تلاش مهاجرين نادم در شوروي براي بازگشت به ايران

تلاش مهاجرين نادم در شوروي براي بازگشت به ايران

با خروج قواي شوروي از ايران و سقوط فرقه دموكرات آذربايجان، تعدادي از ايرانيان به شوروي مهاجرت كردند. پس از بهبود روابط ايران و شوروي با روي كار آمدن خروشچف اين گروه از مهاجران تلاش مضاعفي را براي بازگشت به موطن به عمل آوردند. تدوين اين مقاله متكي بر اسناد 325 پرونده موجود در اداره كل اسناد و تاريخ ديپلماسي وزارت خارجه مي‌باشد و بر آن است چگونگي اين كوشش را نشان دهد.

 

    حسين احمدي#

چكيده

با خروج قواي شوروي از ايران و سقوط فرقه دموكرات آذربايجان، تعدادي از ايرانيان به شوروي مهاجرت كردند. پس از بهبود روابط ايران و شوروي با روي كار آمدن خروشچف اين گروه از مهاجران تلاش مضاعفي را براي بازگشت به موطن به عمل آوردند. تدوين اين مقاله متكي بر اسناد 325 پرونده موجود در اداره كل اسناد و تاريخ ديپلماسي وزارت خارجه مي‌باشد و بر آن است چگونگي اين كوشش را نشان دهد.

واژگان كليدي: مهاجرين، اتحاد شوروي، فرقه دموكرات آذربايجان

با وقوع جنگ دوم جهاني و ورود نيروهاي شوروي به ايران در سوم شهريور 1320 و اشغال دويست هزار كيلومتر مربع از خاك ايران به وسيله ارتش سرخ، عملا قدرت هرگونه اقدام از سوي دولت ايران در برابر دولت شوروي به ويژه در مناطق اشغالي سلب شده بود. با توجه به درگيري‌ها و نبرد بين شوروي با آلمان در جبهه غربي روسيه، كشورهاي انگليس و ايالات متحده آمريكا به شدت مواظب بودند تا موجبي براي تكدر خاطر زمامداران روس فراهم نگردد. نظر به همين ملاحظه قبل از شكست آلمانها، تاخت و تاز شورويها در صحنه سياسي داخل ايران ادامه داشت، ابتدا با استفاده از عوامل حزب توده سعي در گرفتن امتياز نفت شمال كردند؛ ولي نظر به سرسختي و مقاومت مجلس، بر تشكيل فرقه دموكرات آذربايجان در ايران پاي فشردند و با انحلال تشكيلات حزب توده در مناطق آذري‌نشين، اعضاي حزب توده بلافاصله وارد فرقه دموكرات آذربايجان شدند. نظر به حساسيت مردم ايران، مقامات شوروي مي‌دانستند كه در صورت فاش و علني شدن داغ وابستگي فرقه دموكرات به شورويها، جايگاه اين فرقه در ميان مردم آذربايجان به شدت افول خواهد كرد. به همين روي مقامات شوروي از فاش كردن ارتباط خود با اين فرقه خودداري كردند. فقط عده‌اي خاص از زد و بندهاي محرمانه سران فرقه با مقامات شوروي خبر داشتند و سران فرقه با هماهنگي مقامات شوروي خبر از خودجوش بودن اين حركت در ميان مردم آذربايجان مي‌دادند. با انتشار كتاب فراز و فرود فرقه دموكرات آذربايجان نوشته جميل حسنلي كه مستند به اسناد محرمانه آرشيو شوروي سابق است، بخشي از زواياي پنهان اين همكاري تنگاتنگ و فرمايشي بودن تشكيل فرقه با هدف الحاق اين منطقه به شوروي روشن شد.

