاز شد اما سلطه كامل خلافت بر اين سرزمين اواسط قرن دوم روي داد. با خلافت علي(ع) نخست سعيد بن ساريه خزاعي و سپس اشعث بن قيس به خلافت آذربايجان گمارده شدند. البته در منابع معتبر تاريخي نخستين برگ تشيع را نفوذ آل مسافر (سلاريها) ميدانند كه اسماعيلي مذهب بودند و پيش از سال304 تا حوالي483 قمري در دو شاخه آذربايجان و ديلم حكومت ميكردند. مهاجرت سادات به منطقه آذربايجان و ظهور سلسله قراقويونلو (807-873) از عوامل آشنايي و گسترش تشيع در اين منطقه به حساب ميآيند. مورخان اسلامي، تشيع دوازده امامي را در آذربايجان مربوط به تلاش تركمانان و اساساً روزگار صفوي ميدانند.
دراواخر دوران تزارها، دولت تزاري منصبي بهعنوان شيخ الاسلامي ايجاد كرد تا ارتباط مسلمانان شيعه اين ناحيه را با مرجعيت شيعه در نجف كه احتمال ميدادند اين امر، پيامد مالي و سياسي داشته باشد قطع كنند.
در دوره شوروي و سياست چند ديني آنها نتوانستند اسلام و تفكر شيعه را از اذهان مردم آذربايجان دور كند. كمونيستها تلاش بسياري برای اسلام زدايي در منطقه انجام دادند. تخريب بيش از هشتاد درصد مساجد و قتل عام تعداد زيادي از علماي ديني گوشهاي از اقدامات رهبران شوروي در اين راه بود. اما با فروپاشي شوروي شيعيان جمهوري آذربايجان به تدريج به هويت مذهبي گذشته خود بازگشتند. امروزه جمهوري آذربايجان با 96 درصد مسلمان و بيش از 75 درصد شيعه بعد از ايران دومين كشور شيعه در جهان به حساب ميآيد.
کلید واژه ها: تشيع، آذربايجان، اران، صفويه
فعالیت فرقه دموکرات آذربایجان در شهرستان سراب
اصغر حیدری[40]
همزمان با حاکمیت فرقه دموکرات به ریاست پیشه وری در تبریر، فعالان فرقه در شهرستان سراب نیز با سلاح های روسی، به محدوده اداره های دولتی در شهر حمله کرده، آنها را تصرف نمودند. بخش زیادی از این سلاح ها به صورت محرمانه چند روز قبل توسط هواپیماهای روسی در منطقه ای به نام آغ داغ (تپه سفید) بیرون شهر ریخته شده بود.
تصرف مراکز دولتی بدون درگیری نظامی نکته قابل ذکری است، اما اعضای مسلح فرقه در حمله به مقر ژاندارمری شهر مواجه با مقاومت شدید شدند. درگیری شدید تا اذان صبح ادامه یافت و با اتمام مهمات ژاندارمری ها و آتش زدن طویله اسب های ژاندارمری، چند تن کشته و بقیه به اسارت درآمدند و در روستایی به نام میهن سیم کش تیر باران شدند. قتل عام ناجوانمردانه این اسرا بازتاب گسترده ای در منابع تاریخی این دوره یافته است.
به حکم رؤسای فرقه در سراب چند تن از مرفهین و ارباب های دهات شهر، به نام مبارزه با سرمایه داری و حذف خان خانی به دار آویخته شدند. فرقه با تحریک حس قومگرایی و بزرگ کردن عقب ماندگی اجتماعی – اقتصادی منطقه به عضو گیری و گسترش نیروی نظامی خود پرداخت و چند تن از ماموران خشن آن، اغلب به ضرب و شتم مردم و باج گیری از متمولین شهر می پرداختند. از حوادث مهم سراب در این دوره یکساله قتل و غارت خان روستای آدرالان می باشد. در جریان این حادثه شخص غلام یحیی رهبر فدائیان فرقه دموکرات رهبری عملیات را بر عهده داشت. ضمن اینکه فرقه دموکرات روستاهای اطراف سراب را مجبور کرده بود برای این عملیات افرادی را اعزام کنند.
اسامی اداره ها، مغازه ها، مدارس و نیز کتاب های درسی به زبان ترکی برگردانده شد و اکنون چند مورد از کارنامه های تحصیلی صادره در یک سال حاکمیت فرقه، به زبان ترکی و مربوط به شهر سراب موجود است. تقریبا هر هفته توسط اعضای فرقه میتینگ و راهپیمایی در خیابان های اصلی شهر با هدف قدرت نمایی و جذب مردم صورت می گرفت. سرابی بودن فرمانده ارشد نظامی فرقه دموکرات یعنی غلام یحیی دانشیان بر حساسیت موقعیت شهر در سیاست گذاری و تبلیغات فرقه می افزود. با شکست فرقه و فرار اعضای آن، شهر سراب نیز آزاد شد و بعضی از افراد شرور فرقه که نگریخته بودند توسط مردم به قتل رسیدند. تعداد قابل توجهی از افراد نظامی فرقه به دستور رؤسای خود به شوروی سابق – آذربایجان شوروی – پناهنده شدند بنابراین (با ازدواج یا زاد و ولد) اکنون پس از شش دهه تعدادی از مردم شهر و روستاهای حومه سراب فامیل و بستگانی در شهرهای جمهوری آذربایجان دارند.
تأملی بر شروان، نخستین محل تاجگذاری صفویان
محمد خرم کشاور[41]
صفویان در یکی از حساس ترین مقاطع تاریخ ایران و جهان قدرت را به دست گرفتند. آنان در این مسیر از اهرم های مختلفی بهره بردند، این دستاویزها با توجه به شرایط زمان تغییر می یافت. شیوخ صفوی مقام شیخی را از زمان شیخ جنید با ادعاهای سیاسی همراه نمودند و همین موضوع، عملی ترین اقدام آنان جهت رسیدن به اریکهی قدرت بوده است. تبعید شیخ جنید از اردبیل، پای قبایل آناتولی را به عرصهی تحولات آذربایجان و سپس ایران باز کرد و از همین زمان شروان نقش کلیدی و سرنوشت سازی را در آرمان صفوی ایفا نمود. شروان، محلی جهت آزمون و خطا در راه نیل به قدرت صفویان و سپس نخستین قلمرو سیاسی آنان شد. در این میان نقش شیخ جنید و شیخ حیدر کلیدی بوده است. جابجایی مرکزیت جغرافیایی حکومت صفوی از شمال غرب ایران به نواحی مرکزی این سرزمین باعث شد که ارتباط صفویان با شروان سست گردید و پایه های حکومت آنان در این ناحیه دست کم در عهد شاه اسماعیل و فرزندش شاه طهماسب چنان که باید استوار نباشد.
تحقیق حاضر می کوشد در یک جمع بندی کلی به جایگاه شروان در تشکیل دولت صفوی پرداخته و با ارائهی سیر روند تحولات در عهد نخستین صفوی، نقش شروان را در این تحولات نشان دهد.
كليد واژهها: شروان، صفویان، آذربایجان، شیخ جنید، شاه اسماعیل اول، قزلباش
بحران ایران در هنگامه جنگ سرد
حسین خمسهای[42]
درباره بحران ایران (آذربایجان) تحقیقات بسیاری توسط پژوهشگران ایرانی و خارجی انجام گرفته که در آن، به اصل بحران از منظرهای تاسیس فرقه دموکرات، مسئله نفت شمال، تلاش برای گسترش کمونیسم و … نگریسته شده است. با آن که در تحلیل موضوع نباید این مولفه ها را از نظر دور داشت ولی باید توجه داشت که آذربایجان در منطقهی خاورمیانه که موقعیتی استراتژیک را دارا می باشد، قرار دارد. بر این اساس در این مقاله به مسئله منافع شوروی در خاورمیانه و اروپا پرداخته شده است. این مسئله به دوران پطر کبیر که سیاست دسترسی به آب های آزاد بود بازمی گردد. در دوران پس از جنگ جهانی دوم، بریتانیا در جنوب ایران و آمریکا به دلیل منافع شرکت های نفتی اش در کشورهای خاورمیانه حضور داشتند. بنابراین شوروی نمی توانست به خلیج فارس راه یابد. نفت کشورهای عربی در معادلات قدرت نقش مهمی داشت، اما حضور در آذربایجان که مجاور با مرزهای ترکیه بود با اهمیت تر بود. ماهیت سیاست استالین امنیت قفقاز و منابع نفتی آن و دریای سیاه عامل نفوذ به خاورمیانه و آفریقا بود. تحریک احساسات ناسیونالیستی در آذربایجان ایران برای تحریک ارمنستان و گرجستان جهت درگیری مرزی با ترکیه به علت اختلافات مرزی بود، تا به واسطهی تجزیه خاک ترکیه در دریای سیاه بندر و کانون نفوذ ایجاد نماید، هر چند که بهانه حمایت از حقوق مسیحیان و ارامنه عثمانی را داشت.
كليد واژهها: ایران، شوروی، جنگ سرد
فروغ بهرام در تخت سلیمان آذربایجان
مریم دارا[43]
آتشکدهی آذرگشسب، که آتش بهرام، مهمترین آتش زردشتیان، در آن میسوخته، یکی از بزرگترین نمادهای مذهبی، سیاسی، تاریخی و فرهنگی در دوره ساسانیان، در تخت سلیمان، استان آذربایجان غربی، است و دارای بقایای معماری سه دورهی مختلف و دریاچهی عمیقی است.
آتش بهرام را متعلق به ایزد بهرام میدانند و واژهی بهرام و خویشکاری این ایزد «فتح و پيروزي» است. در آيين زردشتي سه گونه آتش وجود دارد، که مهمترين آنها آتش بهرام است. سه آذر اصلي فرنبغ، گشسب و برزينمهر نيز از نوع آتش بهرام هستند که به ترتيب متعلق به طبقات آسرون (موبد)، ارتشتار (سپاهي) و واستريوش (کشاورز) هستند. آتش بهرام معروفترین، قدرتمندترین و محترمترین آتش ایرانی است که سالیان سال در دل آتشکدهی آذرگشسب جای داشـته است و از سرنوشتسازترین آتشهاست چرا که در ایران باستان پیروزی به همراه میآورده است و یار و یاور جنگاوران و دلیران این مرزوبوم بوده است و رویدادهای تلخ و شیرین بسیاری در تاریخ خود دیده است. البته آتشكدهی تخت سليمان بيش از سایر آتشکدهها داراي شهرت، محبوبيت و اهمیت بوده و در گذشته در این مکان به نيايش ميپرداختند و براي پيروزي و اقتدار ايرانزمين لب به دعا ميگشودند و از اينجا طلب پيروزي و اقتدار ميكردند. اين آتشكده از گذشتههای دور از مکانهای بسيار سپندینه و در عهد ساسانيان زيارتگاه خاص و عام بوده و به بهترین جایگاه برای پیروزیخواهی شهرت داشت و بعدها ویران شد.
در این مقاله سعی شده است در ابتدا معرفی ایزد بهرام و اهمیت آتش بهرام در متون دنیای باستان آورده شود و سپس آتشکدهی آذرگشسب تخت سلیمان به عنوان یکی از جایگاههای مهم متعلق به ایزد بهرام بررسی و به تاریخچه، اساطیر، معماری، نقش و اهمیت آن و به ویژه نظرات مختلف دربارهی جای اصلی آتشکده در آذربایجان پرداخته شود.
كليد واژهها: آتش بهرام، آتشکدهی آذرگشسب، آذربایجان، بهرام، پیروزی، خسرو، دریاچهی چیچست، ساسانیان، شیز، کیخسرو، نیایش، ورثرغنه
رويدادهاي سال 1946 در آذربايجان ايران وآغازجنگ سردجهانی
(نظری به تاريخ روابط ايران و اتحاد شوروي پس از جنگ دوم جهانی )
جهانگیر دٍُرٍّي[44]
در سوم شهریور 1320 نیروهای شوروی و انگلیس وارد ایران شدند تا از ایران در راستای کمک به شوروی که در مقابل آلمان می جنگید استفاده شود. پس از شکست آلمان نیروهای انگلیس و آمریکا ایران را ترک کردند. شوروی ها که نتوانسته بودند که به امتیاز نفت شمال دست یابند به صورت حمایت های جدی و غیر علنی به تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان روی آوردند تا اهرم فشاری برای تسلیم دولت ایران داشته باشند. احمد قوام السلطنه برای مذاکره درباره روابط ایران و شوروی به مسکو رفت. این مقاله به چگونگی این مذاکرات بر اساس اسناد شوروی تکیه دارد.
هسته های مقاومت در ارسباران در مقابل بیگانگان (1320-1325 ش)
حسین دوستی[45]
سوم شهریور 320 ش برای اسباران، روزی ناخرسند و نشدنی فراموش است. روس ها از پل خداآفرین گذشته و از راه کلیبر، خود را به اهر رسانده و از آنجا در نقاط دیگر پراکنده شدند. صبح سوم شهریور، صدای هواپیماهای سیاه رنگ روسی مردم اهر را از خواب بیدار کرد. هواپیماها شروع به بمباران خانه ها کردند. مردم، دست دست زیر آوارها و در آتش بمب ها سوختند. مردم، ناچار به باغ های جنوب شهر پناه بردند، ولی هواپیماها همان باغ ها را نیز هدف قرار دادند و حدود نود نفر از اهالی کشته شدند. خانه های مردم غارت شد و کودکان در مقابل مادران شان کشته شدند شهر به تصرف نیروهای شوروی درآمد و سواران و تفنگداران روسی در شهر مستقر شدند و مسجد صاحب الامر را اصطبل اسب های خود کردند.
به این ترتیب همه شهرهای ارسباران (اهر، کلیبر، خداآفرین و رزقان) به تصرف روس ها درآمد و بعد از استقرار نیروهای روسی، اقدامات نظامی و سیاسی نیز انجام گرفت. تشکیلات حزب توده و تجمعات آموزش های کمونیستی و تهدید و ارعاب مردم و مخالفین اشغالگری شورع شد، اما ارسباران که در هیچ برهه از تاریخ، یوغ رقیت بیگانگان و اشغالگران را نپذیرفته، در این سال ها نیز به مقابله با دشمن برخاست و مردان غیرتمندش با تشکیل هسته های مقاومت به مبارزه با روس های متجاوز پرداختند.
– حضرت آیه الله العظمی حاج سید کاظم طباطبایی کوه کمری اهری معروف به مجتهد اهری، حزبی به نام «حزب اسلامی» در اهر تاسیس کرد و با بسیج جمعی از مردم اهر و عشایر منطقه، در مقابل اهداف روس ها و احزاب وابسته آنان ایستاد و تن به سازش نداد. آخوند اف عامل روس ها با انتشار شایعات و تهمت ها، سعی در بدنام کردن و شکست دادن مجتهد کرد و لیکن، مجتهد شجاع اهری، با استقامت به مبارزاتش ادامه داد.
– عبدالله خان محمد خانلو، رییس ایل محمد خانلوی قراجه داغ (ارسباران) که از سال ها پیش در نوار مرزی کناره های رود ارس با روس ها می جنگید در سال های اشغال (25-1320) با سواران مسلح خود، روزگار روسها را سیاه کرده و در جنگهای متعددی آنان را به زانو درآورده بود، لیکن در سال 1324 ش که فرقه دموکرات به ریاست پیشه وری بر سر کار آمد، روسها، عرصه را بر عبدالله خان تنگتر کردند و بعد از انواع تهدیدها و تطمیع ها، در یکی از درگیری ها بعد از زخمی شدن، به اسارت فرقه دموکرات درآمد و در اهر توسط عمال فرقه اعدام می شد.
– سید صمد خان سیداحمدی، بزرگ ایل حسنبگلو، سومین فرد غیرتمندی بود که در منطقه حسن آباد ارسباران، در پی اتحاد با عبدالله خان محمد خانلو، به مبارزه با روسها پرداخته و با افراد مسلح ایل خود، سال ها و ماه ها با اشغالگران جنگیده است. میرصمد خان که مدتی نیز در کسوت روحانیت بوده و سجع مهر وی «صمدبن صمدالحسینی» بوده، در سال 1324 ش توسط قشون فرقه دموکرات پیشه وری به فرماندهی ژنرال های روسی، دستگیر شده و در تبریز به همراه پسر و جمعی از بستگانش به طرز فجیعی به قتل رسیده اند.
روس ها با این همه اقدامات ضد انسانی و بنا بر توطئه های عدیده نتوانستند آذربایجان عزیز را از پیکره ایران اسلامی جدا نمایند و سرانجام تلاش های مبارزان مسلمان آذربایجان، به ثمر رسید و دشمن خانه زاد (فرقه دموکرات پیشه وری) را، همت غیرتمندان و ناله ستم کشیدگان، در هم شکست و با فروپاشی فرقه دموکرات و فرار رذیلانه رهبران آن، آذرباجیان به دامن میهن ایران برگشت.
نقش اتحاد جماهير شوروي در بحران آذربايجان (1325-1320)
داود دشتبانی [46]
این پژوهش به بررسي روند بحران آذربايجان در زمان اشغال ايران توسط نيرهاي نظامي متفقين در فاصله سالهاي 1320 تا 1325 ميپردازد. اين بحران در پي امتناع شوروي از خروج نيروهايش از ايران و حمايت از يك جنبش قومي در آذربايجان به چالشي جدي در عرصه بين المللي تبديل شد و آغاز جنگ سرد را در پي داشت.
تأثيرگذاري سياستهاي اتحادجماهيرشوروي بر اين حادثه روشن و واضح است اما نحوه، چگونگي و ميزان آن مورد مناقشههاي جدي است و در زمره معماهاي تاريخي شمرده ميشود كه حتي اكنون نيز با وجود گشوده شدن برخي منابع آرشيوهاي دولتي شوروي از برخي ابهامات آن كاسته نشده است. اين كه به واقع هدف شوروي در بحران آذربايجان چه بوده است؟ آيا شوروي تنها به جانبداري و حمايت از گرايش مردمي براي كسب خود مختاري داخلي پرداخت؟ يا اين كه با استفاده از زمينه نارضايتيها از دوران حكومت استبدادي رضا شاه يك نهضت خود مختاري و در نهايت جدايي طلبي را پايهگذاري كرد و سپس به حمايت اين «جنبش ساختگي» پرداخت؟ اين پرسش كه اولين مبدع و طراح شكلگيري يك جنبش قومي در آذربايجان چه كسي بوده است پرسش مطرحي است؟ آيا اين جنبش نتيجهی مساعي فكري و اجتماعي فعالان و نظريهپردازان داخلي بود و يا توسط استالين و باقراوف طراحي گرديد؟ اين جانبداري و حمايت چه نسبتي با ميل و گرايش تاريخي روسها از زمان تزارها براي پيشروي به سوي آبهاي گرم خليجفارس و يا تسلط بر ايالت آذربايجان ايران داشت؟ موضوع نفت شمال چه تأثيري در سرنوشت اين واقعه نهاد و چرا شوروي به يكباره دست از حمايت از اين حركت برداشت و سرنوشت را به دست ارتش ايران سپرد؟
در اين تحقيق سعي شده است تا اهداف شوروي در برخورد با بحران آذربايجان روشن شود و روند شكلگيري و ابعاد فعاليتهاي فرقهی دموكرات آذربايجان در پيوند با نيروهاي اتحادجماهيرشوروي مورد بررسي قرار گيرد.
فرضيه غالب كه اين تحقيق نيز به دنبال روشن نمودن آن است فرقه دموكرات آذربايجان و رهبران آن را بازيچهی اتحادجماهيرشوروي ميداند و هدف شوروي را نيز جدايي ايالت آذربايجان از ايران ارزیابی ميكند. براي پاسخ به چگونگي حل بحران نيز دو نظريهی غالب وجود دارد عدهاي عقب نشینی ارتش سرخ شوروي و دست كشيدن از حمايت فرقهی دموكرات را نتيجهی اولتيماتوم اتمي ترومن رئيس جمهور آمريكا ميداند و گروهي ديگر زيركي و درايت قوامالسلطنه نخستوزير ايران در فريب دادن استالين به طمع به دست آوردن امتياز نفت شمال را عامل اين موضوع ميدانند.