گروهي از عوامل فرقه در روستاها و شهرها، مهاجريني قفقازي بودند كه با اخراج ايرانيان ساكن قفقاز در چندين دوره به ويژه در سالهاي 12 – 1311 و 15- 1314 و 17 – 1316 به ايران فرستاده شده بودند. اين افراد قفقازي از همان ابتداي ورود شوروي به ايران، ارتباط تنگاتنگي با زمامداران منطقه‌اي شوروي برقرار كردند. بلافاصله بعد از تشكيل فرقه دموكرات آذربايجان اين دسته از قفقازيها باتشكيل كميته‌هايي در روستاها و شهرهاي مختلف با عنوان فدايي شروع به تعدي و تجاوز به حقوق مردم آذربايجان و دستگيري كساني كردند كه با فرقه روي موافق نداشتند. اين گروه از مخالفان تحت عنوان دشمن خلق دستگير و تحويل مقامات شوروي مي‌شدند. پس از انتقال اين افراد به باكو و محكوميت به زندانهاي طويل‌المدت به اردوگاه كار اجباري در سيبري فرستاده مي‌شدند. ميان اين دستگير شدگان فقط علي. پ مسئول كار وزارت كشاورزي در آستارا پس از ده سال كار اجباري در سيبري و بعد از چند سال اقامت در گنجه موفق به مراجعت به وطن شد. (پ 1823). نكته مهمي كه در اسناد به تكرار مشاهده مي‌شود سربازگيري اجباري فرقه‌ايها از ميان جوانان روستايي و انتقال آنها به شهرهايي بود كه فرقه در جريان تحميل حاكميتش با مقاومت شديد مردم روبرو شده بود.(پ 1806و1618و1476و1450و1423).

اسلام. س. متولد 1305 حوزه 2 ميانه ساكن تهران به قصد آوردن مادرش به تهران، به ده ورزگان ميانه مي‌رود ولي گرفتار صيادان سربازگير فرقه دموكرات مي‌شود (پ1765).

آن عده‌يي از افرادي كه در حال سپري كردن خدمت سربازي خود در ارتش در مناطق آذري نشين بودند به عنوان سرباز به ناچار در خدمت فرقه‌ايها در آمدند (پ1476). اجباري كردن يا دادن وعده‌هاي تو خالي براي فدايي شدن جوانان يا استخدام اجباري در شهرباني فرقه از اقدامات سران فرقه دموكرات آذربايجان بود (پ1439 و 1438). پس از واقعه 21 آذر 1325 و سقوط دولت به ظاهر خودمختار پيشه‌وري، بر اثر تبليغات گسترده فرقه‌ايها، وحشت و اضطرابي در مناطق مختلف آذربايجان حاكم شد. به سبب همين بار رواني تعدادي از افراد با سنين متفاوت كه به دليل كمترين همراهي با فرقه امكان حضور در محل زندگي برايشان وجود نداشت ـ آماده خروج از كشور شدند. عموم اين افراد حدود بيست سال سن داشتند ولي در ميان آنها افرادي از دوازده ساله تا بيست و پنج ساله بدون همراهي حتي يك نفر از اعضاي خانواده هايشان ديده شدند (پ 1618). كم‌سوادي، جواني و وحشت و اضطراب ايجاد شده توسط عوامل فرقه و باز بودن مرزهاي شوروي، زمينه فرار تعدادي از افراد ساده‌لوحي را فراهم كرد كه در صورت ماندن در ايران با مشكلي مواجه نمي‌شدند (پ 1397). تعدادي از مهاجران نيز به زور از مرز خارج شدند. كريم. ن اهل تبريز همانند دهها نفر ديگر به دليل داشتن وسيله نقليه و براي رساندن سريعتر فراريان به مرز اسير فرقه‌ايها شد (پ1528). تعدادي نيز براي تحصيل در طب يا زندگي بي‌دردسر از مرز بيرون رفتند  (پ1635و1535). عمده اين مهاجران روستايي از طبقه كارگر و كشاورز بودند و شهرهاي اردبيل و آستارا بيشترين فراريان را به خود اختصاص داده بود. در ميان مهاجران تعدادي دختر بدون همراهي پدر و مادر مشاهده مي‌شدند كه در اين ميان مي‌توان از سكينه.ي از «كرد محله» رشت ياد كرد كه بدون همراهي شوهر و با يك فرزند سه ساله و به همراه برادرزاده شوهرش از مرز گذشت (پ 1604 و 1562 و 1506 و 1395).

عمده اين فراريان از مرز آستارا به شوروي رفتند ولي مرز جلفا  (پ 1516)، پل خدا آفرين (پ 1577)، پست يوزي گرمي (پ 1546) و بيله سوار (پ 1600) نيز مرز خروج تعدادي از مهاجران بود. مهاجران پس از خروج از ايران به اولين پاسگاه مرزي شوروي  ـ كه آمادگي لازم را از قبل براي پذيرش مهاجران را داشت ـ خود را معرفي كردند و سپس با قطار به باكو منتقل و پس از بازجويي‌هاي طولاني و اختصاص شماره‌يي كه نشانه هويت آنها تلقي مي‌شد مثلا 130438(پ 1768)به شهرهاي مختلف فرستاده مي‌شدند. از 325 پرونده مورد بررسي قرار گرفته بيشترين اسكان مهاجران با تعداد 130 نفر در آذربايجان شوروي، قزاقستان با 11 نفر، تركمنستان با 8 نفر روسيه با 8 نفر، تاجيكستان با 6 نفر، ازبكستان با 3 نفر و ارمنستان و اوكراين هر يك با 2 نفر در رتبه‌هاي بعدي قرار دارند. مابقي پرونده مطروحه فاقد هرگونه آدرس اسكان مهاجران مي‌باشند.