اسناد مربوط به فعاليت ها و اقدامات طرف ايراني در اين چالش از مدت ها پيش در اختيار همگان قرار داشت اما آن چه در بررسي اين بحران از اهميت بيشتري برخوردار است دسترسي به اسناد و آرشيوهاي دولتي اتحاد جماهير شوروي و در درجه بعد اسناد دولتهاي ايالات متحده و انگليس ميباشد كه با فروپاشي اتحاد جماهير شوروي بخشي از اين اسناد از طريق محققين و پژوهشگران اين حوزه منتشر شده است. با توجه به اهميت و پيچيدگيهاي اين بحران، ادامهی اين تحقيقات و جستجوی جدي پژوهشگران در اسناد دولتي شوروي كه برخي از آنها حتي اكنون نيز در اختيار همگان نيست ضروري مي نمايد. اين تحقيق بيش از همه بر اطلاعاتي استوار است كه در سال 1997 توسط جميل حسنلي منتشر شد و در ايران نيز توسط انتشارات ني منتشر شده است. جميل حسنلي با دسترسي گسترده به اسناد محرمانهی دولت شوروي كتاب هاي خود را تدوين كرده است. كتابي از مصطفي دبيري نيز كه خود مدت ها عضو دستگاه سياست خارجي ايران بوده است و با دسترسي به اسناد آرشيوي سازمان ملل، ايالات متحده و دولت ايران كتاب بحران آذربايجان را نگاشته در اين زمينه موثر بوده است. در اين تحقيق كوشيده شده است تا تنها در استناد به اسناد و اطلاعات و يا براي تشريح روند حوادث و وقايع به كتب منبع مراجعه و از تكرار تحليل ها و داوري هاي آنان پرهيز شود.
كليد واژهها: فرقه دموکرات آذربایجان، سید جعفرپیشه وری، امتیاز نفت شمال، احمد قوام، اتحاد جماهیر شوروی
وجوه اشتراك هويت ملي و هويت قومي( با تاكيد بر آذربايجان)
فرهاد دشتكي نيا[47]، (مير صمد موسوي و جبرائيل فرزانه)[48]
هدف اصلي مقاله حاضر بررسي وجوه مشترك هويت ملي و هويت قومي است. بررسي وجوه مشترك هويت ملي و هويت قومي نيازمند بررسي مولفههاي هويت ملي نظير گرايش به زبان و ادبيات فارسي، ميراث فرهنگي، وابستگي ملي، گرايش سياسي از يك سو و مولفههاي هويت قومي نظير گرايش به زبان و ادبيات تركي، گرايش به تاريخ قومي، وابستگي قومي و موسيقي تركي در شمال غرب كشور از سوي ديگر است. از اين رو در مقاله حاضر ابتدا مولفه هاي فوقالذكر را مطالعه و سپس وجوه اشتراك هويت ملي و هويت قومي در شمال غرب ايران را بررسي ميكنيم.
كليد واژهها: هويت، هويت جمعي، هويت ملي، هويت قومي
محدوده جغرافيايي اران
ذوالفقار ديدهورا[49]
سرزميني كه در شمال رود ارس قرار دارد و امروزه با نام جمهوري آذربايجان شناخته ميشود در گذشتهاي نه چندان دور نامي داشت كه در منابع تاريخي به نام اران يا آلبانيا خوانده ميشد. مورخان و جغرافينگاران قبل از ميلاد همچون استرابون معتقدند اين سرزمين شامل جنوب رشته كوههاي قفقاز تا رود كُر را از درياي خزر تا رود آلازان امتداد دارد و از جنوب به سرزمين آتروپاتن محدود است. دربارهي محدودهي جغرافيايي اران نظريههاي متفاوتي وجود دارد فاصله ميان رود ارس و در بند قفقاز كه در شمال جمهوري آذربايجان و كنار درياي مازندارن قرار دارد يا سرزمينهاي دو طرف رود كُر تا رود ارس همگي محدوده جغرافيايي است كه در مورد اران از آنها ياد شدهاست. برخي از مورخين نيز از اران به عنوان بخشي از سرزمين ارمنستان ياد كردهاند و آن را جزو ارمنیه اول به حساب آوردهاند. آنچه در اين مقاله مورد بررسي قرار خواهد گرفت محدوده جغرافيايي اران در منابع تاريخي است كه البته تمامي اين منابع حكايت از جدايي جغرافيايي اران از آذربايجان دارد.
کلید واژه ها: اران، آلبانياي قفقاز، آتروپاتن، آذربايجان
نقش حکومت سالاریان درآذربایجان
اصغر رحمتی[50]
همواره در طول تاریخ ایران اسلامی حکومت های محلی زیادی در ایران قدرت گرفتند و نقش خود را اعمال کردند و باعث تحولات فراوانی در ایران شدند. یکی از مراکز اصلی این حکومتهای محلی آذربایجان بود که همواره منشأ تأثیرات عظیمی در تحولات سیاسی اجتماعی ایران بوده است. یکی از این حکومت های محلی که در آذربایجان حاکمیت داشت، سالاریان بودند که شاخهای از کنگریان آذربایجان می باشند ولی به نام سالاری معروف شدند. مرزبان بن محمد بنیانگذار این حکومت بوده است، که از سال 330 تا 511 هـ ق حکومتشان ادامه یافت. سالاریان همواره در طول حکومت خودشان با سلاطین حاکم در ایران مانند آل بویه و سلجوقیان در کشمکش و تعامل بوده اند. در پژوهش مورد نظر به بررسی فعالیت های این حکومت محلی و نقش آن در تاریخ آذربایجان پرداخته خواهد شد.
کلید واژه ها: سالاریان، آذربایجان، تاریخ محلی، حکومت
محدوده جغرافيايي آران و آذربايجان
سلماز رحيم دشتي[51]
سرزميني كه امروزه جمهوري آذربايجان ناميده ميشود تا سال 1918 با نامهاي ديگري همچون آلبانياي قفقاز و آران ناميده ميشد. محدوده جغرافيايي آران نواحي شمال رودخانه ارس را در بر ميگرفت كه شامل خان نشين، باكو، گنجه، دربند، قبه، قراباغ، نخجوان، تالش، شكي، شروان، ايروان، لنكران و سلطان نشينهاي كوچك آرش، ايلي سو، كازاخ، كوتكاشين، قبله و شمشادين ميشد. در واقع آران تا قرن دهم ميلادي سرزمين گستردهای بود كه از اراضي شامل رود كُر را تا كوههاي قفقاز و رود ارس را در بر ميگرفت . آران دورههاي زنديه و قاجاريه با نام شيروان شناخته ميشد. اين منطقه پس از جنگهاي ايران و روس در دوره قاجاريه توسط فتحعلي شاه براساس معاهدات گلستان و تركمانچاي در سالهاي 1813-1828 به روسها واگذار گرديده، بدين ترتيب بود كه مرز ميان ايران و روسيه رود ارس شد.
منطقه آذربايجان در قسمت ساحل جنوبي رود ارس قرار گرفته است كه از شمال غربي به وسيله رود ارس، شرق بهوسيله درياي خزر و از جنوب غربي بهوسيله درياچه اروميه محصور ميشد، اين منطقه پس از انقلاب، روسيه در سال 1918 با هدف گسترش پان تركيسم، آذربايجان ناميده شد، تا بدين وسيله از طريق آذربايجان به عثماني – كه سياست پان تركيستي را تبليغ ميكرد- وصل شود.
کلید واژه ها: آران، جمهوري آذربايجان، آلبانياي قفقاز
تمايز سرزميني آذربايجان و آران
محمد علي رحيمي دادگر[52]
منطقه باستانی آذربایجان با وجود اشتراكات فرهنگي تاريخي فراواني كه ميان منطقه باستاني آذربايجان (آتروپات) و منطقه آران تا نيمه اول قرن بيستم وجود داشته هيچ گاه و در هيچ منبع و كتاب تاريخي سرزمينهاي شمالي رود ارس نام آذربايجان بر خود نداشته است.
در دوران باستان اين منطه” آلبانيا” نام داشت و ايرانيان آنرا “آران ناميدهاند و در مآخذ و منابع عربي به صورت “آلران” و “اران” آمده است و همانطور كه جغرافيدانان ذكر و ضبط كردهاند محدوده سرزمين آذربايجان و اران كاملاً متمايز است و مردم آران را آراني و مردم آذربايجان را آذري ذكر كردهاند
در اين نوشتار سعي بر آن است كه تاحد امكان به بررسي تمايزات كاربرد نامهاي آذربايجان و آران در كتب تاريخي پرداخته شود تا ضمن روشن شدن موضوع، منشا پيدايش و تحول اين نامها به تفاوت ميان سرزمينهاي مورد اطلاق در دو سوي رود ارس پي برده شود.
كليد واژه ها: آذربايجان، آران، آتروپات، آلبانيا، قفقاز
سنت تاريخنويسي دربند و معرفي نسخه نويافته
گودرز رشتياني[53]
قفقاز از جمله مناطقي است كه از نظر تاريخي و تمدني با ايران داراي پيوندها و اشتراكات زيادي بوده است. شمال اين منطقه ضمن آنكه براي سدههاي طولاني نقطه مرزي ايران با ساير مناطق محسوب ميشده به نوعي مرز دارالاسلام نيز به حساب ميآمد. در اين ميان شهر دربند از روزگاران باستان داراي اهميت زيادي بوده و تاريخ آن نيز براي فهم تاريخ قفقاز و ايران داراي اهميت بسزايي است. اهميت سوقالجيشي اين شهر باعث شده تا تاريخهاي معتبري از جمله مجموعه آثاري با نام «دربندنامه» پيرامون پيشينه اين شهر به رشته تحرير درآيد كه نه تنها براي دربند و داغستان بلكه براي كل منطقه قفقاز و جهان اسلام داراي ارزش فوقالعاده زيادي هستند. علاوه بر مجموعهي دربندنامهها آثار نسبتاً متنوع ديگري درباره تاريخ اين سرزمين در آرشيوها و مجموعههاي نسخ خطي نگهداري ميشود كه از حيث اهميت، ارزشي همپايه دربندنامهها دارند گرچه به اندازه دربندنامهها به آنها توجه نشده است. در مقاله حاضر به معرفي ساير سنتهای تاريخنويسي دربند و نسخه نويافتهاي درباره تاريخ دربند پرداخته ميشود.
حماسه مقاومت مرنديان در دوران
اشغال ايران توسط بيگانگان (1325- 1320 ش)
پيروز رفيعيان[54]
بحث از وقایع 1320 تا 25 است که متاسفانه تبعاتش هنوز هم ادامه دارد. اگر چه مصائبی که در طول تاریخ از حملـه و هجـوم دو همسایه شمال و جنوب روسها و انگلیسیان و عمله و اکره آنان اشک چشممان را پاک نکرده گرفتار مصیبت دیگر شدهایم لیکن در حملات قبیل حمیت ایرانی او را وادار میکرد مقابله کند و بجنگد که آخرش به قرارداد ننگین ترکمنچای انجامید که هنوز چشم به راه هستیم.
مرحوم شهید مطهری مینویسد: «ایران در میان دو لبه یک قیچی قرار گرفته است (روس و انگلیس) که هر دو مطامعی در ایران داشتند و دارند»
پطر کبیر هم قضیه دسترسی به دریای آزاد باید ایران را زیر پا بگذاریم، چه خواب خوش خیالانه ای از یک طرف هم مواهب الهی معادن مختلفی به خصوص نفت و گاز ارزانی جنوب کشور کرده است به طور کلی هر دو قدرت در ایران عزیز مطامعی داشتند ، لذا همیشه مزاحمت ایجاد میکردند.
جنگ های روس با ایران قسمت دردناک تاریخ ایران است؛ انگلیس هم از روس ها کم نمیآورد. در قلمرو ایران مستمراً تحریکات می کردند که یک مورد آن که با تحریک و مداخله مستقیم انگلستان محاصره هرات بود که فوج مرحوم حاج احمد خان میر پنج مرندی با فوج خود به افغانستان می رود و با انگلستان و ایادی آنان دلیرانه می جنگد.
و اما حمله اخیر شهریورماه 1320؛ سپیده دم روز دوشنبه که هنوز هفت دهه از آن نگذشته است اتحاد جماهیر شوروی همزمان با انگلیس و آمریکا یعنی آب و آتش با هم می سازند به اصطلاح! دو کشور سرمایه داری و سوسیالیستی با هم یکی شدند و کشور بی طرفی را اشغال کردند. روس ها (اتحاد جماهیر شوروی) که در مقابل محور یا متحدین (آلمان و ایتالیا و ژاپن) برای اینکه جلو پیشرفت آلمان را در اروپا به خصوص در روسیه بگیرند یک ماه مهلت دادند. مدت یک ماهه به سرآمد. صبح روز دوشنبه سوم شهریور ماه 1320 از سوی مرزها شمال و غرب و جنوب حمله ناجوانمردانه به یک کشور بی طرف شروع شد. در آذربایجان وقتی ایرانیان مقیم روسیه که تابعیت کمونیستها را نپذیرفته بودند – در چند جمهوری خود مختار که ایرانیها ساکن آنها بودند – اخراج کردند، تعدادی جاسوس نیز لابه لای آنان به ایران اعزام کردند که بعد از هجوم به ایران جاسوسها در کسوت کاسبی مثلاً دستفروشی و یا واکسی … مشغول بودند که فردای حمله به ایران شغل اصلی جاسوس ها معلوم شد، مثلاً یکی که در خیابان اصلی تبریز جلو پاساژ بساط واکسی گسترده بود سر گرد از آب در آمد. نامردمیها توأم با تحریکات سیاسی شروع شد کشتیهای اقیانوس پیما پس از طی اقیانوس ها در سواحل جنوبی ایران در بنا در دریای عمان و خلیج فارس لنگر می انداختند، جرثقیل، کامیون های پر از غذا و کنسرو و اسلحه مدرن را از همه نوع به ساحل خشکی خالی می کردند و رانندگان ناآشنا که در دو و یا سه نقطه کشور به داوطلبانی که فقط یک ماه تعلیم دیده بودند تحویل می شد و از جنوب به سمت شمال به سوی مرز جلفا راه می افتادند. اگر گفته شود از جنوب به شمال تا شهر جلفا کامیونها آن چنان پشت سر هم حرکت میکردند؛ اگر تشبیه شود به قطاری که طولش از جنوب تا شمال بود تشبیه نامناسبی نیست. قشون اشغالگر هر چه اشغالگران اراده می کردند ستون پنجم داخلی آماده کمک و راهنمایی برای آزار و اذیت کسانی بود. که دستشان به دهانشان می رسید و دلشان از اشغالگران پر از خون بود می کردند و با فوت و فن هایی از قبیل فلان آدم سکه طلا دارد شبانه از پشت بام سربازها را با سلاح وارد منازل می کردند.
یک لحظه به این شبیخون وحشتناک بیندیشید و ببینید چه وقتی و به چه منظوری برای صاحبخانه مهمان های خود خوانده با بیشتر می وارد می شدند. البته بحث این است، همیشه در کمین مهمان های ناخوانده هستیم و آن ها از شمال و جنوب و غرب و شرق برای نیل به اهداف پلیدشان همیشه خبیثانه تلاش می کنند.
با یک مقایسه ساده روشن می دارد اصطلاح آذربایجان قهرمان سر ایران است؛ خواننده را از اینکه به جنگهای روس – ایران و عثمانی – ایران بپردازد الویت نمی دهد بلکه برای اینکه ماهیت همسایگان متجاوز و اغراض آنها را بهتر بشناسید مراتب زیر را می آوریم و از لحاظ زمانی مبدا سوم شهریور ماه 1320 شمسی را انتخاب می کنیم.
کشور عزیزمان در بحبوحه جنگ جهانی دوم توسط انگلیس و روس و آمریکا اشغال می شود؛ درست است که تمام سرزمین پهناور کشور ایران دستخوش پیامدهای ناشی از اشغال می گردد، لیکن آذربایجان مستقیماً زیر چکمه های سالدات های روس لگدمال می شود و قوای اشغالگر از هیچ جنایتی با همدستی ستون پنجم داخلی فروگذار نمی کنند.
حدوداً در نیمه های سال 1322 دو سال بعد از اشغال، جنایتکاری به نام آقایف پاسگاه مرزی ایران در سیه رود را خلع سلاح کرد و به جنایاتی دست زد که زبان از ذکر آنها شرم دارد. قصد اصلی او با پشتیبانی قوای اشغالگر تاسیس حکومت خودمختار بود و چون عملاً متوجه شدند تمام شرایط جمع نبود با اظهار این عبارت که: «هنوز میوه نرسیده است به موقع چیدنش میماند» از مرز عقب نشینی و به داخل خاک همسایه شمالی بر میگردد.
علاوه بر این ارتش سرخ شوروی پس از اشغال شمال ایران در شهریور 1320 به کمک عوامل خود که در سال های گذشته تحت عنوان مهاجر راهی ایران کرده بود با اعزام گروه های فرهنگی، امنیتی و سیاسی فعالیت های گسترده ای را برای تجزیه ایران شروع کرد. علاوه بر ایجاد و تقویت حزب توده با تشکیل انجمن فرهنگی ایران و شوروی به اجرای برنامه های از پیش طراحی شده با رویکرد فرهنگی و تبلیغی مشغول شدند. با شروع فعالیت حزب توده و انجمن فرهنگی ایران و شوروی در مرند مبارزات ملی و مذهبی علیه آن آغاز گردید. شهید حجت الاسلام شیخ محمد حسن رفیعیان، پدرم، از جمله کسانی بود که علنی به مخالفت با بیگانگان روسی و عوامل آنها پرداخت. تحت تاثیر وی اینجانب و عده ای دیگر مبارزه با حزب توده و عوامل ارتش سرخ را شروع کردیم.
از آنجا که اشغالگران بر آن بودند با قتل و جنایت سلطه عوامل وابسته به خود را مستحکم نمایند پدرم وعده ای دیگر از رجال ایراندوست مرند به دست تروریست های تعلیم دیده فرقه دموکرات به شهادت رسیدند. ترورها با شهادت وی آغاز گردید و به شهادت عده ای دیگر از مردان وطن پرست مرندی ادامه یافت. از رجال ایراندوستی که طی این دوره تاریک به شهادت رسیدند می توان به اسامی زیر اشاره کرد: سید عبدالله محیط رئیس دادگاه مرند که مردی مردمدار بود. شاهزاده ابوالخیر میرزا رئیس پست و تلگراف مرند، حبیب الله هوجقانی و کربلایی باقرلیواری. حبیب الله هوجقانی به همراه پسران جوان و برادر و عموزاده اش به این گناه به شهادت رسیدند که حبیب الله به دفاع از ناموس یک زن ایرانی در مقابل افسر بیگانه روسی برخاسته و سیلی محکمی به گوش آن افسر بیگانه نواخته بود.
در آن ایام مرند به قتلگاه فرقه دموکرات معروف شده بود زیرا کسانی را که به هر علت با فرقه دموکرات به مخالفت برخاسته بودند دستگیر و جهت محاکمه و اعدام به مرند اعزام می کردند. پس از ترور ناجوانمردانه پدر به خاطر فعالیت هایم قرار بود من را هم ترور کنند که مخفیانه راهی تهران شدم و در تهران در کنار مبارزان آذربایجان به فعالیت مشغول شدم.
تغيير نظام مالكيت زمين كشاورزي، در روستاي نيار از توابع اردبيل
حسين روحاني صدر[55]
با ابداع روش هاي جديد در صنعت كشاورزي، نظام مالك و زارع خواه نا خواه دچار يك سلسله دگرگونيهايي گرديد. اين دگرگوني ها با بالا رفتن هزينه توليد و عدم ثبت دقيق آبادي ها، فرصتي در جهت استقلال كشاورزان و استيلاي برزمين فراهم آورد. روستاي نيار با استفاده از ابزارالات نوين كشاورزي و حفر چاه هاي عميق آبي، كشاورزي خود را از ديم به آبي، تبدیل نمود و به دنبال راه هاي مقابله با حق مالكيت برآمد. در اين جا، ضمن شرح شيوهي كشاورزي مكانيزه در اين روستا به روند اجراي اصلاحات ارضي پرداخته خواهد شد. محدوده زماني اين فعاليت حد فاصل سال هاي 1333 تا 1341 خواهد بود.
روش كار در اين پژوهش ميداني است (که با تکیه بر گفته افراد درگیر در این موضوع انجام گرفته است.)
كليد واژهها: نيار، ابزارآلات كشاورزي، اختلافات مالكانه، احداث چاه هاي آب، بهره مالكانه، تغيير نظام مالكيت
زبان آذری
رقیه ساجدی[56]
«آذری» نام زبانـی ایرانی است که در آذربایـجان و تا پیـش از گسترش زبان کنونی ترکی، بدان تکلم میشد. زبان آذری زبانی است از خانوادهی زبانهای ایرانی غربی که در منطقهی آذربایجان (آتور پاتکان)پیش از گسترش زبان ترکی رایج بوده است و امروزه گسترده آن محدود شده است. بیشتر دانشمندان ایران شناس، در بازگویی ریشه تاریخی زبان دیرین مردم آذربایجان باور دارند که زبان باستانی آذری بازمانده و دگرگون شده زبان مادها است و ریشه آریایی دارد که تاریخدانان و جغرافی نویسان اسلامی آن را فارسی (ایرانی) ، فهلوی و آذری خواندهاند هر چند امروزه در سرزمین آذربایجان نه به زبان کهن و ایرانی «آذری» بلکه به زبانی از شاخه اورال ـ آلتائیک که ترکیبی از عناصر فارسی، ترکی و عربی است سخن گفته می شود، اما انبوهی از اسناد و آثار و شواهد تاریخی و زبان شناختی، به موجودیت و اصالت زبان ایرانی « آذری» در این منطقه پیش از رواج و چیرگی زبان «ترکی» کنونی، تصریح دارند.
كليد واژهها: زبان آذری، زبان مادی، زبان ترکی، آذربایجان، زبان پهلوی
هويت ملّي و ايراني در اشعار استاد شهريار
محمد تقي سبك دل[57]
سيد محمد حسين بهجت تبريزي متخلص به«شهريار» در سال 1285 هـ .ش در شهر تبريز و در خانداني از سلاله سادات پاي به عرصه گيتي گذارد، پدرش حاج ميرزا آقا خشكنابي از سادات تبريز و مردي متدين و وارسته بود كه با علم و دانشآشنايي ديرينه داشت.
هويت ملّي
بالاترين سطح هويت را هويت ملي توصيف كردهاند كه در حقيقت وابستگي و تعلق يك فرد به يك فرد «جامعه ملي» را نشان ميدهد.
شهريار شاعر ملّي
استاد شهريار به عنوان شاعر ملي در شعرش بازتاب روحيه يك ملت را كاملاً آشكار ميسازد در اشعارش خود به خوبي از عهدهي آن برآمده كه روح جمعي مردم ايران را نشان دهد، شهريار با آگاهي از تاثيرات اجتماعي و فرهنگ جامعه خود را جدا از مردم نميداند.
هويت ملي و ايراني در اشعار استاد شهريار
شهريار تا زنده بود، همچنان عشق ايران را به سر داشت و از ذكر سرافرازيهاي ايران و تاريخ پرشكوه آن هميشه در شعف و شور بود و در سخت ترين وضعيت و سيه روزترين دوران مرز و بوم خود، دل به مرور شكوه دوران زرين گذشتههاي ايران داشت و به مفاخر ميپرداخت:
مسلّم باشـد ايـران را در آفـاق به فرهنگ و تمدن پيشوايي
ولي در پاس ميهن هم سر و جان به كـف دارد نــژاد آريـايي
شهريار هيچگاه خود را بدون ايران و ايران را بدون اجزاي ارجمند آن تصور نميكرد. او نيك ميدانست كه آذربايجان بدون ايران و ايران بدون آذربايجان معني ندارد. شهريار وطن را به چشم اسلاف خود نگريسته، ايران را آنچنان كه در دورههاي ديگر شكوه داشت ميخواست:
آري ايـران به داد و دانـش بود گر همه داد سربلندي داد
تا جهان است طاق كسري هست نام كوروش نمي داد از ياد
فرصتها وچالشهای هیدروپولیتیک ایران وآذربایجان با تاکید بر رودخانه ارس
سید مصطفی سجادی[58]
نقش آب در زندگی و تمدن بشری، جای چون وچرا ندارد، نخستین تمدنهای بشری درکناررودهای دائمی شکل گرفته است تمرکز جمعیت نیز بیشتر در حاشیه رودها بوده و هست.
یکی از عوامل اثرگذار بر روابط کشورها مسئله تحدید حدود مرزها وتعیین قوانین مربوط به آنهاست. از زمانهای دور، اختلافهای مرزی یکی از علل تنش در روابط کشورها بود که حتی در مواردی به جنگ انجامیده است. بر این پایه کشورها در قرار دادهای دو جانبه با همسایگان خود میکوشند مرزهای زمینی، دریایی و هوایی خود را مشخص نمایند. در مرزهای شمال غربی ایران رودخانهی ارس با کیلومترها مرز مشترک بین ایران و جمهوری آذربایجان، یکی از منابع آبی مهم برای هر دو کشور محسوب میشود. هیدرپولیتیک این رودخانه از اهمیت ویژهای برخوردار است. این مقاله برای نمایش چالشها و فرصتهای هیدرو پولیتیک این رود، ابتدا هیدرولوژی آن را بررسی نموده سپس با توضیح شیوه های تعیین مرز رودخانهای و بررسی پیمانهای تاریخی این رود وضعیت استفاده از آن را توسط دو کشور همسایه نشان داده و در پایان با معرفی آب به عنوان عاملی برای توسعه همگرایی در حوزهی آبریز ارس، تنگنا های موجود در این خصوص را تحلیل مینماید.
كليد واژهها: ایران،جمهوری آذربایجان، ارس، هیدرو پولیتیک
بررسی ماهيت حادثهی غزان عراقی، عدم ارتباط آنان با آذربايجان و علت شکل گيری اين داستان
امير سميعيان[59]
در آغاز سده پنجم هجري، ايران صحنه حاكميتهاي گوناگوني بود. در شرق ايران، غزنويان، در مركز و مغرب آل بويه، در نواحي شمالي، آل زيار و در شمال غربي ايران رواديان حكومت ميكردند. در اين روزگار، اوضاع آشفته اي بر سراسر كشور حاكم بود. غزنويان كه به اوج وسعت خود دست يافته بودند، گرفتار مشكلات زود هنگامي گرديدند و آن شورش مكرر دستههاي تركمن (غز) بود كه خود به اشتباه به آنان اجازه داده بودند در داخل قلمرو ايشان در خراسان ساكن شوند و سرانجام نيز با حملات مداوم دستههاي اصلي آنان يعني سلجوقيان از خارج قلمرو خود، به داخل مرزها مواجه گرديدند كه دامنه اين نبردها، به نواحي داخلي كشور نيز كشيده شد و سرانجام آن، حذف حكومتهاي غزنوي و آل بويه از صحنه سياست ايران و تشكيل سلسله سلجوقيان بود.
آذربايجان در اين زمان تحت فرمان حكومت مستقل روادي و بركنار از همه حوادثي بود كه ميان غزنويان و آل بويه و اين دو با سلجوقيان ميگذشت. رواديان خود البته درگير برخي مسايل داخلي و نيز نبردهاي خارجي از جمله درگيري با گرجيها و ابخازها بودند. وهسودان فرمانروای روادی در زمان حيات خود آذربايجان را به پسرش مملان واگذار كرد و خود در اران مستقر شد. وي مدام با گرجيها و ابخازها به نبرد ميپرداخت.
ابن اثير مورخ معروف در کتاب خود به نام تاريخ کامل حادثهاي را در ارتباط با اين دوره(حکومت مملان بر آذربايجان در زمان حيات پدرش) تحت عنوان رفتن غزان عراقي به آذربايجان مي نويسد در حالي که منابع دست اول دورهي سلجوقي در اين مورد مطلبي ننوشته اند کتابهاي ديگري نيز که به اين مسئله پرداخته اند مطلب و منبع شان ابن اثير بوده ابن اثير هم مطالب خود را بسيار آشفته گفته که دقت و موشکافي در مطالب وي به خوبي اشتباهات وي را در بيان حوادث نشان مي دهد. از طرفي مقايسه منابع آن دوره و کساني که به اين مطلب پرداخته اند به خوبي نشان مي دهد که چنين چيزي در کار نبوده اين حادثه اصلا اتفاق نيفتاده و پژوهشگران معاصر اين نکته را گرفته و حتی برخی به آن به چشم يک حادثه مهم تاثير گذار و نقطه عطفی در مسائل فرهنگی و اجتماعی آذربايجان نگاه کرده اند در حالي که این ماجرا داستاني بيش نيست.
كليد واژهها: غزان عراقي، ابن اثير، رواديان
بررسی جنبش اجتماعی و سیاسی تالشان در جمهوری آذربایجان
افشار سیفی نژاد[60]
آران یا (جمهوری آذربایجان) منطقهای است در قفقاز که در زمان فتحعلی شاه قاجار طی جنگهای ایران و روس از ایران جدا شد و مطابق عهدنامه ننگین گلستان به روسیه تزاری پیوست. از آن زمان تا سال 1991 این منطقه تحت سلطه روسها و سپس شورویها بوده است. اما پس از فروپاشی نظام کمونیستی این کشور همانند سایر جمهوری های جدا شده به استقلال دست یافت و امیدها برای اقوام ساکن در این جمهوری برای بازیابی هویتی زنده گشت. از جمله فعال ترین اقوام در جمهوری آذربایجان تالشان بودند که برای بازیابی هویت قومی و فرهنگی خود دست به تلاشهای فراوانی از جمله تاسیس انجمن و نشریه به زبان تالشی و تالیف کتب با مضامین فرهنگی دست زدند. اما این امر با توجه به سیاستهای تبعیض آمیز دولت آذربایجان نسبت به سایر اقوام دیری نپایید.
نگاهی به سیاستهای اعمال شده دولت آذربایجان در خصوص اقلیتهای قومی پس از استقلال در مقاطع مختلف نشانگر این امر بود که علی رغم وجود برخی آزادیهای سیاسی و اجتماعی مصرح در قانون اساسی این کشور، اقلیتهای قومی از تبعیضات گسترده ای در این جمهوری برخوردار هستند. و یا به عبارت دیگر این اقلیتها از جایگاه مطلوبی در ساختارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نسبت به شهروندان آذری برخوردار نیستند. از جمله این تبعیضات می توان به زندانی نمودن، تبعید، و در پارهای موارد قتل فعالین سیاسی و استحالهی فرهنگی و دستکاری آمارهای جمعیتی اقلیتهای قومی، به ویژه قوم تالش نام برد. نتیجهی این تبعیضات گسترده به ایجاد جنبشی اجتماعی و سیاسی در این کشور گردید که از آن به عنوان “جمهوری تالش و مغان” به رهبری سرهنگ بازنشستهی ارتش علی اکرم همت اف نام برده می شود. در این پژوهش با بررسی در زمینه رفتارهای تبعیض آمیز دولت آذربایجان نسبت به تالشان سعی شده که علل جنبش اجتماعی و سیاسی تالشان در جمهوری آذربایجان مورد بررسی قرار گیرد.حال با این مقدمه سوال این پژوهش این است که دلایل اصلی جنبش تالشان در جمهوری آذربایجان پس از استقلال و نیز خواسته های اصلی این جنبش چیست ؟
جنگهای ایران و روسیه در قراباغ نامههای فارسی
مقصود شهبازی[61]، محمد بختیاری[62]
قراباغ نامه ها به رسالاتی اطلاق می شوند که در مورد تاریخ قراباغ به رشته تحریر در آمده اند و به یکی از زبانهای فارسی،ترکی و روسی نگاشته شده اند ولی زبان فارسی در بین این رسالات مقام اول را دارد. این رسالات اغلب به دست یک نفر از خاندان جوانشیر و بعد از اشغال قرا باغ به دست ارتش روسیه و به درخواست روس ها نوشته شده اند. بنابراین نوع نگارش و گزارش این منابع از جنگ های ایران و روسیه متفاوتتر از آنچه وقایع نگاران ایرانی گزارش داده اند است.ولی تا حال این منایع در ایران ناشناخته مانده اند و ما نتواستیم از نوشته های ان منابع در خصوص جنگ های ایران و روسیه استفاده کنیم.
کلید واژه ها: قراباغ نامه ها، جنگهای ایران و روسیه، خانات قراباغ
بررسي كتاب درسي تاريخ سال نهم آموزش متوسط در جمهوري آذربايجان
رحيم شهرتي فر[63]
تعليم و تربيت در نظام آموزش عمومي ممالك مختلف كوشش منظم و حساب شده براي ارتقای سطح آگاهيهاي علمي، سياسي و اجتماعي مردم آن كشورها محسوب ميشود. اجراي برخي طرحهاي آموزشي از جمله تدوين كتابهاي درسي را راستاي جهت گيريهاي اصلي نظام آموزش براي هداف مختلف اعم از سياسي، اجتماعي و علمي امري بديهي در تمامي كشورهاست.
در ميان كتابهاي درسي، كتاب درسي آموزش تاريخ در ممالك مختلف بلحاظ تاثيرگذاري ويژه در هويت تاريخي و ملي جوامع هماهنگ با اهداف كلي نظامهاي سياسي تهيه و تنظيم ميشوند و اي بسا بخاطر ملاحظات سياسي و فرهنگي از حقيقت وقايع تاريخي فاصله گرفته و در شكلگيري تفكر مردم آن كشورها و در ارتباط با مسائل داخلي و خارجي خصوصاً ممالك همسايه تاثيرات منفي گذاشته و احياناً موجبات اختلافات عديده و تنش در روابط في مابين ميشوند.
بررسي كتابهاي آموزش تاريخ در كشورهاي همسايه ايران خصوصاً كشورهاي جديد استقلال يافته از اتحاد جماهير شوروي كه در روزگاري نه چندان دور قسمتي از خاك ايران بزرگ محسوب ميشدند از جهات مختلف خصوصا بلحاظ داشتن ناريخ و فرهنگ مشترك از اهميت بيشتري برخوردار ميباشند. در ميان كشورهاي اشاره شده در بالا بررسي كتابهاي آموزش جمهوري آذربايجان از ضرورتي مضاعف برخوردار ميباشد چرا كه قرابتهاي تاريخي و فرهنگي و سياسي دو كشور ايران و جمهوري آذربايجان ايجاب مينمايد كه براي تقويت آن تلاش و همچنين در صورت بروز وجود خطاهاي سهوي و عمدي كه موجب تضعيف روابط فرهنگي و سياسي ميشود نسبت به اصلاح بموقع آن اقدام لازم به عمل آيد.
در اين گزارش قسمتهايي از كتاب درسي آموزش تاريخ سال نهم در جمهوري آذربايجان كه تاريخ جنگهاي ايران و روسيه در سي سال اول قرن نوزدهم ميلادي را نقل كرده مورد بررسي قرار گرفته است.
اگرچه از اهداف تدوين كنندگان كتاب مذكور آشنا ساختن دانشآموزان آن كشور نسبت به كشور و ملت بزرگ ايران كه در واقع وطن اصلي آنان نيز محسوب ميشود بوده، اما سعي در ايجاد اختلافات تاريخي بين دو ملت شده است. به طوري كه در مورد وقوع جنگهاي مذكور چنين مطرح شده است. كه گويا بين دو قدرت زمانه يعني روسيه تزاري و ايران عصر قاجاري بخاطر سيستمهاي قدرت طلبي و توسعه طلبي هر دو طرف در منطقه قفقاز آتش جنگ شعله ور شده و در نتيجه اين جنگلها وطن مادري آنان يعني آذربايجان بزرگ به دو نيمه شمالي و جنوبي تقسيم شده است حال آنكه اساساً در آن زمان نه تنها كشوري به نام آذربايجان وجود نداشته بلكه تمامي منطقه قفقازيه يكي از مناطق جغرافيايي ايران محسوب ميشد و همچنين منطقهاي كه امروزه بنام جمهوري آذربايجان ناميده ميشود نام آذربايجان نداشته بلكه نام تاريخي آن آران و شروان بوده كه بعدها در سال1918 ميلادي نام آذربايجان بر اين منطقه گذارده شده است.
در هر حال مولفين كتاب مذكور (سليمان ممداف)، (توفيق ولي اف) و (اكبر قوجایف) بوده و وزارت تحصيل (آموزش عمومي)جمهوري آذربايجان آن را تصديق و منتشر ساخته است. اين كتاب از دو بخش و هفت فصل تشكيل يافته است. در اين مقاله قسمتهايي از فصول پنجم و ششم كه فصلهاي پاياني كتاب هستند ترجمه و مورد تجزبه و تحليل قرار گرفته است.
تاریخ عثمان پاشا
اثری مهم و ارزشمند در شرح یورش عثمانی به قفقاز و آذربایجان( 993- 986ق)
نصرالله صالحی[64]
«تاریخ عثمان پاشا» منبعی است مهم و ارزشمندکه توسط یکی از مورخان عثمانی به نام ابوبکر ابن عبدالله به زبان ترکی عثمانی به نگارش در آمده است. مؤلف که خود در یورش سپاه عثمانی به فرماندهی عثمان پاشا به منطقهی قفقاز حضور داشته و از نزدیک شاهد و ناظر نبردهای دو اردوی صفوی و عثمانی در ولایات گرجستان، شروان، دربند و … بوده، به تفصیل به شرح و توصیف نبردهای فوق پرداخته است. مؤلف در دومین سال حضور خود در میان سپاه عثمانی، توسط قوای قزلباش به اسارت در آمده و سرانجام پس از یک سال اسارت، به دیاربکر گریخته و در سال 990 ق. اقدام به نگارش «تاریخ عثمان پاشا» کرده است. کتاب علاوه بر گزارش دقیق نبردهای صفویان و عثمانیان در قفقاز و آذربایجان، حاوی آگاهیهای مفیدی از این دست است:
در مقاله حاضر، پس از مروری اجمالی بر چرایی و چگونگی یورش قوای عثمانی به قلمرو ایران در دومین سال سلطنت سلطان محمد خدابنده، به معرفی مؤلف کتاب و محتوای آن و نیز ارزش و اهمیت این اثر مهم در شناخت تاریخ روابط صفویان و عثمانیان در فاصله سال های 993 – 986 پرداخته شده است.
نقد و بررسی منابع مطالعات دینی در آذربایجان
سونا صدرخانلو[65]
میلان کوندرا در کتاب خنده و فراموشی خود نوشته است: نخستین گام برای از میان برداشتن یک ملت، پاک کردن حافظه آن است. باید کتابهایش را، فرهنگش را، تاریخش را از میان برد.
واژه دین به معنی و مفهوم کیش و آیین است. دین در اوستا به معنی ضمیر پاک آمده است. در قرآن کریم که دین همه جا به صورت مفرد به کار رفته، علاوه بر مفاهیم و معانی فوق به معنی روز جزا و قیامت هم آمده است. این واژه در قرآن هم برای اسلام و هم برای دین هایی که با اسلام مخالفند، از قبیل کیش بت پرستان و مشرکان نیز به کار رفته است. در زبانهای اروپایی دین به معنی پیوند و ازتباط روحانی بین مردمی است که اعتقادات مشترکی دارند.
دین در شرق و به خصوص میان اقوام شرق نزدیک از دیرباز نقش اجتماعی، سیاسی و تشکیلاتی مهمی را دارا بود. تا سده هفتم پیش از میلاد در میان اقوام ماننایی و مادی، اعتقاد به نیروهای طبیعت و تصور خدایان این نیروها و پرستش آنها به عبارت دیگر آیین نیاکان ترکان نوعی بت پرستی رواج داشت. این آیینها با ادیان اقوام باستان ماد و آذربایجان یعنی گوتیان و لولوبیان مربوط بوده اند. دردوران پس از سده هفتم پیش از میلاد، به تدریج نطفه های آیین زرتشت در میان اقوام ماد مرکزی و ماننا به وجود آمده و درمیان قبایل آنها انتشار می یابد. برخی از دانشمندان قدیم از جمله ابوریحان بیرونی بر این باورند که: زرتشت در همین دوران میزیسته و موطن وی نیز آذربایجان بوده است. آکادمیسین و.و.استرووه در اثر خود تحت عنوان وطن زرتشتی گری می نویسد که:” لازم است چنین منبعی را در دین ارمنستان و آذربایجان جستجو کرد. چنان که معلوم است حتی در زمان حاکمیت دولت ساسانی که زرتشتی گری را آیین رسمی کشوراعلان کرد، آتشکده اصلی در پایتخت آتروپاتن قرار داشته است.” اما مشمول دانستن ارمنستان در این قضیه نوعی تحریف است زیرا نطفه های اولیه این دین دو-سه هزار سال پیش از میلاد مسیح است و به ارمنستان هیچ ربطی نمیتواند داشته باشد.