محل اسكان مهاجران ايراني در قزاقستان

 

نام شهر

جيزاق

ساري آنحاچ‌ايسكي

چيمكند

بي‌نشاني

جمعآ

 

تعداد

1 نفر

2 نفر

1 نفر

7 نفر

11 نفر

 

محل اسكان مهاجران ايراني در شهرهاي آذربايجان شوروي

 

نام شهر

باكو

گنجه

شماخي

قوبا

اقدام

بايرامعلي

قاسم اسماعيل

سومغائيت

شامخور

نوخا

شوشا

صابر آباد

تازه كند

بلكان

مينكه چوبر

بي‌نشاني

جمعآ

 

تعداد

40 نفر

30 نفر

15 نفر

11 نفر

6 نفر

4 نفر

3 نفر

3 نفر

2 نفر

2 نفر

1 نفر

1 نفر

1 نفر

1 نفر

1 نفر

9 نفر

130 نفر

 

 

محل اسكان مهاجران ايراني در تركمنستان

 

نام شهر

عشق آباد

تجن

بي‌نشاني

جمعآ

 

تعداد

5 نفر

2 نفر

1 نفر

8 نفر

 

محل اسكان مهاجران ايراني در روسيه

 

نام شهر

مسكو

داغستان

سيبري

بي‌نشاني

جمعآ

 

تعداد

2 نفر

1 نفر

1 نفر

4 نفر

8 نفر

 

محل اسكان مهاجران ايراني در ازبكستان

 

نام شهر

تاشكند

سمرقند

جمعآ

 

تعداد

2 نفر

1 نفر

3 نفر

 

محل اسكان مهاجران ايراني در ارمنستان

 

نام شهر

اچميادزين

كوگچه

جمعآ

 

تعداد

1 نفر

1 نفر

2 نفر

 

محل اسكان مهاجران ايراني در اوكراين

 

نام شهر

كي‌اف

جمعآ

 

تعداد

2 نفر

2 نفر

 

 

محل اسكان شش نفر نيز در دوشنبه (تاجيكستان) بود. بيشترين اين مهاجران بي‌سواد يا سطوح چهارم و پنجم ابتدايي را گذرانده بودند به همين دليل همه آنان در قفقاز و ديگر نقاط آسياي مركزي به شغل كارگري ـ كه در آذربايجان شوروي فعله‌گري
گفته مي‌شد ـ مشغول شدند. در اين ميان استثنايي هم وجود داشت. احمد. ش. از لونده ويل آستارا از طرفداران حزب توده كه خود را خرده مالك معرفي كرده بود با داشتن تحصيلات متوسطه ايران در بخش فارسي و عربي كتابخانه فتحعلي آخوندوف در بادكوبه مشغول به كار شده بود (پ 1565). در ميان مهاجران ارمني هم ديده مي‌شد.

يحيي.ه.ق متولد ده سوهرل تبريز در بازجويي كه از وي به عمل آمد نوشته بود كه در مرند مشغول به دكانداري بوده كه به سبب فضاي ايجاد شده توسط فرقه‌ايها، با فراريان فرقه دموكرات آذربايجان همراه و به شوروي گريخته است. (پ 1768).

 

بهبود روابط ايران و شوروي

بعد از كودتاي 28 مرداد 1332 دوران طلايي روابط ايران و شوروي با پس داده شدن طلاهاي متعلق به ايران، به دولت زاهدي آغاز شد. با انعقاد عهدنامه تجاري در شهريور 1332 و پيگيري موضوع تعيين مرزهاي معين دو كشور كه در حالت تعليق باقي مانده بود در آذر 1333 از سر گرفته شد و بدين ترتيب روابط دو كشور وارد مرحله تازه‌اي شد. تحولات به وجود آمده به دنبال روي كار آمدن خروشچف و نطق معروف وي در كنگره بيستم در 24 فوريه 1956 / 15 اسفند 1334 و به دنبال شورش زندانيان، زمينه مساعدي در داخل شوروي براي بازگشت مهاجران ايراني ساكن در شوروي به ويژه قفقاز و آسياي مركزي فراهم آورد. براساس اسناد، اولين مكاتبه در اين خصوص در 1334 شروع شد. مكاتبات انجام شده براي بازگشت مهاجران به دو شكل صورت مي‌گرفت:

  1. ايرانيان ساكن شوروي با مراجعه به سفارت ايران در مسكو با ارائه مشخصاتي از خود: آخرين محل اقامت خود در ايران و نيز محل اسكان خود در شوروي و علل خروج از ايران و نوع كاري را كه در ايران مي‌دانسته‌اند و حرفه كنوني‌شان در شوروي، تاريخ و مكان خروج از ايران، همراهان، به چه فرقه‌اي گرايش مي‌داشته، ميزان تحصيلات و… آمادگي خود را براي بازگشت به ايران اعلام مي‌كردند. سفارت ايران در مسكو تقاضاي فرد مذكور را همراه با مشخصات براي اداره دوم سياسي وزارت خارجه مي‌فرستاد. اداره دوم سياسي پس از بررسي درخواست بازگشت به ميهن از ثبت احوال تقاضاي رونوشتي از شناسنامه فرد متقاضي مي‌كرد و در صورت دريافت سوابق مبني بر اين‌كه براي نامبرده شناسنامه صادر شده، مراتب را به سفارت اعلام مي‌داشت و معمولا در عرض دو تا چهار ماه گذرنامه و رواديد براي فرد مذكور صادر و زمينه بازگشت او به ايران فراهم مي‌شد.
  2. ديگر شيوه بازگشت مهاجران ايراني از طريق درخواست بستگان اشخاص مهاجر در داخل ايران به وزارت خارجه صورت مي‌گرفت كه اداره دوم سياسي با فرستنده درخواست مكاتبه و خواستار دريافت رونوشت شناسنامه، ارسال پاكت‌نامه ارسالي از سوي مهاجر مقيم شوروي و همچنين درخواست نوشتن نامه به فرد مهاجر مبني به معرفي خود به سفارت ايران در مسكو و تحويل سه قطعه عكس به همراه تكميل تقاضانامه مي‌شد. اداره دوم سياسي موافقت سازمان اطلاعات و امنيت كشور (ساواك)

را به همراه رونوشت شناسنامه به سفارت ايران در مسكو ارسال و سفارت با فرد مهاجر با آدرس ذكر شده مكاتبه مي‌كرد. ساواك معمولا به تمامي درخواستها پاسخ مثبت مي‌داد ولي خواستار مشخص شدن تاريخ و مبادي ورودي مهاجران مي‌شد. معمولا اين مبادي ورود از مرز زميني جلفا و يا از طريق دريايي به بندر انزلي بود. مامورين ساواك مهاجر بازگشتي را به تهران منتقل و در باغ مهران تحت بازجويي قرار مي‌دادند كه به تناسب موقعيت و شغل افراد مدت نگهداري از سه ماه تا حداكثر 22 ماه طول كشيده است.

 

مشكلات بازگشت

در سال 1338 به دليل كودتاي عراق و خروج اين كشور از پيمان بغداد و شكل‌گيري پيمان سنتو و همچنين پيمان امنيتي بين ايران و آمريكا و تيرگي روابط ايران و شوروي و با توجه به بازگشت گسترده و وسيع مهاجران كه مشكلات خاصي را براي سازمانهاي ايراني فراهم كرده بود؛ در قوانين بازگشت مهاجران تجديدنظر شد. اگر در ثبت احوال به هر دليلي رونوشت شناسنامه يافت نمي‌شد امكان بازگشت به راحتي ميسر نبود مثلا حوزه ثبت احوال رشت در سال 1314 ش طعمه حريق شد در نتيجه چندين استعلام از اين حوزه به نتيجه نرسيد (پ 1815 و 1399). يا عموم مهاجران از اردبيل و آستارا متولد سالهاي 1305 ش و قبل از آن بودند در حالي كه اداره ثبت احوال اردبيل و آستارا در سال 1307 ش تاسيس گرديده و فاقد هرگونه اطلاعاتي درباره اين افراد بود و متقاضيان سردرگم پيگير ماجرا نشدند (پ 1486). با عميق‌تر شدن مشكلات، راهكار پيش‌بيني شده اين بود تا متقاضيان بستگان خود را در ايران با ذكر محل سكونت معرفي كنند تا از آنها استعلام شود. چون اكثر مهاجران در هنگام خروج مجرد بودند؛ در نتيجه با اتباع شوروي ازدواج كرده بودند. اگر زنان تبعه شوروي از نژاد روس و غير مسلمان بودند امكان بازگشت اين گروه از مهاجران با توجه به حساسيتهاي دو دولت بسيار دشوار شده بود اما اگر زنان تبعه شوروي مسلمان و ترك زبان بودند و ازدواج و سلب تابعيت آنها در سفارت ايران در مسكو ثبت مي‌شد، امكان بازگشت آنان به مراتب آسان‌تر بود (پ 1807). دختران مهاجر ايراني بيشتر با هموطنان ايراني خود يا با مردان مسلمان تبعه شوروي ازدواج مي‌كردند (پ 1503).