آذربایجان را دروازه مشرق زمین نامیده اند. این خطه کانون ظهور زرتشت پیامبر نیک سرشت بود که شاگردانش اقوام این دیار را به اندیشه و مدنیت فرا خواندند. پذیرش دین اسلام از سوی آذربایجانیها، صفحه نوینی را در تاریخ این منطقه ورق زد و سرنوشت و هویت این مردمان را تغییر داد. مردم غیور آذربایجان در عین حال که اسلام را پذیرفتند اما در برابر ستمگری خلفای عباسی سر برافراشتند. اگر در خراسان طاهر ذوالیمینین قیام کرد، در آذربایجان حکومت مرزبان و مقتدر بابک خرم دین پایه های خلافت ستمـگر عباسـیان را به لـرزه در آورد. تـشکیل دولـت مقتدر صفویه مهمترین رویداد تاریخی – مذهبی این دیار است. شاه اسماعیل بر اساس عقاید و افکار مذهبی و سیاسی خویش و با رسمیت دادن به مذهب تشیع توانست با کمک هفت طایفه ترک قزلباش دولتی را پی ریزی کند که بنیادهای مذهبی – سیاسی و دیوان محلی آن حتی تا پس از سقوط نیز ادامه یابد.
كليد واژهها: دین، آذربایجان، زرتشت، صفویه
بررسی اجمالی آثار برجسته تمدن ایران باستان در آذربایجان و اران
محبوبه صدیقی[66]
نام آذربايجان که به بخشي از سرزمين باستانی ايران اطلاق مي شود، از حدود 2400 سال پيش، يکي از مشهورترين نامهاي جغرافيايي ايران ميباشد که در هر دوره با حوادث تاريخي مهمي همراه بوده است.
آذربادگان، آذربايگان و آذربايجان، هر سه شکل در کتابهاي فارسی معروف است. آذربایجان در دوران هخامنشیان به نام ماد نامیده میشد و از مهمترین و بزرگترین ایالتهای ایران به شمار رفته ونیز یکی از مهم ترین کانون های تمدن ایرانی در درازای تاریخ بوده است. سرزمین های قفقاز (بخصوص ایران شمالی یا همان اران) نیز در غنای فرهنگ و تمدن ایرانی تأثیر داشته اند. از این رو، نمادها و آثار باستانی گسترده مشترکی در آذربایجان واران وجود دارد که نشانه ای از پیوند ناگسستنی فرهنگ و تمدن ایران است.
خطه آذربایجان از قدمتی طولانی برخوردار است و این امر موجب آن شده که افزون بر متون تاریخی و روایات ملی و مذهبی در بیان اسطوره های باستانی ایران نیز از آذربایجان و نمادهای بزرگ دینی و فرهنگی آن فراوان یاد شود.
مردم آذربايجان با وجود هجوم های اقوام مخالف، سنن بومی خود را حفظ کرده اند و بسياری از آداب و رسوم ايران کهن، درميان مردم اين سامان به صورتهای گوناگون باقی مانده است.
همچنین در تمام دوره های تاريخی، احساسات وطن دوستی آنان ضرب المثل بوده است. قيامهای مدوام مردم اين سرزمین در زمان جنگ های ايران و عثمانی و ايران و روسيه و… از برجستهترين فداکاريهايی است که در تاريخ ايران جاودان مانده است.
در این مقاله آثار برجسته تمدن ایران باستان در آذربایجان و اران در قرون گذشته از جمله آداب و رسوم و زبان مورد بررسی قرار گرفته است.
روایت جنگ های ایران وروس درکتاب های تاریخی جمهوری آذربایجان
مسعود عرفانیان[67]
پیامد شوم وزیانبار جنگ های ایران وروسیه انعقاد دو قرارداد تحمیلی گلستان (1228 ق/1813 م) وقرارداد ترکمنچای(1243ق /1828م) بود که طی آن بخش های وسیعی ازسرزمین های کشورمان – که ازدیرباز جزیی ازخاک ایران بود – ازپیکره اصلی خویش جدا وضمیمه امپراتوری روسیه شد.
بخ های گسترده ای ازقفقاز وازآن میان سرزمینی که اکنون جمهوری آذربایجان نامیده می شود نیزدرنتیجه همین جنگ ها ازایران ودرترکیب امپراتوری روسیه جای گرفت. پس ازپیروزی انقلاب اکتبر1917، اگرچه با برقراری جمهوری دموکراتیک آذربایجان، این جمهوری توانست تزدیک به دوسال حیات مستقل داشته باشد، اما سرانجام درترکیب اتحاد جماهیرشوروی سوسیالیستی قرارگرفت. سرانجام با فروپاشی شووروی در1991، آذربایجان استقلال همیشگی خود را به دست آورد.
آنچه که ازماهیت این جنگ ها ، نتایج وتبعات آن درمنابع ومآخذ آن ها بازتاب یافته، با گذشت زمان دستخوش تغییرودگرگونی شده، تاآنجا که امروزه به جرئت میتوان گفت این دگرگونی تا بدان جا رسیده که در ظاهر و بیان نگاه جدیدی را به وجودآورده است.اما اینکه این نگاه تا چه اندازه موافق واقعیت های موجود وبراساس دادهای درست و انکارناپذیرتاریخی است، خود بحث دیگری است که نیازبه واکاوی دقیق وبا حساسیتی ویژه دارد. چرا که ازرهگذرهمین نگاه به ظاهرنو اما سراسرنادرست، سعی درنوشت تاریخ وثبت این رویدادها شده که با آنچه درواقعیت رخ داده و درمنابع ومآخذ معتبر و دست اول تاریخی ثبت شده، کاملا متفاوت ودرواقع روایت دیگری است. بررسی این رویداد درمنابع آذربایجان را می توان به سه دوره کاملا متمایز، پیش ازانقلاب اکتبراز(1828-1917)، پس ازانقلاب اکتبرتا فروپاشی شوروی(1917-1991) وپس ازفروپاشی شوروری واستقلال جمهوری آذربایجان از1991 تا حالا تقسیم نمود. بررسی حاضربرآن است تا با تمرکز بردوره پس ازفروپاشی واستقلال جمهوری آذربایجان به چگونگی بازتاب این رویداد مهم تاریخی درپژوهش های متاخر پژهشگران آذربایجانی وبازتاب آن ها درمنابع ومآخد- درسی وغیردرسی- چاپ شده درآن جمهوری بپردازد.
واکنش شاعران ایران به اشغال قفقاز
محمدطاهری خسروشاهی[68]
با استیلای لشکر روس برسرزمین های ایرانی قفقازدر آن سوی ارس، ایران اگرچه بخش های فرهنگ خیزی راازدست داد، ولی این استیلا هرگز نتوانست پیوندهاواصالت های ایرانی مردمان این دیاررابه کلی منقطع نماید.تاریخ نشان داد که حتی حاکمیت کمونیست والحاد نیز نتوانست به اصالت ساکنان آن دیارخدشه ای واردکند.
البته جدايي اين بخش از خاك ايران، ساكنان آن ديار را در نوعي سرخوردگي ناشي از يأس و نااميدي گرفتار ساخت. در اين ايّام «خشم و ناخشنودي ايرانياني كه در قفقاز اسير پنجه بيگانه شده و آوارگاني كه به اين سوي ارس پناه آورده بودند، روز به روز فزوني ميگرفت»؛ بدان سان كه جامعه ايراني عصر قاجار آماده يك طغيان عمومي شد، كه چندي بعد در قالب انقلاب مشروطيت ايران و نهضتهايي چون جريان تحريم تنباكو متبلور گرديد كه جملگي داراي رنگ و بوي ضداستعماري و ضداستبدادي بودند.
درپی جـدایی شهرهای آن سامان،شاعران قاجار – همگام با تحولات اجتماعی ایران- وارد عرصه آفرینشهای هنری وادبی شدند و”شعرضداشغالگری”راپی ریزی کردند. سيري كوتاه در تاريخ ادبيات ضداستعماري نشان ميدهد كه اين نوع ادبي پس از استقرار مشروطيت تا خلع قاجار از سلطنت، همچنان به حركت تعاليبخش خويش ادامه ميدهد و با پيش آمدن جريان جنگ جهاني دوّم و اشغال ايران توسط نيروهاي استعمارگر و وقايع مهم پس از آن، (نهضت ملّي شدن صنعت نفت و پيروزي انقلاب اسلامي) به اوج خود ميرسد.
نویسنده دراین مقاله ضمن ارایه نمونه هایی از این نوع ادبی و با اشاره به پیشینه اعتراض شاعرانی چون نظامی گنجوی وخاقانی شروانی به تجاوز روس به ایران،درپی تبیین این نکته است که واکنش شاعران در مقابل جنگ های روس باایران و اشغال قفقاز،جانی تازه درکالبد شعرفارسی قاجاردمید و با انعکاس روح میهن پرستی آنها،شعر بیداری ایران را بنیادنهاد.
ابرازاحساسات گویندگان ایرانی دربرابراشغالگران بیگانه، روایتی ازنخستین تجربه های شعرفارسی درورود به حوزه موضوعات اجتماعی وسیاسی دردوران جدید محسوب می شود.
كليد واژهها: جنگ های روس باایران، اشغال سرزمین های قفقاز، عصرقاجار، شعرضداشغالگری
اهمیت و جایگاه اسناد مجلس شورای ملی در بررسی تاریخ آذربایجان
علی ططری[69]، فاطمه ترکچی[70]
مرکز اسناد کتابخانه مجلس شورای اسلامی، که در حقیقت آرشیو قوه مقننه به شمار میآید با دارا بودن حدود دوازده میلیون برگ سند محل رجوع مناسبی برای پژوهشگران تاریخ معاصر کشورمان است. اسناد موجود در این آرشیو بازگوی تاریخ نهادینه شدن دموکراسی و نهاد قانونگذاری در کشور است.
این آرشیو با دارا بودن اسناد بیست و چهار دوره مجلس شورای ملی و هفت دوره مجلس سنا و باسابقه تاریخی بیش از یکصد سال، مجموعه سندی بسیار مهمی به لحاظ بررسیهای تاریخی، اجتماعی، سیاسی و غیره را از دوره قاجار تا پهلوی دوم در خود جای داده است و بدین لحاظ از اهمیت ویژهای برخوردار است. این اسناد به طور کلی به مجموعههای زیر تقسیم میشود: 1- اعتبارنامههای نمایندگان مجلس شورای ملی و مجلس سنا، 2- عرایض مردمی که از هر جای ایران و حتی توسط ایرانیان خارج از کشور به مجلسین (ملی- سنا) ارسال میشده است، 3- اسناد مربوط به انتخابات مجالس شورای ملی و سنا و موسسان، 4- اسناد کمیسیونهای مجلس شورای ملی و …
این اسناد به طور عمده با وضعیت ایالات و ولایات در یکصد سال اخیر مرتبط است که، در این میان، اسناد آذربایجان از اهمیت ویژهای برخوردار است.
این اهمیت زمانی بارز میشود که بدانیم در دوره قاجار آذربایجان به خصوص از آن رو که پس از تهران مهمترین استان و جایگاه ولیعهد بوده است و نیز آزادیخواهان از آنجا داد مشروطهطلبی سر دادند در میان دیگر استانها از ویژگی قابل توجهی برخوردار بوده است.
از انقلاب مشروطیت تا انقلاب 1357 و حتی پس از آن، آرشیو مجلس شورای اسلامی، اسناد ارزشمندی از رویدادهای گوناگون آذربایجان را در خود جای داده است؛ برخی از این اسناد در بردارنده اطلاعاتی از وقایع احتماعی و فرهنگی است که در کمتر جایی از آنها حتی نامی برده شده است.
بدین روی آرشیو مجلس شورای اسلامی از ارزشمندترین مراکز اسناد کشور به شمار میآید و مرکز مناسبی جهت تحقیق و پژوهش پیرامون تاریخ آذربایجان است که تاکنون کمتر بدان توجه شده است. به همین سبب این مقاله سعی دارد با نگاهی نو و با تأکید بر اسناد، مجموعهی اسناد آذربایجان در آرشیو مجلس شورای اسلامی را معرفی و مورد بررسی قرار دهد.
نامگذاري تبریز
ناهيده عابديني[71]
منطقه آذربايجان از روزگاران کهن یکی از مراكز مهم سياسي – فرهنگي ايران به شمار مي رود، این منطقه در طي دوره هاي مختلف به دليل موقعيت ويژه جغرافيايي و قرار گرفتن بر سر راه غرب-شرق وشمال وجنوب كانون توجه بوده است در تاريخ ايران همواره رقابت و كشتار بر سر قدرت وقدرت يابي وجود داشته ،هر طايفه و قبيلهاي كه قدرت بيشتر داشته، ادارهی حكومت را به دست میگرفت و حكومت مي كرد. حكومتهاي ايران از سلجوقيان به بعد در نقاط مختلف ايران و نيز منطقه آذربايجان از عناصر قبيله اي بوده است و منافع قبيله اي و طايفه اي بر منافع كشور اولويت داشته است پس از يك دوره هرج ومرج ناشي از مرگ نادر و كريم خان زند، دوره قاجار و تشكيل آن ثباتي نسبي را به وجود آورد و فرصتي شد تا به اوضاع داخلي كشور رسيدگي شود . شايان ذكر است حكوت قاجاريه نيز از رقابتهاي قبيلهاي مستثني نبود آقا محمد خان با سركوب شورشيان قدرت را به دست گرفت در دوران جانشين وي، فتحعلي شاه تبريز به عنوان مقر وليعهد و دومين مركز سياسي فرهنگي ايران تعيين شد.
نوشتار حاضر به حكومتهاي آذربايجان با تبريز از آغاز تاريخ تبريز تا اواسط دوران قاجار، حكومتهاي خاندانهاي دنبلي و مقدم مراغهاي پرداخته است.
بررسی مرزهای اران ازعهد باستان تا سال 1918
محدثه عابدینی[72]
تعیین مرزهای اران در دوره های مختلف تاریخی یکی از مسائلی است که هنوز توسط پژوهشگران مورد بحث قرار می گیرد. یکی از ابعاد این مسئله، در مناقشه قراباغ مطرح می شود. سؤال این است که سرزمین های واقع در میان رود های کر و ارس که آرتساخ یا قراباغ کوهستانی امروزی نیز از آن جمله است، از دوره باستان، به اران تعلق داشت یا بخشی از ارمنستان محسوب می شد.
منابع مطالعاتی جمهوری آذربایجان بر این عقیده هستند که سرزمین های شمال و جنوب رود ارس همواره آذربایجان نام داشته است. اما مورخان ایرانی و غیر ایرانی بر اساس منابع مختلف تاریخی، بیان میکنند که مرز های واقع در شمال رود ارس، اران ومرزهای واقع درجنوب ارس، آذربایجان نام داشت وتنها در سال 1918 توسط حزب مساوات، این نام بر اران نهاده شد.
این مقاله قصد دارد با بررسی مرز های اران، این مسائل را مورد بررسی قرار دهد.
كليد واژهها: اران، ارمنستان، آذربایجان
صريحالملک گنجينه اي از نامهاي جغرافيايي آذربايجان
عطاءالله عبدي[73]، مريم لطفي[74]
نام مکـانها اغلب مستقيماً الگوهـاي فضايي زبان، لهجه و مليت را منعکس ميکنند. به عبارت ديگر نامهاي جغرافيايي معرف فرهنگ و علايق جوامع انساني و بازتابي از آنها در محيطهاي جغرافيايی هستند، در حقيقت جوامع انساني در انتخاب نام براي پديدههاي انسان ساخت و طبيعت ساخت از گنجينههاي فرهنگي، تاريخي و باورهاي خود وام مي گيرند. منطقه آذربايجان از نظر مباحث تاريخي براي روشـن کردن واقعيتهاي فرهنگي و جغرافيايي خود درگير برخي نظريات متعارض است، يکي از راههاي کشف حقيقت، مراجعه به نامهاي جغرافيايي اين مـنطقه در منابـع کهن تاريخي و جغرافيايی ميباشد که براي رفع برخي ابهامات و کشف واقعيات تاريخي منطقه کارايي بسزايي داراست. در اين ميان برخي منابع دوره صفوي مانند صفوه الصفا و صريح الملک به دليل اين که موضوعات مطرح شده در آنها، اغلب در محدودهی منطقه آذربايجان قرار دارد، ميتواند در شناسايي نامهاي جغرافيايي اين منطقه ما را ياري نمايد.
پژوهش حاضر در پي پاسخ گويي به اين پرسش است که نامهاي جغرافيايي منطقهی آذربايجان در متون تاريخي دوره صفويه داراي چه ويژگياي بوده و دچار چه تحولاتي گشته است؟ روش تحقيق در اين پژوهش از نوع کتابخانه اي و با تاکید بر اسناد مي باشد. نتايج حاصل از بررسي متون تاريخي به خصوص صريح الملک بيانگر آن است که نامهاي جغرافيايي منطقه آذربايجان(به ويژه نيمه شرقي آن) از نظر زباني عمدتاً واژه هايي غير ترکي بوده است و روند تغيير برخي از اين اسامي به نامهاي ترکي حاکي از تبعيت آن از تحولات اجتماعي و سياسي در دوره مورد نظر مي باشد.
كليد واژهها: صريح الملک، نامهاي جغرافيايي، آذربايجان، دوره صفوي
ماهیت و عوامل موثربرپیدایش و سقوط فرقه دموکرات آذربایجان
و نقش شاهسونهای آذربایجان درآن
میرنبی عزیززاده[75]
درسوم شهریور 1320ش، نیروهای شوروی از شمال و شمال غرب خاک ایران را مورد تجاوز قرار داد. ارزش اشغالگر با هدف کسب امتیاز نفت شمال و گسترش نفوذ از دسته رفته خود را در دهه 1310ش، در دوره اشغال (1320-1321) اقدامهای مختلفی در آذربایجان ایران به عمل آورد. پیدایش «فرقه دموکرات آذربایجان» به رهبری سید جعفر پیشه وری و یا ترکیبی از کمونیست ها، سوسیال دموکراتها و آزاد بخواهان تبریز یکی از نتایج حضور نیروهای شوروی درایران بود.
رهبران این واقعه با بهره برداری از تشکیلات شاخه های خوب توده و اتحادیه های کارگری کمونیستی درین دوره هرج ومرج لباسی با برجسته شدن دادن خواستهای قومی و منطقه ای آذربایجان و انجام دادن اقدامهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در شش ماه اول پر قدرت هایی دست یافتند.
درنیمه دوم حیات فرقه (سال 1325)، با تغییر شرایط بین المللی به نفع دولت مرکزی ایران، توافق شوروی با احمد قوام (نخست وزیرایران)، و مدیریت صحیح بحران در تهران، موجودیت فرقه مورد محاصله سیاسی قرار گرفت. تبدیل مقاومت صنفی اقشار مختلف مردم آذربایجان به جنگ چریکی عشایر شاهسون آخرین مدتی بود که بر تابوت فرقه کوبیده شد.
و این جنبش اجتماعی که از عوامل وحدت آخرین در فرهنگ ایرانیان و تجربه تاریخی جنبش های معاصر ایران و آذربایجان غفلت کرده بود. بعد ازیک سال بازیگری درصحنه سیاسی ایران فرو پاشیده و ازبین رفت.
کلید واژه ها: شوروی فرقه دموکرات آذربایجان، آذربایجان، شاهسون
بررسی تطبیقی طرز تشبیه در زبان فارسی و آذری
ذوالفقار علامی[76]
میان زبان های فارسی وآذری وجوه مشترک زیادی از نظر اعلام جغرافیایی ، لغات ، اصطلاحات ، تعبیرات، امثال وغیره وجود دارد.علاوه بر اینها ، که مواد لفظی محسوب می شوند . عناصر مشترک دیگری بین این دوزبان موجود است که باید آنها را عناصر معنوی نامید.
یکی از عناصر مهم و درخور توجه، که در بررسی وجوه اشتراک وپیوند میان زبان فارسی و آذری تا کنون مغفول مانده، مقایسه طرز تشبیه در این دو زبان است. اهمیت این امر از آن جهت است که طرز تشبیه مشترک نشان دهندة طرز فکر، نوع نگرش، جهان بینی، ذوق وبطور کلی فرهنگ مشترک است وحاکی از این است که مردم ایران گرچه به لهجه های مختلف زبان های ایرانی گفتگو می کنند وطرز خاصی در تلفظ کلمات و کاربرد لغات ، تعبیرات و اصطلاحات وامثال خاص خود دارند ، درعین حال دارای طرز تشبیه مشترک نیز هستند واین اشتراک در طرز تشبیه حاکی از این است که این زبانها از آبشخور واحدی سیراب شده اند که به آن« روح زبان» می گوییم
هدف مقاله حاضر بررسی طرز تشبیه در زبان های فارسی و آذری است، به ویژه تشبیهاتی که جنبه عام دارد ودر نزد عموم اهل زبان کاربرد دارند.
کلید واژه ها: زبان فارسی، زبان آذری، طرز تشبیه
زن در ضربالمثلهاي تركي آذري در مقايسه تطبيقي با مثلهاي فارسي
ذوالفقار علامی[77]، بی بی صدیقه جاذبی[78]
امثال و تعبيرات و اصطلاحات رايج در ميان هر قوم و ملت يكي از اركان مهم زبان و ادب آن قوم و نموداري از ذوق و قريحه و صفات روحي و اخلاقي و افكار و رسوم و عادات آن ملت است. اين امثال در طي هزاران سال در ميان اقوام مختلف جهان شكفته و نشر يافته و در هر كشوري بر حسب اختصاصات قومي، فرهنگي ، آداب و سنن ، مذهب و حتي وضع جغرافيايي و سياسي آن كشور ويژگيهاي خاصي پيدا كرده است. در اين جستار نويسندگان بر آنند تا با بررسي مثلهاي موجود در مورد زن در زبان تركي آذري به مقايسه آنها با مثلهاي موجود در زبان فارسي با تكيه بر كتاب امثال و حكم علامه دهخدا بپردازد و نحوه نگاه به جايگاه زن در اين دو حيطه زباني را مورد توجه قرار دهد.
كليد واژه ها: ضربالمثل، زن، تركي، فارسي، امثال و حكم
بررسی نام و تاریخ اران و آذربایجان، با تاکید بر یک متن کهن ارمنی«تاریخ آلبانیا»
علي عليبابايي درمني[79]
این پژوهش به بيان تقابل ميان حقايق تاريخي با هويت سازي و جعل تاريخ ميپردازد كه اولي ريشه در منابع و كتب تاريخي روزگار كهن دارد، و ديگري با اغراض سياسي جاعلان تاريخ و هويت در دوران كنوني مرتبط است.
یکی از اسناد تردید ناپذیر و منحصر به فرد، در مورد نام و تاریخ اران و آذربایجان کتاب« تاریخ آلبانیا» نوشته موسس کالان کاتواتسی و موسس داسخورانتسی می باشد.
این کتاب به تاریخ آلبانیای قفقاز و چگونگی زندگی ساکنان آن و گرویدن آنها به مسیحیت میپردازد. نویسنده در سراسر این کتاب، هنگام نام بردن از آذربایجان، محدوده آن را جدا از آلبانیا و در جنوب آن ترسیم می کند.
از سوی دیگر، وجود یک متن کهن ارمنی با نام «تاریخ آلبانیا» خود گواه آن است که منطقهای را که اکنون هویت سازان و جاعلان تاریخ «جمهوری آذربایجان» مینامند، در دوران باستان «آلبانیا» نام داشتهاست این نام در دوران پس از اسلام به «اران» تغییر یافتهاست، و تنها در سال 1918م، در سایه هویت سازان به «جمهوری آذربایجان» تغییر یافتهاست.
این پژوهش با معرفی کتاب «تاریخ آلبانیا»، یعنی کهن ترین متنی که در مورد تاریخ آلبانیای قفقاز نوشته شده است، با بیان شواهدي از این کتاب، به اثبات تفاوتِ موقعیت جغرافیایی و وضعیت تاریخی دو منطقه آذربایجان و آلبانیا (اران) می پردازد.
کلید واژهها: تاریخ آلبانیا، آذربایجان، قفقاز، اران
شبکه های موثر انقلابی در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی در اردبیل
زاهد غفاری هشجین[80]
انقلاب اسلامی ایران دارای خاستگاه مذهبی است و در آن مذهب تشیع به عنوان ایدئولوژی انقلاب، نقش اساسی در بسیج مردم برای شرکت در مبارزات انقلابی داشته است. در این راستا اعتقاد و وابستگی شدید مردم به مذهب تشیع باعث حمایت قاطع مردم از رهبران دینی خود شده است. این مسئله خاص شهرهای بزرگ و مرکزی انقلاب نبود و بسیاری از شهرهایی که در آنها انگیزههای مذهبی بالا بود، در انقلاب اسلامی نیز حضور فعالی داشتند. از جمله این شهرها میتوان به شهر اردبیل به عنوان بخشی از آذربایجان اشاره نمود. اردبیل به عنوان خاستگاه صفویه، نقش مهمی در رسمیت بخشیدن به مذهب تشیع و یکپارچگی ایران اسلامی داشته است. به دلیل چنین اهمیت تاریخی، این شهر جایگاه خاصی در دوران شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی به خود اختصاص داده است. در این دوران این شهر نیز از راههای مختلف با پیام ها و اهداف انقلاب اسلامی آشنا شد و در سالهای1356 و1357 با شرکت فعال مردم آن در راهپیمایی ها، تظاهرات و سایر مراسم و مبارزات انقلابی به نوبه خود، نقش به سزایی در پیروزی انقلاب اسلامی ایفای کرد. در این مقاله با هدف دستیابی به آگاهی های علمی مربوط به جایگاه و نقش شهر اردبیل در روند انقلاب اسلامی، سعی خواهد شد ضمن بررسی تاریخ چگونگی شکل گیری و وقوع انقلاب سلامی در این شهر، در چهاچوب نظریه پخش به مطالعه راههای نفوذ و انتقال جریان ها و امواج انقلابی به شهر اردبیل، پرداخته شود و نقش کانونها و شبکه های موثر انقلابی مانند حوزه، دانشگاه، هیئت های مذهبی و بازار در اردبیل را در فرآیند شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی مورد بررسی قرار گیرد.
كليد واژهها: اردبیل، انقلاب اسلامی، تشیع، شبکه های انقلابی، حوزه، دانشگاه، بازار، هیئت های مذهبی
بررسی قرابت تباری گروه های زبانی ایران از دیدگاه ژنتیکی
سورنا فیروزی[81]
متون تاریخی هنوز نتوانسته اند در مورد نژاد بعضی از گروه های باستانی اظهار نظری نمایند. به عنوان مثال ، جایگاه تباری بسیاری از گروه های ساکن در فلات ایران در هزاره های سوم ، چهارم و پنجم قبل از میلاد ، مانند تمدن عیلام و تمدن سیلک کاشان، همچنان در پرده ای از ابهام قرار دارد.
بنابراین دانش ژنتیک مولکولی و علم نژاد شناسی می تواند به کمک باستان شناسان آمده و تعداد زیادی از معماهای باستان شناختی را حل کند.
به طور کلی ، توارث مواد ژنتیکی در انسان به سه دسته تقسیم می شود: هسته ای، میتوکندریایی (مادری) و پدری (Holyndric). اگر ما به مطالعه نمونه های جمعیت امروزین (تهیه شده از نمونه خون از افراد) بپردازیم، بایستی بر روی وراثت میتوکندریایی تحقیق کنیم. زیرا شاخص های اختصاصی نژادی در آن حتی در گذر تهاجم تاریخی بیگانگان به یک ملت ( که میتواند موجب تغییر شاخص های وراثت پدری گردند)، نخورده باقی می ماند. اما اگر تحقیقات ما مربوط به دوران باستان و اقتدار تمدن های باستانی معطوف باشد، به علت احتمال آمیختگی های کمتر با دیگران، میتوان بر روی شاخص های کروموزوم Y نیز کنکاش نمود.
با وجود همسانی انسان ها در 99% محتوای ژنوم خود، هر گروه نژادی دارای شماری مارکر های اختصاصی ژنتیکی می باشد. به این شاخص ها در ژنوم میتوکندریایی و کروموزوم Y، اصصلاحاً هاپلوگروه گفته می شود.
از آنجا که مطالـعه ما بر روی نمـونه های انسانی خوزستان و با قدمت های 2000-1500 پ.م، می باشد، میتوان پایه تحقیق را بر جستجوی هاپلوگروه پدری R1a قرار داد. R1a یا M17 ، یک شاخص ژنتیکی اختصاصی برای مردمان هند و ایرانی (آریایی) به شمار میآید. ما در این آزمایش به بررسی وجود یا نبود این مارکر در میان شماری نمونه باستانی از فلات ایران پرداختیم.
باورهای دینی مردم
مهدی قاسمی[82]
آذربایجان به عنوان یکی از مراکز عمده آئین زرتشت شهرت داشته است.
آذربایجان غربی به ویژه کرانه های دریاچهی ارومیه، مرکز آتشکدهها و آئینهای ایران کهن است و نشانه وجود این آتشکده ها، واژه هایی مانند آتش، گل، کول و سوچ میتواند باشد که در آذربایجان تاکنون باقی مانده است.
مذهب زرتشت در همان حال که در آذربایجان جریان داشت مذهب مردم آران نیز بود. با ظهور و گسترش اسلام، مردم آذربایجان و آران در نخستین سده های اسلامی، مسلمان شدند.
جمهوری آذربایجان وتاریخنگاری، شووینیستی – مارکیستی
موسی فقیه حقانی[83]
دربین انواع تاریخنگاریها، درسالهای پس ازجنگ جهانی اول واستقرار رژیم بلشویکی درروسیه، با نوع خاصی ازتاریخنگاری مواجه میشویم که مستشرقین روس ازتلفیق تفکر ومارکسیستی به وجود آورده وازآن طریق درصدد تئـوریزه کـردن توسعه طلبی های تزاریستی درقالب رژیم کمونیستی جدید بودند- اقدامات تجاوز گرانه تزارها، پس ازفروپاشی درقالب ایدئولوژی مارکسیستی وبا شعارهای فریبنده نظیـرآزادی خلق های محروم جـهان تداوم پیدا کرد و جمهوری های تازه تاسیس پس ازفراز و فرودهایی به کـانون گـسترش گرایشات تجزیه طلبانه درمنطقه تبدیل شد. درچنین شرایطی تاریخنگاری – مارکسیستی در جمهوری آذربایجان (منطقه اران) با شدت وحدت ازطریق جعل تاریخ درصدد نفوذ درآذربایجان ایران برآمد این گرایش پس ازفروپاشی شوروی نیز ادامه پیدا کرد نگاهی به کتب درسی تاریخ درجمهوری آذربایجان که مشحون ازتحریفات تاریخی است دقیقاً این گرایش را که درصد تقویت تمایلات تجزیه طلبانه با شعارهای نژادی است آشکار می سازد.
برای مثال درکتاب تاریخ کلاس 11 این جمهوی درخصوص فعالیت تجزیه طلبانه فرقه دموکرات آذربایجان با ادبیات دوران مارکسیستی به اضافه چاشنی شوونیستی به طرح مباحث جعلی و غیر واقعی می پردازد که ازبطن آن تمایلات سیاسی این جمهوی برای ایجات تحرکات قومی درآذربایجان ایران کاملاً به چشم می خورد درهمین کتاب دربحث اصلاحات ارضی وانقلاب سفید، همان ادبیات مارکسیستی را باچاشنی تحریکات قومی مشاهده میکنیم، درحالی که رژیم پهلوی به تمام ایرانیان و روستائیان ظلم کرده، بحث کشاورزان آذربایجانی باشدت فراوانی مطرح می شود. طرح مسائلی نظیر فارسی کردن خلق ها هم بیشترازاینکه جنبه دفاع ازخلق را دربرداشته باشد، ناظر برتحریک قومیت هاست.
دربحث قیام 29بهمن تبریزنیز، این کتاب شرکت مردم مسلمان تبریزرا درتمام انقلاب اسلامی درقالب حرکتی قومی مطرح کرده وسردمدار آن را گروههای مارکسیستی والتقاطی نظیر چریک های فدائی خلق سازمان مجاهدین خلق معرفی می کند.
و در بخش پس ازانقلاب تشویق به تجزیه طلبی کاملاً به چشم می خورد و با ارائه تصویری نادرست ازمردم آذربایجان تلاش می شود آنان را رودرروی نظام اسلامی ترسیم نمایند.
فرقه دموکرات و تجزیه آذربایجان (روایتی از دیروز، پندی برای امروز)
محمدرضا قلی زاد[84]
در 12 شهریور سال 1324 هنگامی که سرزمین های شمالی کشور در اشغال نیروی ارتش سرخ شوروی بود، فرقه دموکرات آذربایجان با صدور مرامنامه ای در تبریز اعلام موجودیت کرد و توانست با تمهیداتی در 21 آذر همان سال قدرت را در آذربایجان از دست حکومت مرکزی خارج و به مدت یک سال خود جایگزین آن گردد.
درباره چگونگی پیدایش، کارکرد یک ساله، فروپاشی فرقه و… به طور کلی دو دیدگاه وجود دارد.
نخست: دیدگاه هواداران فرقه، که تشکیل فرقه را خیزشی انقلابی و برآمده از اراده آذربایجانی ها، و برای تحقق خواسته های مردم آذربایجان می دانند.
دوم: دیدگاهی که باور دارد، فرقه دموکرات با طرح و نقشه و پشتیبانی همه جانبه شوروی پدید آمد تا برنامه جداسازی آذربایجان از ایران را عملی سازد.
داوری درباره این دو دیدگاه متضاد و نیز اینکه آیا میان پیدایش فرقه و سیاست های شوروی پیوندی بوده است و یا نه؟ تا چند سال گذشته مبتنی بر نوشتههایی بود که بیشتر جنبه خاطرات داشتند. تا اینکه پس از گذشت چند سال از فروپاشی شوروی سرانجام پژوهشگران توانستند به برخی از اسناد محرمانه دولتی دستیابند و بدینسان راه برای ارزیابی هر چه درست تر ای جریان باز شد.
دکتر جمیل حسنلی از پژوهشگران جمهوری آذربایجان، با بهره گیری از اسناد محرمانه بایگانی مرکزی دولتی جمهوری آذربایجان در سال های 1998 – 1999 دو کتاب منتشر کرده که ترجمه این دو کتاب با نام فراز و فرود فرقه دموکرات آذربایجان به روایت اسناد محرمانه آرشیوهای اتحاد شوروی از سوی نشر نی در سال 1383 متشر گردید.
اسناد منتشر شده بیانگر آن است که کارگزاران شوروی به ویژه رهبری حزب کمونیست آذربایجان شوروی «میرجعفر باقراف» پیش از آغاز جنگ شوروی با آلمان به گونه ای جدی سرگرم زمینه سازی درباره آذربایجان ایران بوده است. پیشتر، شوروی در چند دوره میان سالهای 932 تا 1938 اقدام به بیرون کردن بسیاری از شهروندان قفقازی – که از سوی ارگان های امنیتی، ایرانی تبار شناخته شده بودند – کرد. در میان این رانده شدگان که شمار بسیاری از آنها در آذربایجان اسکان یافتند مقامات امنیتی، ماموران خود را به ایران فرستاده بودند.
با آغاز جنگ و اشغال سرزمین های شمالی ایران توسط ارتش سرخ، راه برای اجرای نقشه های از پیش تعیین شده باز شد. در آغاز روزهای اشغال ایران، باقر اف از سوی استالین برای گفت و گو درباره آذربایجان ایران به مسکو فراخوانده می شود. در این گفتگوها قرار شد از آذربایجان شوروی گروه هایی مرکب از نیروهای حزبی، امنیت، تبلیغی، بهداشتی به رهبری «عزیر علی اف» به آذربایجان ایران فرستاد شوند. باقراف در دیداری با هیات اعزامی تاکید می کند: «… ما باید دیر یا زود آذربایجانی های مقیم آنجا (ایران) را با برادران آذربایجان شووری پیوند دهیم… تمام این سرزمین ها آذربایجان ماست.»
آشکار شدن ماموریت گروه های فرستاده شده و بحرانی بودن اوضاع جنگ در آن برهه، باعث شم شود، شوروی گروه های فرستاده شده به رهبری عزیز علی اف را به شوروی باز خواند.
با پیروزی شوروی در جنگ، اجرای برنامه ناتمام منانده آذربایجان با آهنگی پرشتاب از سر گرفته می شود. حسن حسن اف در 24 بهمن 1323 در گزارش خود به باقراف، یادآور میشود: «آزادی خلق آذربایجان باید با قلع و قمع آلمان هیتلری مصادف شود.»
در اوائل ژوئیه 1945 م (تیر – مرداد 1324 ش) میرجعفر باقر اف به مسکو احضار شد. در ششم همین ماه دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان را برای رهبری جنبش جدایی خواهانه در آذربایجان تصویب کرد. در قرار دفتر سیاسی پیش بینی شده بود که گروه های مسلح از جدایی خواهان آذربایجان و هواداران شوروی تشکیل گردند. بیشتر گروههایی که در آذربایجان مسلح شدند مهاجران قفقازی بودند.
به دنبال این مصوبه به دستور باقر اف، عبدالصمد کامبخش، عضو کمیته مرکزی حزب توده، صادق پادگان، مسوول کمیته ایلابلتی حزب توده در آذربایجان. شبستری و میرجعفر پیشه وری مدیر روزنامه آژیر را مخفیانه به باکو آوردند، در گفت و گوهای باکو پیشه وری برای رهبری فرقه دموکرات برگزیده شد.
پس از تشکیل فرقه دموکرات در شهریور 1324 براساس قرار حزب کمونیست شوروی 80 نفر مامور امنیتی که آموزش های ویژه دیده بودند به آذربایجان فرستاده شدند و یک سری عملیات تروریستی انجام دادند.
سرانجام در 21 آذر 1324 فرقه دموکرات قدرت را در آذربایجان به دست گرفت. رهبران فرقه پیشنهاد می کردند تا مهلت خروج نیروهای شوروی از ایران به پایان نرسیده آذربایجان از ایران جدا گردد و یک حکومت دمکراتیک توده ای طبق الگوی جمهوری توده ای مغولستان اعلام موجودیت کند، ولی رهبران حزب کمونیست شوروی با رعایت اصل پنهان کاری برنامه جدایی آذربایجان را به گونه ای پیش می بردند که انگشت اتهام به سوی آنان اشاره نشود.
با بیرون رفتن نیروهای ارتش سرخ در نیمه اردیبهشت 1325 فرقه دموکرات که نتوانسته بود اعتماد مردم را به دست آورد، با از دست دادن پشتوانه اصلی خود رفته رفته در سراشیبی فروپاشی قرار گرفت و سرانجام در سالروز به قدرت رسیدنش سقوط کرد و رهبران و عوامل فرقه ناگزیر به شوروی گریختند.
بازشناسي تاريخ دربند بر اساس كتيبههاي دورهی ساساني
حامد كاظم زاده[85]
انصاف ده که دربند ایمانسراست دین را
سقفـش سرای ایمـان دیوار دشت کافر
خاقاني شرواني
شهر دربند داغستان كه در منابع اسلامي به «باب الابواب» و در منابع ايراني به «ایران دژ» يا «دروازهی قفقاز» شهره است، به احتمال قوي در دوران باستان، مرز شمالي ساسانيان و مهمترين شهر آلبانیا بوده است. تاریخ تأسیس دربند و مستحکم کردن قلعهی دربند به درستی معلوم نیست. شهر دربند را معمولاً با شهر باستانی آلبانا پایتخت آلبانیا یکی میشمرند و گویند نام فارسی دربند پس از تجدید بنای شهر به دست قباد اول ساسانی رایج شد. خسرو انوشیروان (سدهی ششم میلادی) دربند را مستحکم کرد و گویند دیواری به طول هفت فرسنگ از کوه به دریا ساخت و بقایای این دیوار که بعضی آنرا همان سد سکندر شمردهاند، هنوز باقی است. قباد يکم، پس از عقب راندن خزرها به آن سوي رود ولگا و بازگرداندن نظم و آرامش به قفقاز شمالي، طبق محاسبه تقويم نگاران، پنجم ژوئيه (دستور بازسازي شهر دربند) را صادر و بودجه لازم را اختصاص داد. وي خسرو انوشيروان وليعهد خود را به عنوان ناظر بر اين نوسازي تعيين کرد. خسرو هم، در دوران پادشاهي خود بر استحکامات اين شهر افزود و آن را آبادتر کرد.