 

حساسيت دولت شوراها

مقامات شوروي در خصوص بعضي از مهاجران حساسيت نشان مي‌دادند:

  1. افراد مذهبي ومعتقد به اسلام و علاقه‌مند به ايران:

فردي به نام عبدالله. خ از روستاي شيخدر آباد ميانه كه تحصيلات ديني داشت در آذربايجان شوروي، در بادكوبه. خ. نريمانوف. خري پريو. خانه شماره 564. دالان شماره 4 منزل شماره 51 زندگي مي‌كرد. بعداز درخواست همسر و برادرش در تاريخ 28/9/1341 از وزارت خارجه مبني بر بازگشت وي، ساواك بلامانع بودن مراجعت وي را در تاريخ 27/12/1341 به اطلاع وزارت خارجه رساند. وزارت خارجه نيز در 24/2/1342 به تهمورث آدميت سفير كبير ايران اطلاع داد. طبق روال سفارت ايران از صليب سرخ شوروي درخواست كمك كرد. پاسخ صليب سرخ اين بود كه نتيجه مثبتي از اقدامات خود به منظور پيدا كردن آدرس مشاراليه به دست نياورده است. سفير ايران در نامه شماره 1705 به تاريخ 13/7/42 ابراز داشته بود كه با توجه به تاريخ نگارش نامه از سوي اين سفارت به صليب سرخ شوروي در 10 سپتامبر و پاسخ تقريبآ بي‌وقفه آنها در مورخه 24 سپتامبر، بيان‌گر اين حقيقت است كه شوروي‌ها موضوع رابه نوعي از سر باز كرده‌اند و قصد اقدامي در خصوص اين درخواست ندارند. هنگامي كه وزارت خارجه در نامه‌اي به برادر عبدالله. خ به تاريخ 27/7/42 با ص. پ 961 تهران خواستار آدرس دقيقتري شد. سيف اله.خ بلافاصله روز بعد با فرستادن عين نامه برادرش ـ كه بيست روز قبل بدستش رسيده بود ـ به وزارت خارجه از روي نشاني كه به زبان روسي نوشته شده بود معلوم شد كه آدرس قبلي هيچ اشكالي نداشته است در نتيجه با همه كوششها و مكاتبات بعدي به دليل بي‌اعتنايي روسها به درخواست‌هاي سفارت ايران پرونده شخص ياد شده به نتيجه نرسيد (پ 1791). نظير همين مساله در مورد محمد. گ متولد 1284 ش پيشواي مذهبي ايل گوكلان بجنورد ديده مي‌شود كه در سال 1331.ش شورويها او را دستگير و به خاك خود انتقال دادند. پس از ارسال آدرس براي مقامات شوروي، اين بار وزارت خارجه شوروي منكر وجود اين شخص در آدرس مزبور شد (پ 1440). كساني كه به دليل وطن دوستي و ضديت با فرقه دموكرات دستگير و در شوروي زنداني بودند، با حساسيت كمتر، معمولا صليب سرخ شوروي پاسخ منفي مي‌داد (پ 1606 ). تعداد مواردي كه با پاسخ منفي صليب سرخ شوروي همراه بود قابل توجه است (پ 1566).