تعدد آرا در خصوص تاريخ دربند، نيازمند بازشناسي تاريخ آن بر اساس كتيبههاي دورهی ساساني را بيش از پيش مهم جلوه ميدهد، از جمله آنكه بيش از 30 كتيبهی پهلوي در اين منطقه به خوبي باقي مانده است. بازخواني و معرفي اين كتيبهها نه تنها بخشي از تاريخ قفقاز و ايران شمالي را روشن مينمايد بلكه در تاريخ آلبانيا و چگونگي از بين رفتن پادشاهي آلباني و تشكيل شروانشاهان و ارّانشاهان مهم است.
آتشكده ي آذربايجان(آذر گشنسپ) در ايران باستان
(حميد كاوياني پويا، فرشته نگهدار) [86]
از مظاهر دین مزدیسنا در ایران آتشکده هایی بود که در هر گوشه ای برپا داشته بودند. در میان آتشکده های ایران، سه مادر آتشکده بودند که طبقات مختلف مملکت،آتشکده های شهرها و دیه ها و حتی خانه های خود را از آنها فروزان می ساختند و آن سه عبارت از: آذرفرنبغ و آذرگشنسپ و آذربرزین مهر بودند. در اين ميان آتشكده آذر گشنسپ یکی از مشهورترین و بزرگ ترین آتشکده های فلات ایران است که در آذربایجان غربی در 49 کیلومتری شمال شرق شهر تکاب کنونی قرار داردو امروزه به آن تخت سلیمان می گویند . بیشتر پادشاهان ایران پس از نشستن بر تخت پادشاهی به نیاشگاه آذرگسشب آذربایجان می رفتند و به درگاه خداوند نیایش و سپاس و درود می فرستاده اند و سپس هدایایی تقدیم می کردند . خرابه های آتشکده آذرگشسب (شيز) امروزه نزدیک تخت سلیمان قرار دارد. ساخت این بنا به بیش از 3000 سال باز میگردد و در کتاب هفتم دینکرد ،سازنده آن کیخسرو پسر سیاوخش شناخته شده است. آذرگشسب در کنار دریاچه چیچست (ارومیه) قرار دارد و در گذشته کاخهای بسیار باشکوه و سترگ در اطراف آن بنا بوده است.
آذربايجان در تاريخ ايران عهد باستان از جايگاه مهمي برخوردار بود و به اين دليل است كه يكي از سه آتشكده هاي بزرگ و برجستهي ايراني در اين ايالت واقع شده بود. در مورد نام اين ايالت ايراني كه گويا نسبت مستقيم با حضور و برپايي بزرگترين آتشكده ي ايراني در اين ايالت دارد،گفتني است كه «نام آتروپات يا آذر پات’، نامي است كه به گستردگي در ايران باستان به كار می رفته است، این نام مركب از دو بخش آتر (آذر=آتش) و پات است. كه در اوستا و پارسي باستان به معني نگاه داشتن و پاس داشتن و پناه دادن، بسيار به كار رفته و همين واژه است كه در پارسي، پاييدن شده است.
از برجستگيهاي اين آتشكده – نسبت به دوآتشكدهي ديگر -در استان خراسان و ايالت فارس -اين است كه تنها اين آتشكده، آتش طبقه لشکریان یا آتش پادشاه،بوده است كه شاهان ايراني نذر و نياز خود را به آستان اين آتشكده تقدیم نموده و غنايم درخشان خود را از جنگها به آن اهدا مي كردند .اين آتشكده در دوران ساساني در بردارندهي وقايع و اتفاقات بسياري گشت و حتي پس از انهدام امپراتوري ساساني ،همچنان به حيات خود ادامه داد، به گونه اي كه حتي مورخيني همچون بلعمي، ياقوت حموي و ديگران از شكوه و برپايي اين آتشكده سخن ها به ميان مي آورند.
بنابراين آتشكده ي آذرگشنسپ همانند تاريخ آذربايجان داراي تاریخ ديرينه و وقايع مهم و برجسته ايست، تاريخ، چگونگي و چرايي بناي اين آتشكده ي مهم ايراني در ايالت ماد(مديا) يا آذربايجان (آتورپاتكان)، اهميت آن و نگرش شاهنشاهان و مردم ايراني نسبت به اين آتشكده از مسائلي است كه در اين مقاله سعي شده به آنها پرداخته شود و همچنين وقايع و پيشامدهاي رخ داده در مورد اين آتشكده در طول تاريخ ايران باستان از مسائل ديگري است كه تا حد توان در اين نوشتار مورد بررسي واقع شده است.
كليد واژهها: آذربايجان، ماد، آتشكده، آذرگشنسپ
جایگاه و مواد زبانی آذری
هاسمیک گرگوسیان[87]
زبان آذری که در نوشته های پیشین گاه فارسی پهلوی (فهلوی یا فهلویه)، راژی و یا شهری نیز نامیده شده است توسط آثار شاعران آذری گو و شواهد دیگر کتبی به ما رسیده است. از سده پنجم هجری (11م) از این زبان کهن ایرانی نمونه هایی در دست است که از دیدگاه بررسی این زبان، بسیار مهم و پرارج محسوب می شود.
با تحلیل و پژوهش این نمونه ها سه نوع شواهد یا متن را به دست می آوریم:
با پژوهش و تحقیق این نمونه ها است که جایگاه زبان آذری در میان زبانهای دیگر ایرانی شناخته و روشن میگردد و همبستگی آن با دیگر زبان ها و گویشهای ایرانی آشکار میشود. آن چنان که معلوم میگردد زبان آذری یکی از زبانهای شمال غربی ایرانی است و برخی نمونههای لغوی، ویژگیهای صوتی و دستوری مهم آن زبان در مقالهی حاضر مورد بررسی قرار گرفته است.
وجه تسمیه تبریز براساس منابع
علی اکبرکجباف[88]، (مسلم محمد شیری، علی جعفری)[89]
تمامی شهرهای دنیا در طول تاریخ نام های متفاوتی به خود گرفته اند و یا نام های آنها دچار تغییراتی شده است. شهرهای ایران هم از این قاعده مستثنی نیست و نام آنها درادوارمختلف، از دوران باستان تا عصر حاضر، شاهد دگرگونی هایی شده اند تا اینکه به شکل امروزی خود رسیده اند.
یکی ازاین شهرهایی که از دوران پیش ازاسلام تا امروز نام های متفاوتی رابه خوددیده است، تبریز مهمترین شهرمنطقه آذربایجان بوده است. این شهر دارای نامهایی چون، تارماکیس، تارماکیزا، تروا، تاورژ، توریس، دبیریز، تبریز وغیره در متون مختلف تاریخی و جغرافیایی بوده تا این که نام امروزی تبریز را پذیرفته است.
هدف از این مقاله آن است که با روش توصیفی، به معرفی نامهای مختلف تبریز براساس منابع و مآخذ گوناگون از قبیل ایرانی، ارمنی، رومی، اروپایی، روسی وغیره بپردازد و نیزچگونگی انتخاب این اسامی و مشتقات آنان شرح داده شود در واقع هدف کلی این پژوهش پرداختن به وجه تسمیه تبریز دردو بخش کلی است که دربخش نخست آن از داستان های مربوط به ساخت این شهر ودربخش دوم از نامهای متفاوت این شهر و معانی آنها ازمنظر منابع و مآخذمختلف سخن به میان می آید.
كليد واژهها: تبریز، اسلام، تارماکیس، منابع، تسمیه
سوگواريهاي ادبي در ايران
حسين كوهي كرماني[90]
در سالهاي 1324- 1325 كه فاجعه آذربايجان پيش آمد، شعرا و گويندگان قصائد و مراثي زياد ساختند؛ بهويژه دانشجويان آذربايجاني قصائد زيادي گفتند كه در روزنامه اطلاعات همهروزه چاپ ميشد. يكي از آن گويندگان و شعرا آقاي محمدامين رياحي، دانشجوي دانشكده ادبيات، بود كه مراثي و قصائد زيادي براي از دست رفتن آذربايجان از ايران سرود كه در سال 1325 در كتابي به نام در راه نجات آذربايجان چاپ شد.
اين خادم مطبوعات نيز قصيده زير را با عنوان «پيام به آذربايجان» در روز 9 آذر ماه 1324 – كه دموكراتها كشتار بيرحمانهاي در سراب و ميانه از وطنپرستان بهخصوص سربازان و ژاندارمهايي كه زير بار تجاوز متجاسرين نرفته بودند، به راه انداختند، – گفتهام كه همان روز در روزنامه نسيم صبا كه ارگان حزب اراده ملي بود و هر روز منتشر ميشد، چاپ شد و تمام روزنامههاي ملي نيز آن را چاپ كردند. مدير روزنامه جدال، آقاي مهندس انزلچي، مقدمهاي براي قصيده نوشتند.
تأثیر شعر فارسی بر شعر ترکی
ماریا گیلزاد کهن[91]
زبان، مجموعهی نوشتار و گفتار یک ملت است و برای ماندگاری و بالندگی خود، مؤلـفه های چندی را می طلبد. یکی از این مؤلفه ها ، تأثیرپذیری زبانی است.
اگر زبانی نتواند خود را با پیشرفتهای علمی و دستاوردهای آن وسیر تحولات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی روز و … هماهنگ کند ، به تدریج از ردهی زبانهای زنده ، خارج می گردد.
هماهنگ سازی در حیطهی نوشتار یک زبان می تواند به سرعت انجام پذیرد ولی این هماهنگ سازی و تحول در گفتار، به سرعت انجام پذیر نیست. به عنوان مثال پس از فروپاشی شوروی، خط زبان آذربایجانی در جمهوری آذربایجان، به سرعت از الفــبای روسی به لاتین تغییر یافت اما حضور خط سیریلیک در گفتار مردم آذربایجان، به هیچ رو کمرنگ نشده است.
اساساً تأثیرپذیری یک زبان از زبانهای دیگر، نه تنها چیزی از ارزشهـایش نمی کاهد؛ بلکه به غنای بیشتر آن کمک میکند.
یکی از انواع تأثیرپذیریهای زبانی، حضور در یک محــدودهی جغرافیایی و نزدیکی دو ملت به لحاظ همجواری است. بر این اسـاس زبان ترکی تأثیـرات چنـدی از زبان فارسی پذیرفته که این تأثیرات را میتوان در چند بخش مطالعه کرد:
البته این، بدان معنی نیست که زبان فارسی ، به طور کلی از تأثیر زبان ترکی برکنار بوده است؛ چنانکه وجود بعضی واژگان ترکی در زبان فارسی روزمره و حتی به کرات در شعر فارسی، گواه این مدعاست.
می دانیم عالیترین جلوهی یک زبان ، شعر است. به بیان دیگر شعر، رقص واژگان یک زبان است.
در مقالهی حاضر، کوشش بر این است که تأثیر شعر فارسی بر شعر ترکی را مورد بررسی قرار دهیم.
بدیهی است این تحقیق ، همهی ادوار شعر ترکی را در بر نمی گیرد بلکه تلاش خواهد شد ضمن نگرش اجمالی به شعر شعرای متقدم ، بیشتر به شعرای متأخر آذربایجان و تأثیر پذیری آنان از شعر فارسی پرداخته شود.
كليد واژهها: تأثیرپذیری، واژه، زبان فارسی، زبان ترکی، شعر
بررسی تنوع زبان و گویش در آذربایجان (مطالعه موردی شهرستان شاهین دژ)
حیدر لطفی[92]، سونیا صدیقی[93]، مریم محمدی[94]
زبان سند هویت فرهنگی ملتها است و در واقع ملتها گواه وجود زبانها هستند و تفاوتی ندارد تعداد این ملتها کم باشد یا زیاد.ایران کشوری با اقوام و زبانهای مختلف است و یکی از این مناطق شهرستان شاهیندژ در استان آذربایجان است که در آن به سه زبان ترکی اذری وچهاردولی وکردی تکلم می شود.
wزبان آذری است که بنا به موقعیت جغرافیایی و ریشه تاریخی و اصول زبان شناسی به شاخه هایی تقسیم شدهاند.
w چهاردولی جزو زبانهای هند اروپایی است که طبق گفته مورخان از شیراز به دیگر مناطق رفتهاند که یکی از این مناطق در جنوب جلگه زرینه رود، یعنی شاهین دژِ است.
w زبان کردی که یکی از زبانهای اصیل آریایی میباشد و دارای لهجههای متعدد است که در این شهرستان از لهجههای دیگر فاصله گرفته است.
در اغلب کشورها یی مثل ایران که مردمانش به چند زبان تکلم دارند، زبان رسمی دیگر زبانها را به حاشیه رانده است و همچنین این مسئله در مناطقی از کشور که به چند زبان تکلم دارند تشدید یافته است. با توجه زندگی زبانهای مختلف در کنار هم و وجود پدیده چند زبانی و هم گروه بودن زبانها در تاریخ ما شاهد جا به جایی بین این زبانها در این منطقه از استان آذربایجان غربی میباشیم.
كليد واژهها: تنوع زبانی، جا به جایی واژه ها، شاهین دژ، ترکی آذری، کردی، چهاردولی
بابک خُرّمدين و داستانِ تحريفِ تاريخِ آذربايجان
مسعود لقمان[95]
شوربختانه چندي است، گروههايي که خود را «پانترکيست» مينامند، با اين بهانه که دژِ بابک در آذربايجانِ اکنون ترکزبان قرار دارد، بابک را ترکنژادي ميدانند که براي رهايي خلق ترک! از ستم شوونيستهاي فارس! قيام کرده است. آنان با برگزاري مراسمي در تيرماه هر سال و برافراشتن پرچم کشورِ بيگانه در قلعه بابک، در پي تاريخسازي براي آذربايجانيهايي هستند که هرچند زبانشان ترکي است، اما تبار، فرهنگ، مذهب و تاريخشان تفاوتي با سايرِ ايرانيان ندارد.
کتابهايي چون: اخبار الطوال (دينوري)، الانساب (سمعاني)، تاريخ ابنخلدون، تاريخ بلعمي، تاريخ طبرستان (کاتب)، تاريخ طبري، تاريخ الکامل (ابن اثير)، تاريخ گزيده (حمدالله مستوفي)، تاريخ مَقدسي، مختصر الدول (ابنعبري)، التنبيه و الاشراف (مسعودي)، تقويمالتواريخ (حاج خليفه)، دولالاسلام (ذهبي)، جوامعالحکايات و لوامعالروايات (محمد عوفي)، سياستنامه يا سيرالملوک (نظامالملک)، شذرات الذهب في اخبار من ذهب (حنبلي)، زينالاخبار (گرديزي)، الفرق بين الفرق (بغدادي)، الفهرست (ابن نديم) و نگارستان (قاضي احمد غفاري) که از منابع معتبر و دست اولِ همه پژوهشگران، در اين زمينه محسوب ميشوند، هيچ يک، حتي کوچکترين اشارهاي به اينکه تبار بابک از ترکان بوده، نداشتهاند.
کلید واژه ها: بابک خُرّمدين، جنبشِ خُرّمدينان آذربايجان، تاريخ آذربايجان، زبان آذربايجان، هويت آذربايجان، پانترکيسم
بررسی ابعاد نظامی حوادث سال های 25-1324 آذربایجان
ابراهیم مشفقی فر[96]
هر چند در خلال گزارش های مربوط به تحولات آذربایجان در سال های 1324 و 1325 خورشیدی به طور پراکنده به ابعاد نظامی آن پرداخته شده، اما به طور منسجم و مستقل مورد توجه قرار نگرفته است. به هر حال حادثه ای ک در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی اهمیت داشت، اما برجسته ترین بعد این اماجرا جنبه نظامی آن می باشد. بی شک هر فعل و جبهه مربوط به فرقه دموکرات و چه در جبهه مخالف آن از سوی نیروهای دولت ایران با مولفه های سیاسی، دیپلماتیک، اجتماعی و اقتصادی در تعامل بوده است.
فرقه دموکرات آذربایجان خود زاده شرایط خاص سیاسی نظامی زمانش بود، شاخه نظامی، کادر فرماندهی، اعم از افسران فارس زبان و آذری و کادر پایین نظامی آن و سربازانی که در این نیرو خدمت می کردند از انگیزه ها، آموزش ها و شرایط و امکانات خاص خود برخوردار بودند و این ویژگی ها در نحوه جنگیدن و نتایج کاری آنها تاثیر مستقیم داشت. سازمان نظامی آنها، نحوه فراخوان، استخدام و به کارگیری نیروی نظامی در تشکیلات فرقه دموکرات، آموزش ها و تجهیزات جنگی آنها نیز در خور بحث و بررسی است. ضمن اینکه حمایت و پشتیبانی همه جانبه نظامی در سطوح مختلف اعم از تجهیزات آموزش و سازماندهی ارتش فرقه توسط ارتش سرخ شوروی هم موضوع مهمی برای بررسی است.
روند قایع نظامی در آذربایجان از 24 آبان 1324 که درست 42 روز بعد از صدور بیانیه استقلال آذربایجان توسط پیشه وری در ایستگاه میانه شروع شد، تا جنگ تمام عیار نیروهای دولتی و نیروهای فرقه ای در قافلانکوه و میانه در آذر ماه 1325 که اوج برخوردهای نظامی بود و تا جنگ های تبریز و… متلزم توصیف و تحلیل است:
در جبهه مقابل نیز شروع اقدامات نظامی در تهران، الزاماتی که موجب گردید در شرایط زمانی خاصی به عملیات نظامی پرداخته شد و تمهیدات و تدارکات به عمل آمده، عده وعده فراهم شده برای عملیات نظامی و روند و نتایج فعل و انفعالات نظامی و نحوه عمل نیروهای دولتی و تلفات طرفین از مباحث و مسائل درخور تامل و بررسی این ماجرا می باشد که سعی می شود در این بررسی به این جوانب پرداخته شود.
محدودهی جغرافيايي آلباني قفقاز(آران) و آذربايجان
جاسم محمدي فارساني[97]
بسياري از مورخان و جغرافي نگاران، سرزمين آلبانيا را از شمال و شمال غرب به آلان و سرزمين سرمتها، را از غرب به ايبري «گرجستان»، از شرق به درياي خزر و از جنوب به رودهاي ارس وكر محدود دانسته اند.پلينيوس به هنگام نام بردن از شهرهاي آلبانياي قفقاز نوشت «مهمترين شهر آلبانيا كبلگ است». اسـترابون، آلبانياي قفقاز را در مرزهاي جنوبي به سرزمين «ماد اتروپاتن» (آذربايگان)محدود ميشمارد. موسي خورني جغرافي نگار ارمني از آلبانيا به نام دشت اغوان (آران) سخن به ميان آورده است . ابن فقيه مرز آذربايجان را ازيك سو رود ارس و از سوي ديگر مرز زنجان و حدود ديلمستان و طرم (طارم) و گيلان دانسته است . موسي كاگان كاتواتسي مورخ مشهور و مولف كتاب تاريخ آغوان ضمن بحث پيرامون آلبانياي قفقاز، حدود آن را از ايبري (گرجستان) تا دروازهي هونها و رود ارس نوشته است .
ياقوت حموي معتقد است: اران نامي است ايراني، داراي سرزميني فراخ و شهرهاي بسيار كه يكي از آنها جنزه است و اين همان است كه مردم آن را گنجه گويند. مورخان و جغرافي نگاران بسياري هم چون ابو عبدالله بشاري مقدسي، اصطخري، ابوالفداء، حمداله مستوفي و… دربارهی آران مطالبي را نگاشته اند، كه همگي مويد اين موضوع است كه آران سرزميني جدا از آذربايجان بوده و در گذشته هيچ گاه نام آذربايجان بر آران نهاده نشده است.
علاوه برجغرافي نگاران ومورخان باستان عهداسلامي، دانشمندان روسي ومحققان شوروي مانند يائوفسكي ، شوپن، علي يف، ماركوارت، كريمسكي، پرميان، يامپولسكي و … مطالبي پيرامون محدودهي جغرافيايي آران و آذربايجان نگاشته اند كه همگي مطالب، اسناد و مدارك دال بر جدابودن دو منطقه دارد و مطلب مهم آن است كه طول و عرض جغرافيايي آلبانياي قفقاز (آران) از آذربايجان جداست.
بنا به نوشته دايره المعارف منتشره در دوران امپراتوري روسيه ، سرزمين آذربايجان از شمال به رود ارس محدود مي گردد كه خود نمودار آن است كه آن سو و بديگر سخن شمال رود ارس آذربايجان نبوده است .