  1. مقامات شوروي اجازه خروج شهروندان خود را كه با مردان و زنان ايراني ازدواج كرده بودند نمي‌دادند. قهرمان. ق از كلخوران اردبيل كه به ايران برگشته بود از وزارت

خارجه خواستار اجازه ورود همسرش به ايران بود. يكي از اعضاي وزارت خارجه در همين زمينه در 3/8/1341 با نيكلايف دبير سفارت شوروي در تهران مذاكره كرد. پاسخ دبير سفارت اين بود كه مخالفتي ندارد ولي با گذرنامه شوروي امكان آمدن وجود ندارد (پ1764). شورويها به شيوه‌هاي گوناگوني متشبث مي‌شدند تا مانع بازگشت ايرانيان مهاجر به وطن خود شوند. تحريك همسران غير ايراني براي تحت فشار گذاشتن همسر ايراني و اشكال تراشي در فروش خانه يا محل مسكوني توسط مهاجران در هنگام ترك شوروي از جمله اقدامات مقامات شوروي بود (پ 1407).

 

ممنوعيت بازگشت

دولت ايران مخالف بازگشت بعضي از مهاجران به ايران بود. از جمله:

  1. كساني كه عضو ارتش ايران بودند. مثلا نصرالله. پ. س. متولد 1294 ساكن تهران. صفي عليشاه نمره 240 سروان ارتش كه پدرش منشي اول اجرايي وزارت عدليه اعظم بود. وي در سال 1325 از مرز آستارا به شوروي فرار كرد. پس از سكونت در باكو به دليل نادم شدن از كار خويش و با اين عنوان كه دچار بيماري رواني شده قصد بازگشت به ايران را داشت كه به شدت با ورود وي مخالفت شد.
  2. كساني كه بعد از بازگشت به ايران بدون اجازه دولت دوباره مهاجرت كردند اجاره بازگشت مجدد داده نمي‌شد. ابوالفضل .م از ده هزين خلخال كه در شوشي ساكن بود پس از بازگشت دوباره به آذربايجان شوروي كه با ورود مجدد وي مخالفت شد (پ 1779).

خانم دنيا. خ از ارامنه نيز وضعيت مشابه ابوالفضل. م را داشت با ذكر اين نكته كه در ملاقات حضوري مادر اين فرد با يكي از مسئولان وزارت خارجه ايران به وي گفته شد دختر وي ترك تابعيت نيز نموده است (پ 1822).

  1. امكان بازگشت كساني كه تابعيت شوروي را پذيرفته بودند به ايران وجود نداشت؛ مگر آنكه به سفارت ايران در مسكو مراجعه مي‌كردند و پس از ترك تابعيت شوروي و با دريافت گذرنامه ايراني اجازه بازگشت مي‌يافتند.(پ 1822 و1766 و 1765 و )1764
  2. اگر فردي از ايران همسري از اتباع شوروي اختيار كرده بود خود مي‌توانست بدون همسرش به ايران مراجعت كند ولي ورود همسرش با تابعيت شوروي ممكن نبود (پ1500 و 1464 و 1448). تنها راه اين بود تا مطابق بند 6 ماده 976 كتاب

تابعيت، ازدواج آنان در دفاتر مربوطه سفارت ايران در مسكو به ثبت رسيده سپس باترك تابعيت شوروي به تابعيت دولت ايران درآيد (پ 1599) و در مرحله آخر گذرنامه ايراني جهت ورود از سفارت ايران در مسكو دريافت كند (پ 1466). قبل از ترك تابعيت شوروي هرگونه اقدامي از سوي سفارت بي‌فايده و منجر به ضبط گذرنامه ايراني وي از سوي مقامات شوروي مي‌شد (پ 1602).

  1. اگر دو فرد ايراني با هم ازدواج كرده بودند ورود هر دو به آساني ميسر بود اما ورود فرزندان متولد شده در شوروي را دولت ايران مصلحت نمي‌دانست . خانم آغا بيگم.