پس از جنگهاي ايران و روس در روزگار سلطنت فتحعلي شاه قاجار و قرارداد مشهور تركمنچاي ، رود ارس مرز ميان ايران و روسيه شناخته شد و سراسر قفقاز كه از نتايج جنگ ناخرسند بود به دولت عثماني روي آورد.
كليد واژهها: آلبانياي قفقاز، آذربايگان، ماد اتروپاتن، كبلگ، ايبري وجنزه
تنوع قومیت فرصتی شبیه به تهدید
حبیب محمدنژاد چاوشی[98]
در ایران اقوام گوناگونی زندگی میکنند و با وجود آنکه یک قرن از تشکیل یک دولت ملی مدرن در این کشور می گرد انواع گویش ها و اهجه های محلی در سراسر این سرزمین به حیات خود ادامه می دهند.
صاحب نظران عرصه سیاسی و اجتماعی در خصوص تنوع فرهنگی در یک کشور دو دیدگاه کاملاً متضاد دارند. دیدگاهی شرط ایجاد دولت- ملت را امحا تدریجی گویش ها و تفاو های فلرهنگی میان بخش های مختلف بخش های مختلف یک واحد سیاسی می داند و دیدگاهی که تنوع در فرهنگ ها و زبان های محلی و همزیستی مسالمت آمیز آنان درون مرزهای یک کشور را در تضاد با موجودیت و تداوم دولت- ملت نمی داند.
دیدگاه اول هویت را امری یکپارچه و یک بعدی فرض می کند که تعداد فرهنگ ها را مانع شکل گیری هویت ملی واحد می داند و دیدگاه دوم هویت امری یکپارچه و یک بعدی نمی داند و فرد در آن واحد ترکیبی از هویت های گوناگون را برای خود متصور است و تاجایی که میان هویت ملی و هویت محلی و قومی شکافی جدی و آشتی ناپذیر بروز نکرده باشد تنوع فرهنگی و قومی را مانع شکل گیری هویت ملی واحد نمی داند.
ما در این مقاله ضمن طرح مبسوط این دو دیدگاه و پیش فرض ها و دلایل آنها را مروری تطبیقی بر شرایط ایران اسلامی نیز خواهیم داشت و دیدگاههای حضرت امام راحل و مقام معظم رهبری را نیز در این امر ذکر خواهیم نمود.
کلید واژه ها: تنوع فرهنگی، تنوع قومی، هویت ملی، هویت فرهنگی
فرهنگ عامه آذربایجان در شعر شاعران منطقه آران(قرن ششم)
آرش مطلبی[99]
بدون شک شناخت صحیح یک ملت تنها با توجه و تعمق در نوشته های مورخین (تاریخ) امکان پذیر نخواهد بود. چرا که مورخین یا به علت ارتباط با دربار و امرا اوضاع زندگی مردم را به روشنی ترسیم ننموده اند یا با بیان کلیشه ای و پیش ساخته تاریخ را بیان مسائل سیاسی و نظامی قلمداد نموده اند واین در حالی است که در طی قرون متمادی سیاستمداران و حاکمان ایرانی و غیر ایرانی با روشهای خاص سیاسی آمده اند و رفته اند و آنچه باقی مانده است آداب و رسوم و فرهنگ عمومی مردمان است.
از جمله منابعی که می توان برای شناخت فرهنگ عامه اقوام مختلف از آن بهره برد ادبیات آن قوم است. چرا که ادبیات هر قوم چون آینهای است که شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی منطقه و ساکنانش در آن نمایان است. به تعبیر دیگر تاریخ و فرهنگ و جنبه های مختلف زندگی هر قومی را می توان در ادبیات آن قوم جستجو کرد همچنان که هنری مورلی ادبیات را زندگینامهی ملّت معرفی می کند.
بنابراین نویسندگان و شاعران هر عصر با بیانی شیوا و لطیف و با مانوس ترین کلمات و اصطلاحات، تصویر واقعی از زندگی ساده و بی تکلف، روح میهمان نوازی و غریب نوازی،آداب ، رسوم و فرهنگ مردم روزگار را در آثار خویش ترسیم نموده اند.
در این مقاله سعی شده است با بررسی اشعار بزرگان شعر و ادب پارسی گوی ایرانی در حوزه آران (خاقانی، نظامی و مجیرالدین بیلقانی و…) جنبه های مختلف زندگی اجتماعی، اقتصادی، باورها، عرف و عادات، آداب و رسوم و خرده فرهنگ مردم منطقه آذربایجان(قرن ششم) با ذکر شواهد معرفی شود.
كليد واژهها: فرهنگ عامه، آداب و رسوم، شاعران حوزه آران
نگاهی به فرق اسلامی در تاریخ آذربایجان
کاظم معاضدی عالی[100]
منطقه آذربایجان با توجه به قدمت تاریخی و حضور افکار، عقاید و ادیان مختلف در آن و واقع شدن بر سر تلاقی شاهراه های بین فرهنگ های ایرانی باستان، اسلام نوظهور، زرتشتی، مسیحی رومی و ارمنی و قفقازی و … از دیرباز عرصه زایش فرق و التقاط فرق و تضارب آراء و در برخی موارد حتی کشمکش بین فرق مختلف بوده است.
به وجود آمدن برخی فرقه های کلامی از جمله جنبش خرمدینان و سرخ جامگان و همچنین فرقه های زیرزمینی تصوف ضد حکومت مثل نقطویه و اسماعیلیه و یا تصوف دنیاگریز زهدگرایانه حاصل این برخوردها بود.
در پژوهش حاضر ضمن معرفی فرق مختلف، که عمدتاً آمیخته ای از مذاهب اسلامی و عقاید باستانی قبل از اسلام است ، به ریشه یابی منشاء به وجود آمدن آنان و معرفی منابع جهت مراجعه دانش پژوهان خواهیم پرداخت.
کلید واژه ها: آذربایجان، فرق اسلامی، فرق التقاطی
جايگاه نسخه پژوهشي در مطالعات تاريخ محلي
مطالعه موردي: تفصيل شكارگاههاي اردبيل، مشكين و سبلان
الهام ملك زاده[101]، زهرا عليزاده بيرجندي[102]
پژوهش در زمينه نسخه شناسي و متن پژوهشي يكي از بنيادي ترين فعاليتهاي فرهنگي و پژوهشي است كه از دستاوردهاي آن، گروه زيادي از دانشمندان علوم مختلف بهره ميگيرند. پژوهشگراني كه در حوزه تاريخ محلي فعاليت دارند، با اتكا به نسخ خطي قادر خواهند بود بسياري از نقاط مبهم و خلاهاي مطالعاتي خود را رفع نمايند.
مقاله حاضر به بررسي تحليلي و انتقادي نسخ خطي ارزندهاي با عنوان (تفصيل شكارگاههاي اردبيل، مشكين، و سبلان) اختصاص دارد. اثر مذكور شرح مأموريت يكي از كارگزاران دولتي عصرناصري است كه به دستور شاه براي تهيه گزارشي از وضعيت آب و هوا و موقعيت شكارگاههاي خطه اردبيل، مشكين و سبلان به آن ديارعزيمت ميكند. در خلال اين گزارش، نويسنده ضمن بيان ويژگيهاي اقليمي، مباحث مربوط به جغرافياي انساني و اقتصادي، وضعيت معادن، ظرفيتهاي منطقه از جنبه شكار، مباحث جمعيتي و سلسله مراتب مذهبي و ايلي را نيز مدّ نظر قرار داده است.
در فقراتي از اين نسخه، به وقوع خشكسالي منطقه مغان و خساراتهاي حاصله از آن به ويژه تلفات احشام اشاراتي شده است. در بيان پيامدهاي ناشي از اين خشكسالي، معضل بروز عفونت(در نتيجه انباشت اجساد چهارپايان) ، نيز مورد توجه نگارنده قرار گرفته است. افزون بر اين مطلب و مسائل امنيتي، مشكلات سرحدات و مرزها، وضعيت سربازگيري واحد ماليات نيز كه در راستاي وظايف اين مأمور حكومتي بوده، پرداخته شده است. به دليل تنوع مباحث مطرح در اين نسخه، اثر مذكور ميتواند براي پژوهشگران تاريخ محلي حائز اهميت باشد. ضمن اين كه اين اثر درمعرفي جاذبههاي توريستي آن خطه و بحث اكوتوريسم نيز در خور توجه و امعان نظر است.
کلید واژه ها: نسخه خطي، اردبيل، مشكين، سبلان، شكارگاه، قاجار
علل تحریف اسامی جغرافیایی در منابع کلاسیک و معاصر
عباد ممی زاده ینگجه[103]
شکی نیست که در مطالعه فرهنگ و به ویژه زبان هر ملتی نام های جغرافیایی دارای اهمیت است. چرا که این نام ها توسط اقوام و طوایفی وضع شده که در آن نقاط ساکن بوده و آنجا را وطن می نامیدند. توپونیم شناسی از این جهت که مطالعه اسامی خاص می باشد یکی از شعبه های اونوماستیک Onomastika (علم وجه تسمیه اسامی خاص) است. اما با توجه به گستردگی و نیز جنبه های زبانشناختی، مردم شناختی و جغرافیایی – تاریخی، به صورت یک رشته علمی مستقل در آمده است. شکل تحقیقی توپونیم شناسی از منظر عملی جنبه میدانی و از منظر نظری جنبه کتابخانهای دارد. پر واضح است که جنبه میدانی این پژوهش به لحاظ گستردگی آن به دلایل گوناگون از عهده یک فرد خارج است. جنبه کتابخانهای آن نیز خالی از اشکال و مشکلات نیست. زیرا نخست این ادبیات به خصوص ادبیات دوران باستان به زبانهای غیر رایج در منطقه بوده و نیز به هنگام ثبت آن به علت عدم آشنایی اغلب مؤلفین قدیم به زبان این منطقه از دید تلفظ، پیچیدگی های خاصی دارد.
دوم این که به هنگام ثبت این اسامی حتی در خود منطقه، به علت عدم پیروی از اصول توپونیم شناسی (که در آن زمان چنین اصولی اصلا وجود نداشت) اشتباهات عدیده ای به وجود آمده است. این اشتباهات به حدی است که گاهی شکل حل نشدنی بخود می گیرد.
سه دیگر محققین معاصر بعلت نادیده گرفتن، یا عدم آشنایی به اصول توپونیم شناسی و یا با هدف خاصی که دارند اکثر اسامی را اشتباه تلفظ کرده و در نتیجه به صورت اشتباه ثبت کرده و تحلیلی اشتباهتر ارائه می نمایند.
ما در این مقاله ضمن بررسی علل این اشتباهات، آنها را جمعبندی کرده و حتی نمونه هایی را در جداول مربوطه ارائه دادهایم.
حسین خان سردار قزوینی
میر صمد موسوی[104]، حسن اسدی[105]
در پی افزایش تهدیدات روسیه در گرجستان و خانات شرقی قفقاز، فتحعلی شاه قاجار، حسین خان سردار را که از افراد مورد اعتماد وی و از سرداران خاندان قاجار بود، به حکومت ایروان منصوب نمود. سردار ماموریت داشت برای جلوگیری از تسخیر و تهدید خان نشین ایروان ، دست به اصلاحاتی زند. حسین خان در مدت 20 سال حکومت خود به بازسازی تشکیلات دیوانی،قشون و بهبود روابط با کلیسا و اهالی ارمنی همت گمارد. اصلاحات وی چنان موثر افتاد که 40 درصد صادرات و واردات ایران به دلیل ایجاد امنیت و اوضاع راهها از طریق خان نشین ایروان انجام گرفت. وی کلیسا و بزرگان ارمنی را با خود همداستان نمود. حکومت وی در ایروان مینیاتوری از تشکیلات دیوانی و دربار دولت قاجار در تهران بود. در این مقاله کوشش می شود تکاپوی نظامی، سیاسی و تشکیلات حسین خان سردار و روابط وی با دربار قاجار، اچمیادزین و نقش او در جنگهای ایران و روس با استناد به منابع روسی ،ارمنی و ایرانی و اسناد و مدارک آرشیوی مورد بررسی قرار بگیرد.
كليد واژهها: حسین خان سردار، اچمیادزین، تشکیلات اداری، دربار قاجار، استحکامات ایروان، روسیه
بررسی منابع جنگهای ایران و روس و معرفی موردی کتاب گلستان ارم
میرصمد موسوی[106]، بتول جلیلیان[107]
در میان حوادث تاریخ معاصر ، جنگهای ایران و روس یکی از وقایع مهم تاثیر گذار بر روح ملی ایرانیان بود. این اولین باری بود که دولت ایران در عرصه سیاست بین الملل شکست سهمگینی را متحمل شد. علاوه بر خسارت مالی، جدا شدن قسمتهایی ازخاک میهن برای تمام اقشار جامعه سهمگین بود. به ویژه علما و مراجع و روشنفکران که نیروهای مردمی اعم از شهری و ایلات و عشایر را به عرصهی دفاع گسیل داشته بودند، همواره این ظلم و ستم روسها را حقارت ملی بر می شمردند و ایرانیان بررسی علل و عوامل جنگها و زمینه ها و پیامدهای آن را برای خود الزامی میپنداشتند. برای بررسی این موارد، شناخت منابع و ماخذ تاریخی جنگهای ایران و روس از اهمیت شایانی برخوردار است. در این میان کتاب گلستان ارم نوشته عباسقلی باکیخان اف یکی از تحقیقاتی است که با بهره گیری از منابع مهم و دست اول به نگارش در آمده است. این کتاب یکی از منابع مهم دربارهی تاریخ قفقاز و جنگهای ایران و روس است. در این تحقیق سعی بر آن است تا شخصیت باکیخان اف و کتاب گلستان ارم مورد بررسی قرار گیرد.
كليد واژهها: گلستان ارم، قفقاز، آذربایجان، جنگهای ایران و روس
صوفی شهر اردبیل، «دارالارشاد» طالبان حقیقت و سالکان طریقت
عزیز میکائیلی[108]
شهر اردبیل همانگونه که از نامش پیداست از ابتدای پایه گذاری به عنوان شهر مقدس در تاریخ ایران معروف بوده است. در دوره ای از تاریخ این شهر به عنوان پایگاه تصوف پذیرای صوفیان بزرگ گردیده و وفور صوفیان و خانقاه ها به حدی بوده که تمام محلات شهر و حتی عده ای از قرای اطراف آن به نام یک صوفی یا پیر طریقت نامگذاری شده است. که همین الان نیز به همین نام ها شناخته می شوند. همین تجمع صوفیه در اردبیل بود که باعث شد در طول تاریخ این شهر عنوان دارالارشاد را برای خود کسب کرده و پذیرای طالبان حقیقت و سالکان طریقت از اقصی نقاط کشور و حتی کشورهای دیگر شود. و باز همین امر زمینه ظهور صوفیه صفویه و در نهایت سلسله پادشاهان صفوی در اردبیل گردید.
كليد واژهها: اردبیل، صوفیه، پیر، شاه
شیخ رضا دهخوارقانی
جلیل نائبیان[109]، جواد علیپورسیلاب [110]
تاریخ ایران و بخصوص آذربایجان در دورههای مختلف حرکت خود، اشخاص مهم و تاثیر گذاری را به کشور ایران معرفی نموده است. یکی از این اشخاص شیخ رضا دهخوارقانی میباشد. وی از جمله علمای آگاه و بادانش ایران پس از مشروطیت و نماینده دوره های دوم از آذربایجان و سوم از تهران در مجلس شورای ملی بود .دهخوارقانی از جمله نمایندگان دمکرات در مجلس دوم بود و در هنگام اولتیماتوم روس به ایران در سال 1911 میلادی وی از جمله کسانی بود که به رد این اولتیماتوم رای داد و نطق های غرایی در این زمینه از او به یادگار مانده است و خود او در نوشته ای به نام «وقایع ناصری» که سندی عینی از کشمکشهای درونی در واقعه اولتیماتوم روس ها بسال 1911م /1330 هـ ق/. است، به این موضوع پرداخته و برای ما به یادگار گذاشته است. علاوه بر این وی رساله ای بنام «توضیح مرام» در نبود منافات بین تشیع و مشروطیت به رشته تحریر در آورده و در آن به گونه جالبی این منافات را رد نموده است که نشان از هوش بالای او دارد.
كليد واژهها: اولتیماتوم، مجلس، دمکرات ها، تشیع، مشروطیت
آسیب شناسی تعدادی ازمنابع مطالعاتی قیام آزادیستان
جلیل نائبیان[111]، محرم قلی زاده[112]
شیخ محمد خیابانی که سالها در کسوت روحانیت مشروطه خواه و در جهت استبداد ستیزی ، مبارزاتی را برای رهایی ایرانیان از استبداد و استعمار در کارنامهی خویش ثبت کرده بود، اوج فعالیتهایش در این مسیر را با قیام شش ماهه در تبریز ظاهر ساخت. اما علی رغم جایگاه برجسته ای که حرکت وی در تاریخ آزادیخواهی ایرانیان دارد، ادعاهای متفاوتی در خصوص ماهیت، جهت و هدف قیام خیابانی مطرح شده است و در این حوزه عده ای تلاش داشته اند تا شیخ محمد را تجزیه طلب معرفی کنند.
مقالهی حاضر ضمن اثبات غیر واقعی – و بر خواسته از تمایلات سیاسی – بودن این ادعاها، را با تکیه بر اسناد و شواهد تاریخی مجاهدات خیابانی که در گرو وطن پرستی او بوده است، تبیین می کند.
كليد واژهها: شیخ محمد خیابانی، قیام آزادیستان، وطن پرستی،تجزیه طلبی
سنت چهارشنبه سوري ميرات مشترك ايران و قفقاز
حسين نادري قره بابا[113]، (مير صمدموسوي، اباذر عباسي)[114]
آداب و رسوم، نماينده تداوم فرهنگي يك ملت و به نوعي تاريخ آن است؛ آداب و رسوم نشان دهنده فرهنگ و نحوه تفكر مردمان در دورانهاي كهن و سخنگوي ميراث گرانبهايي است كه در طول ساليان دراز سينه به سينه حفظ و منتقلش دادهاند، اما با گذر زمان و نشستن گرد و غبار تاريخ بر روي آن رفته رفته این افكار از هم میگسلد و براي حال و آيندگان نامفهوم میگردد. چهارشنبه سوري يكي از آداب و رسوم سنتي ايران است كه با گذشت صدها سال همچنان به قوت خود باقي است و با وجود مرزبنديهاي سياسي در ايران و منطقه قفقاز به اشكال مختلف جشن گرفته ميشود. تفاوت اشكال برگزاري جشن چهارشنبه سوري بيشتر به اين دليل است كه پشتوانه فكري و فلسفه وجودي اين عمل امروزه تا حدي به فراموشي سپرده شده و روح زمان و تنوععاي مكاني نيز بر گوناگوني اشكال آن افزوده است. لذا در اين مقاله تلاش شده است تا فلسفه وجودي اين سنت كهن تبيين گردد و پس از آن با مطالعات ميداني در روستاها كه پايبندي بيشتري نسبت به سنتها دارند و مناطق مرزي ايران و آذربايجان اشتراكات و چگونگي برگزاري جشن چهارشنبه سوري تشريح شود.
خلخال و فرقه دموکرات آذربایجان
سید محمود مسعود نقیب[115]
بعد از شهریور 1320 تا 21 آذر 1325 دو واقعه مهم در آذربایجان اتفاق افتاد. واقعه اول در آبان 1320 شورش محمدتقی خان امیر احمدی معروف به «محیش خان» بود که توسط «سرگرد یوری تاراسف» رییس سازمان جاسوسی شوروی در منطقه اردبیل، مامور تصرف مناطق خلخال، نمین و آستارا و اردبیل می گردد و قصد داشتند این قسمت از خاک ایران را ضمیمه شوروی کنند.
محیش خان در ابتدا با 20 قبضه مسلسل و 50 قبضه تفنگی که «سرگرد تاراسف» به او داده بود به پاسگاه ژاندارمری «گیوی» که یکی از بخش های خلخال بود حمله کرده و با کشتن 12 ژاندارم و تصرف پاسگاه و با خلع سلاح نیروهای ژاندارمری و با به دست آوردن 500 قبضه تفنگ آماده حمله به شهر خلخال می شود.
ایادی محیش خان با قتل و غارت و کشت و کشتار و تجاوز و تصرف و ایجاد رعب و وحشت، با علما و روحانیون مواجه شده و در نهایت با حمله قوای دولتی و در نبرد سرد محیش خان با نیروهای دولتی در مرز گیلان و خلخال ، این قائله سرکوب می شود و محیش خان نیز به قتل می رسد .