ساكن روستاي هوشتق نمين كه در علي بايراملي اطراف بادكوبه ساكن بود با فردي به نام قهرمان. پ اهل اردبيل كه او نيز در آذربايجان شوروي بود ازدواج كرد كه شش اولاد حاصل اين وصلت بود. (پ 1604 و 1582 و 1503) با وجود آمدن پدر و مادر ورود فرزندان وي ميسر نشد. البته موارد معدودي با شرط ترك تابعيت اجازه ورود به تهران داده شد  (پ 1609). با بازگشت پدر و مادرها به ايران و امتناع فرزندان به بازگشت و نظر به روابط عاطفي پدر يا مادر و يا هر دوي ايشان نسبت به فرزندان در شوروي مانده، آنان خواستار بازگشت به شوروي براي ديدار يا آوردن فرزندان خود مي‌شدند كه دولت ايران اجازه خروج مجدد را نمي‌داد و همين امر بازگشت مهاجران به ايران را كند كرد (پ  1635 و 1588 و 1547 و 1521) در مقابل براي ورود دختر خانمي كه در هنگام خروج از ايران ده ماهه و در آغوش پدر و مادرش بوده، با وجود داشتن شناسنامه روسي بلافاصله موافقت شد (پ1766). نكته قابل توجه در ميان مهاجران ايراني مستقر در  آسياي مركزي و قفقاز انتخاب اسامي ايراني ـ اسلامي براي فرزندانشان است؛ نام‌هايي چون روح‌انگيز، فريده، نصرت، نسرين گل، خانم گل، حميد، فايق، پروانه، فرخ، رعنا، جيران، كمال، عادل و عارف. (پ 1624 و 1604 و 1575 و 1527 و 1521 و 1464). اكثريت قريب به اتفاق مهاجران پس از تقاضا از سوي بستگانشان در ايران بلافاصله آمادگي خود را براي ورود به ايران در كمترين زمان ممكن اعلام داشتند؛ ولي تعدادي هم به اين درخواستها پاسخ مثبت ندادند. عمده‌ترين دلايل براي امتناع در بازگشت را مي‌توان در موارد زير شماره كرد:

  1. پذيرش تابعيت شوروي يا ازدواج با شهروند تابع شوروي (پ 1514).

خانم زهرا. ك اهل تبريز با ش.ش 90 جزو محصلين اعزامي روابط فرهنگي ايران و شوروي در سال 1324 با وجود اتمام تحصيلات به علت داشتن همسر روسي با وجود صدور رواديد چون نتوانست براي همسرش رواديد بگيرد. سفارت ايران در مسكو براي كمك، رواديد اين زن ايراني را به مدت ششماه ديگر تمديد كرد (پ 1411).

  1. به دست آوردن املاك يا برخورداري از وضعيت مطلوب معيشتي و تحصيلي به‌رغم داشتن همسر در ايران (پ 1589).
  2. عده‌اي از افراد كه در دوره حاكميت فرقه در آذربايجان، از جمله محصلين اعزامي به باكو يا در شمار محصلين اعزامي روابط فرهنگي ايران و شوروي در سال 1324 ش.
    بودند، آمدن خود را موكول به اتمام تحصيل كردند (پ 1520).

 

  1. با وجود اتمام تحصيلات مقامات شوروي مانع خروج افراد از شوروي مي‌شدند. اكبر. ه از بخش 2 تبريز، متولد 1300 كه در رشته طب تحصيلاتش را به اتمام رسانده از جمله اين افراد بود (پ 1586).
  2. تعداد اندكي هم با پر نكردن پرسشنامه ارسالي از سوي سفارت يا پرهيز از دادن پاسخ مكتوب به نامه سفارت عملا اعلام داشته‌اند كه خيال مراجعت ندارند (پ 1484).

مردان مهاجري كه با ازدواج با زنان اتباع روسيه شوروي قصد بازگشت به ايران را نداشتند؛ همسران ايراني آنها خواستار طلاق شده‌اند كه سفارت ايران در مسكو وكالتنامه طلاق را از همسران آنها گرفته و به ايران فرستاده است (پ 1629 و 1589 و 1516).

در مواردي امور مربوط به مهاجران به صورت تعداد كثيري، كندتر پيگيري مي‌شد. از تقاضاكنندگان از داخل ايران بدون داشتن نشاني مشخصي و صرفآ براساس اين كه مي‌دانستند فرزند يا همسرشان به شوروي رفته تقاضاي مراجعت داشتند كه عملا فايده‌اي در بر نداشت. مشكل ديگر: كساني كه تقاضاي معاودت بستگان خود را داشتند بايد سه قطعه عكس از فردي كه خواستار معاودتش بودند به وزارت خارجه ارسال مي‌كردند. مثلا دختري كه در سال 1325 و به هنگام كودكي والدينش او را ترك كرده بودند چگونه مي‌توانست سه قطعه عكس از پدر و مادر فراري خود آن هم در روستايي يا در شهر كوچكي در اختيار داشته باشد. عملا اين درخواستها به جايي ختم نمي‌شد (پ 1474). سليقه حاكم بر افراد نيز در روند مهاجرت تأثيرگذار بود. مثلا آدميت سفير كبير ايران در مسكو كلا با بازگشت مهاجران ارمني نظر موافقت نداشت. موقعي كه ساواك با ورود يحيي. ه. ق كه از مرند مهاجرت كرده بود موافقت كرد سفارت ايران در مسكو در راستاي سختگيري بيشتر؛ خواستار رونوشت شناسنامه شد تا خود به يقين برسد. پس از آن بود كه اجازه عبور صادر شد (پ 1768).