واقعه دوم بعد از پنج سال توسط سید جعفر جوادزاده معروف به پیشه وری بود که در سال 1324 با کمک شوروی و با مرام کمونیستی در منطقه آذربایجان و بخشی از زنجان و گیلان به وقوع می پیوندد.
پیشه وری که خود از اهالی خلخال بود و در سال 1272 شمسی در روستای زاویه سادات متولد شده بود، در سال 1284 به همراه پدر و مارد عازم باکو می شود و در 25 سالگلی عضو کمیته مرکزی حزب عدالت و یکی از اعضای پنج نفره بوروی خارجی می گردد.
وی در اردیبهشت 1299 در جریان جنگ ارتش سرخ با روس های سفید، وارد ایران می شود و اولین کنگره حزب کمونیستی ایران را در بندر انزلی تشکیل می دهد و یکی از چهار عضو اصلی حزب می شود، و دومین کنگره را نیز در سال 1306 شمسی در شهر «روستف» در نزدیکی مسکو معروف به کنگره ارومیه برگزار می کند و بالاخر بعد از فراز و نشیب های بسیار ، در نهایت دستگیر و مدتی در حبس و تبعید در تهران و کاشان به سر می برد.
بعد از آزادی از حبس و تبعید در 21 مرداد 1324 فرقه دموکرات آذربایجان را تشکیل می دهد و در 21 آذر همان سال حکومت خودمختار فرقه را ایجاد می کند و بعد از یکسال در پی شکست فرقه به باکو فرار می کند.
با این که خلخال محل تولد پیشه وری بود و انتظار می رفت که مردم از روی تعصب همشهری بودن با او همکاری کنند، اما برعکس ، مردم خلخال خصوصاً متنفذین و به ویژه علما و روحانیت بنای مخالفت گذاشته، حتی در بعضی از مواقع به مبارزه با پیشه وری برمی خیزند.
اسناد و آثار و دست نوشته های باقی مانده از آن تاریخ به صورت نظم و نثر ، گویای عدم همکاری و تنفر و مبارزه مردم با این فرقه می باشد.
واقعه اول که ذکر شد به «توده لیق» یعنی قائله توده ای و واقعه دوم به «دموکرات لیق» یعنی قائله دموکرات ها در تاریخ خلخال معروف است.
سعی ما در این مقاله بر این است تا زوایای ناگفته و ناشنیده از وقایع خلخال را به رشته تحریر درآوریم.
پیدایش نام آذربایجان
شهلا نوریرضائی[116]
سرزمین ماد بر پایهی مدارک تاریخیِ بر جای مانده از دورهی مادها و هخامنشیان، کم و بیش از رود ارس تا کوه الوند و بیایان مرکزی ایران را در بر میگرفته است. پس از برافتادن هخامنشیان، این ایالت به دو بخشِ مادِ کوچک و مادِ بزرگ تقسیم شد و آتورپات، شهربان پیشین ایالت ماد در ماد کوچک در برابر مقدونیان به پا خاست. از این زمان به بعد این بخش از ماد به نام سردودمان فرمانروایان آن، «ماد آتورپاتکان» و سپس «آتورپاتکان» (و بعدها «آدُربادگان» و «آذربایگان») خوانده شد. این نام چنان که پیداست از دو جزو تشکیل شده است: 1) جزو نخست آن عبارت است از: «آتورپات»، که از نامهای رایج در ایران باستان به شمار میآید. صورت اوستاییِ آن، Ātərəpāta از دو جزو به دست آمده است: Ātər (در پهلوی: Ātur / Ādūr به معنی آذر، آتش) و pāta (در پهلوی: pād و bād که صفت مفعولی است از مصدر pā به معنیِ پاییده شده)، و در مجموع پاییده شدهی آتش، نگه داشته شدهی آتش، یا کسی که فرشتهی آذر (آتش) نگهبان و نگهدار اوست معنی میدهد. این نام به جز اوستا، در الواح تخت جمشید نیز دیده میشود. 2) جزو دوم این نام عبارت است از: «کان» (بعدها گان و جان) به عنوان پسوند مکان و نیز برای رساندن نسبت که در نام بسیاری شهرهای دیگر ایران نیز دیده میشود، مانند اردکان و گلپایگان. بدین سان معنای آتورپاتکان روشن است: سرزمین آتورپات یا آذرباد (در زبان یونانی: ’Ατροπατηνη؛ در زبانهای پارتی و فارسی میانه: Āturpātakān). این که نام آتورپاتکان از نام آتورپات گرفته شده، نه تنها از بررسیهای زبانشناختی پیداست، بلکه نویسندگان همروزگار آتورپات نیز آن را گواهی کردهاند؛ برای نمونه باید به استرابون اشاره کرد که مینویسد ماد آتروپاتن سرزمینی است که نام خود را از سردار آن جا، آتروپاتس گرفته است.
نویسنده در این مقاله، ریشه و معانیِ این نام را در نوشتههای باستانیِ ایرانی، یونانی و لاتینی تشریح کرده و تحولِ تاریخیِ صورتهای گوناگون آن را از زمان پیدایش این نام در پایان پادشاهی هخامنشیان تا پایان شاهنشاهی ساسانیان بررسی نموده است.
كليد واژهها: آتورپاتگان، آدُربادگان، آذربایگان، آذربایجان
زبان آذري آذربايجان، در آينية تاريخ و فرهنگ ايراني
حسين نوين[117]
به شهادت منابع تاريخي، جغرافيايي و فرهنگي مختلف، اعم از ايراني، اسلامي و يا منابع خارجي، زبان قديم و اصيل آذربايجان ايراني بوده است و زبان رايج امروزي (تركي) زبان عاريتي و غيرايراني ميباشد. همين زبان از لحاظ ساختار نحوي، دستوري، واژگاني اغلب از زبانهاي ايراني از جمله فارسي بسيار متأثر شده است. زبان كهن آذربايجان (آذري) به علت عدم كتابت و برخي مشكلات موجود، با غلبة زبان تركي اندك اندك رو به اضمحلال و فراموشي نهاد. هر چند كه هنوز هم بقاياي آن را در گوشه و كنار اين منطقه ميتوان مشاهده كرد.
مطالعة آثار و نشانههاي تاريخي، جغرافيايي، فرهنگي و ادبي اين ناحيه، كاملاَ ايراني بودن زبان آذربايجان را تا روزگاران اخير نشان ميدهد. منابع متقن تاريخي و علمي نشان ميدهد كه در اين منطقه تا سدههاي اخير زبان ايراني فارسي همچنان رايج بوده و مردم شهرهايي مانند تبريز، اروميه، خوي، سلماس، زنجان، اردبيل، مراغه، قزوين و آستارا تا چندي پيش به زبان فارسي تكلم ميكردند و اخيراَ بر اثر دگرگشت زباني به زبان تركي روي آوردهاند.
قديمترين منابع تاريخي و جغرافيايي، مانند ايرانشهر، الفهرست، تاريخ طبري، معجمالبلدان، فتوحالبلدان، مسالك و ممالك، احسن التقاسيم، التنبيه و الاشراف، مفاتيحالعلوم، صورهالارض، نزهة القلوب، رحلةابنبطوطه و الفهرست، هفت اقليم و تذكرههاي متعدد و … بر ايراني بودن زبان آذربايجان اشاره كردهاند.
منابع معتبر علمي و محققان داخلي و خارجي معاصر و نيز جهانگردان، سياحان و سفراي خارجي نيز كه در سدههاي اخير از شهرهاي مختلف ايران و آذربايجان ديده كردهاند، همگي در نوشتهها و مشاهدات خود زبان مردم شهرهاي آذربايجان را تا همين دوران اخير ايراني و فارسي معرفي كردهاند و زبان تركي نيز به عنوان يك پديده سياسي و فرهنگي عارضي، از زمان سلجوقيان به بعد به طور رسمي وارد آذربايجان شده و بر اثر تحولات سياسي و اجتماعي خاصي كه بعد از آن روزگار در آذربايجان رخ داد، زبان تركي بر زبان بومي و كهن اين منطقه غالب شده است. آثار ادبي و اشعار شعرا نيز همين حقيقت را تأييد مينمايند. قابل توجه است كه در طول سدههاي گذشته، آثار ادبي ناچيزي از زبان تركي باقي مانده كه آن هم اغلب آميخته به تعابير و كلمات فارسي و عربي است.
كليد واژه ها: آذربايجان، تاريخ، زبان آذري و فرهنگ
بررسي قوم تات در ايران و آذربايجان
محمد حسين نيساني[118]
يكي از ضروريات تعالي بخش هويت ملي و فرهنگي هر جامعهاي تلاش براي احياي عناصر فرهنگي در شرف فراموشي آن جامعه است. چرا كه گذران زمان و بيثباتيهاي سياسي منجر به روي كار آمدن حكومتهايی با گرايشات مختلف از جمله پان تركيسم و در مقطعي پان عربيسم سبب استحاله بخشي از هويت بومي سرزمينها از جمله ايران شده است. از ميان متغيرهاي فرهنگي، قوميتها بيشترين تاثير و ضربه را از حكومتها دريافت كردهاند كه قوم تات هم از اين دسته است. پراكندگي قوم تات در منطقه اران در دو سوي مرز ايران و آذربايجان گسترده شده است. به رغم اظهارات دكتر مقصود حاجي اف رئيس مركز فرهنگ تاتها كه معتقد است تاتها در آذربايجان در نيم جزيره آبشوران و در دهات باو در نواحي خيري (خزر) سبيه زن، دوچي، قوبا، شماخي اسماعيل، قراباغ كه در بخش دربند داغستان روسيه پراكندهاند. اينها آريايي نژادند و خود را از طوايف ايراني ميدانند بنابراين اگر منطقه قفقاز را به شمالي و جنوبي تقسيم كنيم؛ قفقاز شمالي تاتهاي موجود در داغستان روسيه و قفقاز جنوبي تاتهاي موجود در آذربايجان را در بر ميگيرد. تاتها در ايران در شهرهاي مختلف پراكندهاند، از روستاهاي آذربايجان شرقي، هرزند، گلين قبه، كرينگان از توابع مرند تا خلخال، شاهرود و قزوين گستردهاند. اما مهمترين شهر تاتنشين ايران شهرستان تاكستان است كه داراي جمعيت 000/600 نفري ميباشد و ديگر شهر تات نشين ايران شهركلور ميباشد كه جمعيتي بالغ بر 000/9 نفر را دارا ميباشد. تعداد تاتها در منطقه جمهوري آذربايجان به دليل سياستهاي پان تركيستی حاكم در منطقه در طول تاريخ بسيار كاهش يافته است.در شهر دربند و ماخاچ قلعه تعداد000/8 نفر قوم تات زندگي ميكنند كه نسبت به آمار گذشته افت زيادي داشته است.
کلید واژها: هويت، فرهنگ، پان تركيسم، اران، اقوام ايراني
بررسي جايگاه علمي قراباغ نامهها در آذربایجان پژوهي
جواد نیستانی[119]، آناهیتا شاهرخی[120]
از مهم ترین منابع مرجع در حوزه پژوهش مناطق شمالی رود ارس(آذربایجان، ارمنستان و قراباغ امروز)، مکتوباتی از قرن نوزدهم با عنوان قراباغ نامه ها است. اين گزارشهاي تاريخي که از سوي نويسندگان محلی نگاشته شده، به دور از حب و بغض سیاسی بوده است . اين مكتوبات از آنجا كه نگارندگان آن خود شاهد حوادث روي داده بوده و یا اخبار آن را به صورت مستقیم از راویان بومي شنیده اند، بسیار مستند و مهم به شمار مي روند. این اطلاعات در بررسی و پژوهشهای مربوط به قرن نوزدهم به بعد کارگشا است. به بياني روشن تر، اطلاق قراباغ نامه به مجموعه کتاب هایی است که درباره حوادث و تاریخ های محلی این منطقه نگاشته شده است. این مکتوبات به زبان های فارسی، روسی، ترکی و ارمنی است که به دلیل رواج زبان فارسی به عنوان زبان اداری در منطقه قراباغ، متون فارسی در آنها بیشتر رايج بوده و در مواردی هم که از زبان ترکی استفاده گرديده، در نگارش از الفباي فارسی بهره گرفته شده است.
فهرست نسخ خطی که تاكنون در بارهی قراباغ بدست آمده به شرح ذیل است:
این متون حاوی اطلاعات بسیار مهمی از حوادث آن روزگار و باشرح جزئیات وقايع روي داده در آن سامان است. از جمله اين آگاهيها مي توان به شرح حال حاکمان محلی، خاندان آنها، ارتباط این خان نشین ها با همسایگانشان، تجارت، آب و هوا، کشاورزی و مهمتر از همه نقش شاهان ایرانی در این منطقه اشاره كرد.
نگارندگان در نوشتار حاضر كوشيده اند ضمن بررسي جايگاه رفيع وارجمند منابع ياد شده و اهميت آگاهي هايي که در هر یک ازاين مراجع وجود دارد، از نحوه نگارش ونگاه مولفان هريك در ارايه اطلاعات تاريخي، سياسي و اجتماعي آن عصر نيز سخن بگويند. بدیهی است شناخت این منابع و درك اهميت والاي آن براي مطالعات آذربايجان پژوهي، نزد پژوهشگرانی که در بارهی وقايع آذربایجانِ قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم مطالعه می کنند بسیار با ارزش است.
كليد واژهها: آذربايجان، قراباغ نامه ها، قراباغ، ارس، ارمنستان
هويت ايراني در ادبيات عاشورا
بررسي عناصر هويتي ايراني در ادبيات مرثيه آذربايجان و آران
رحیم نیکبخت[121]
از مشخصات هويت ملي شكل گرفته ايرانيان، ميتوان دو دسته از عناصر را برشمرد كه قسمتي متعلق به ايران و گذشته تاريخي آن است و بخش ديگر به اسلام و ويژگيهاي مذهبي آن باز ميگردد. از ورود اسلام به ايران تا رسميت مذهب شيعه در دورهي صفوي و تشكيل دولت ملي گسترده شده در مرزهاي تاريخي ايران قبل از اسلام نُه قرن طول كشيد. طي اين دوره امتزاجي ظريف و دقيق و جداناشدني بين اسلام و مردم و فرهنگ ايراني به وجود آمد كه حاصل آن هويت ملي بود. در دورهي جديد تاريخ ايران كه با رسميت مذهب شيعه توسط شاه اسماعيل صفوي در سال 907 قمري آغاز ميشود. سوگواري سالار شهيدان هم به لحاظ شكل و ظاهر و هم كيفيت و محتوا بخشي از نماد و سمبل هويت ايراني ميگردد. اين مقاله فتح بابي است براي بررسي ادبيات مرثيه تركي از منظر هويت ملي و ويژگيهاي ايراني اين گنجينهي ارزشمند ادبي، هنري و فرهنگي.
كليد واژه: هويت ايراني، مرثيه، عاشورا، آذربايجان، آران، سوگواري
نگاهی به تقسیم بندی گویش های آذری نوین
وارطان وسکانیان[122]
سرزمین آذربایجان یا ماد کوچک از دیرباز یکی از مراکز مهم زبان و فرهنگ ایرانی بوده است. سخن گفتن به آذری که زبان ایرانی مردم آذربایجان قبل از رواج ترکی بوده است در قرون وسطی در مآخذ مختلف تصریح شده است. قدیمی ترین مرجع در این مورد شواهد ابن مقفع به نقل از ابن ندیم است که زبان ایرانی آذربایجان را پهلوی (الفهلویة) نامیده و منسوب به فهله یعنی سرزمین قدیم ماد میداند.
هر چند با مرور زمان زبان ترکی در اکثر مناطق آذربایجان رواج چشمگیری پیدا کرده است اما تا به حال جزیرههای کوچک گویشی که بازمانده زبان آذری قرون میانه می باشند در گوشه و کنار دوردست این خطه تاریخی تحت عنوان “تاتی” حیات خود را ادامه داده و هنوز هم تکلم می شوند.
در این مقاله سعی بر آن خواهد شد که تصویر کاملی از پراکندگی جغرافیایی و همچنین تقسیم بندی زبانشناسی این گویشها به تفصیل ارایه گردد. علاوه بر این برخی از اصطلاحاتی که برای تشخیص این گروه گویش های ایرانی در منابع علمی به کار رفته است مورد نقد و بررسی قرار خواهند گرفت.
كليد واژهها: آذربایجان، آذری، تاتی، گویش های ایرانی، تقسیم بندی
نقش روشنفکران آذری در ترویج زبان فارسی
حميد يزداني سودجاني[123]
آذربایجان طی هشتاد سال گذشته بستر ظهور روشنفکران آذری بوده است که برخی ازاین روشنفکران در ترویج و گسترش و اعتلای زبان فارسی در آثار و نوشته های خود تلاش زیادی نموده اند. اهتمام این روشنفکران به ترویج زبان فارسی را می توان به دو بخش قبل و بعد از انقلاب ایران تقسیم نمود. قبل از انقلاب روشنفکرانی از جمله کسروی، تقی زاده، می باشند، که علیرغم تنوع نظرات سیاسی شان، گرایشها و خط فکری متاثر از عوامل خارجی و علقه فکری شان، از منظر ملی و با نگاه منافع کشور خود درباره آذربایجان و زبان فارسی سخن گفته اند و بیشترین تاکید را بر وحدت ملی ایران دارند. آنان در تالیف ها و مقالاتشان همواره زبان فارسی را زبان همگانی و نام آذربایجان را برگرفته از زبانهای ایرانی و مردم آذربایجان را از نژاد آریایی می دانند و همواره برگسترش زبان فارسی تاکید داشته اند. پس از انقلاب اسلامی روشنفکران ایران گرای آذری بر زبان فارسی تاکید داشته اند. و همواره به گسترش زبان فارسی به دیگر کشورها از جمله شبه قاره هند و آسیای مرکزی اهتمام نموده اند.
1 . دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه ارومیه
1 . دانشجوي كارشناسي ارشد روابط بينالملل واحد شهررضا
1 . مدير گروه معارف و عضو هيئت علمي دانشگاه علوم پزشكي اردبيل
2 . اعضای هیئت علمی دانشگاه پیام نور
1 . دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ ایران باستان. دانشگاه فردوسی مشهد
[15] . ليسانس رياضي محض
1 . پژوهشگر ارشد تاریخ آذربایجان
1 . دانشیار گروه فرهنگ و زبانهای باستانی دانشگاه تهران
1 . استادیار زبان و ادبيات فارسي دانشگاه دولتي تفليس – گرجستان
1 . پژوهشگر ارشد تاریخ آذربایجان
1 . دانشجوي كارشناسي ارشد مطالعات منطقه ای دانشگاه آزاد اسلامي واحد شهرضا
1 . پژوهشگر ارشد تاریخ آذربایجان
1 . کارشناسی ارشد تاریخ ایران اسلامی
2 . اعضای هيئت علمي دانشگاه پيام نور
1 . دانشجوي كارشناسي ارشد رشته مطالعات منطقهاي دانشگاه آزاد اسلامي واحد شهرضا
1 . كارشناس تاريخ معاصر پژوهشكده سازمان اسناد و كتابخانه ملي
1 . مدرس دانشگاه علوم پزشکی سمنان
2 . دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ ایران بعد از اسلام
1 . پژوهشگر ارشد تاریخ آذربایجان
1 . دکترای تاریخ، مدیر مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی
2 . دانشجوی دکتری ایران اسلامی و پژوهشگر تاریخ
1 . استاد یار علوم سیاسی دانشگاه شاهد
1 . پژوهشگر و کارشناس ارشد ژنتیک
[87] . دانشگاه دولتی ایروان، ارمنستان
1 . پژوهشگر ارشد تاریخ آذربایجان
3 . دانشجوی ارشد کارشناسی ارشد جغرافیا برنامه ریزی توریسم واحد علوم وتحقیقات تهران
1 . پژوهشگر ارشد تاریخ آذربایجان
1 . دکتری تاریخ پژوهشگر ارشد تاریخ آذربایجان
2 . دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ ایران در دوران اسلامی دانشگاه تبریز
2 . دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ ایران اسلامی دانشگاه تبریز
1 . پژوهشگر ارشد تاریخ آذربایجان
1 . عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس
[122] . استاد یار گروه ایرانشناسی دانشگاه دولتی ایروان (ارمنستان)