 

سخن پاياني

از مطالعه اسناد مي‌توان دريافت كه در دوره سفارت مصطفي سميعي و اردلان، سفيران ايران در مسكو، وضعيت پيگيري معاودت مهاجران مطلوب نبود و حتي سميعي به دليل نوشتن نامه‌اي به فردي به نام جليل اسماعيل اُف و توصيه براي ترك تابعيت شوروي مورد بازخواست وزارت خارجه قرار گرفت:

“چون اين شخص هيچ يك از تشريفات قانوني تابعيت دولت ايران رابراي خروج انجام نداده و سر خود به تابعيت بيگانه در آمده است از نظر دولت ايران مناسب نبود كه به وي مرقوم فرماييد اقدام لازم جهت ترك تابعيت بيگانه عمل آورد؛ زيرا اين اخطار كتبي ممكن است به شناسايي تابعيت خارجي او از نظر آن سفارت تعبير شود. حال آن كه در اين موارد آن نمايندگي نبايد خود را آشنا نشان دهد و همان ترتيبي را كه درباره معاودت ديگران انجام مي‌دهند نسبت به آن نيز اعمال كنند و اگر راهنمايي لازم باشد به تذكر شفاهي اكتفا فرمايند (پ 1519).” گاه اشتباهاتي نيز در اين ميان رخ مي‌داد. يكي از موارد صدور رواديد و گذرنامه ايراني براي فردي بود كه تابعيت شوروي را پذيرا شده، ترك تابعيت نكرده بود (پ 1539). بعد از پذيرفته شدن استوارنامه آدميت در مقام سفارت،

سختگيري سفارت ايران در مسكو بيشتر شد و اين بازگشت ايرانيان با دقت بيش‌تري دنبال شد. در خصوص عبدالحسين ش. ساكن آذربايجان شوروي. رايون شامخور، كالخوز خصي اصلان اوف پاسخ سفارت بعد از موافقت ساواك چنين بود :

“از عمال مؤثر دستگاه متجاسرين بوده و به اعتراف خودش مرتكب جنايات و عمليات خرابكارانه مفصلي گرديده است.” چون با معاودت وي از سوي سفارت موافقت نشد. ساواك نامه خود را راجع به مراجعت وي از وزارت خارجه مطالبه نمود تا در پرونده وزارت خارجه سابقه‌اي از اشتباه ساواك در اين مورد نباشد (پ 1811). در جاي ديگر آدميت مقامات وزارت خارجه را به دليل موافقت سريع در بازگشت يكي از مهاجران زير سوال مي‌برد:

“وصول موافقت مذكور با وجود سابقه فراوان آن هم با چنين سرعت و سهولت توليد سوءظن و ترديد نمود كه مبادا مقامات صلاحيت دار از مساله بي‌خبرند به همين دليل از صدور گواهي خودداري نمود تا از طريق مقامات انتظامي مورد بررسي قرار گيرد.”

پس از استعلام، سازمان امنيت پاسخ گنگي نوشت: “چنانچه با بند ب نامه شماره فوق مطابقت دارد با معاودت وي موافقت مي‌شود، در غير اين صورت مخالف است (پ1814).” در واقع منبع اصلي تعيين صلاحيت پس از 1340 ش در خصوص بازگشت مهاجران سفارت ايران در مسكو بود كه ضمن تحقيق و تفحص پرونده تشكيل شده از طريق اداره دوم سياسي را در اختيار ساواك قرار مي‌داد و ساواك نيز بر پايه مدارك گردآوري شده به قضاوت مي‌پرداخت. هرگاه سفارت در خصوص برگشت شخصي مخالفت خود را اعلام مي‌كرد، ساواك ناگزير از تبعيت مي‌شد.

 

منابع: اسناد وزارت خارجه ج. ا. ايران

سال 1334 ش. كارتن 1. پرونده 1 تا 3؛ سال 1337 ش. ك. 32. پرونده 1382 تا 1407؛ سال 1337 ش. ك. 34. پرونده 1510 تا 1610؛ سال 1337 ش. ك. 33. پرونده 1431 تا ؛1504 سال 1338 ش. ك. 37. پرونده 1576 تا 1638؛ سال 1341 ش. ك. 40. پرونده 1761 تا ؛1826

 

 

# دكتر حسين احمدي استاديار دانشگاه آزاد اسلامي واحد شهرضا